متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. استاد گرامی سوالی از محضرتان داشتم: قوانین خداوند قاعدتا نبایستیبا ذات و طبیعت انسانها در تضاد باشند اما قانون چند همسری در اسلام برای مردان حقیقتا برای زن قابل هضم نیست. و آدم بخود می گوید آخر چرا خداوند قانونی را وضع کرده که یک زن هرچقدر هم مومن و متشرع در عمق دلش نمیتواند با این مسئله کنار بیاید و در صورت مواجه شدن با چنین شرایطی دلش ازاین مسئله عمیقا می شکند. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام:
متأسفانه در ایران فرهنگ چندهمسری به هم خورد، بهخصوص از طرف مردان که نتوانستهاند حقوق همسران خود را درست اداء کنند و با آمدن همسر جدید، همسر اصلی خود را به نحوی فراموش میکنند. در حالی که باید فراموش نکرد مردان وقتی باید همسر دومی اختیار کنند که بخواهند به آن همسر دوم کمک نمایند که بیسامان نباشد و اصل، بر رعایت حقوق و شخصیت همسر اول باشد. حتی در همسر صیغهای باید فراموش نکنند مسؤول لباس و غذا و مسکن همسر اول هستند و هیچیک از این حقوق برای آن کسی که به جهت کمک به زندگی او در عقد موقت خود در آوردهاند مطرح نیست، حتی اگر رعایت حقوق جنسی همسر اصلی خود را نکنند معاقَب هستند. آیا اگر آنچه اسلام میگفت رعایت میشد، زنان متدیّن اینچنین احساس نگرانی میکردند؟ یا اینکه خودشان کمک میکردند تا یک زن یا یک خانوادهی دیگر را هم در زیر پوشش بگیرند؟ رسول خدا«صلیاللهعلیهوآله» میفرمایند: َ خِیَارَکُمْ خِیَارُکُمْ لِنِسَائِهِ یعنی بهترین شما کسانی هستند که برای زنانشان بهترین باشند. در رابطه با تعلق خاطر به همسر اول در روایت داریم «عَنْ عَائِشَةَ قَالت کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا ذَکَرَ خَدِیجَةَ لَمْ یَسْأَمْ مِنْ ثَنَاءٍ عَلَیْهَا وَ اسْتِغْفَارٍ لَهَا فَذَکَرَهَا ذَاتَ یَوْمَ فَحَمَلَتْنِی الْغَیْرَةُ فَقُلْتُ لَقَدْ عَوَّضَکَ اللَّهُ مِنْ کَبِیرَةِ السِّنِّ قَالَتْ فَرَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) غَضِبَ غَضَباً شَدِیداً فَسَقَطْتُ فِی یَدِی فَقُلْتُ اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ أَذْهَبْتَ بِغَضَبِ رَسُولِکَ (ص) لَمْ أَعُدْ لِذِکْرِهَا بِسُوءٍ مَا بَقِیتُ. قَالَتْ: فَلَمَّا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا لَقِیتُ قَالَ کَیْفَ قُلْتِ وَ اللَّهِ لَقَدْ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرَ النَّاسُ وَ آوَتْنِی إِذْ رَفَضَنِی النَّاسُ وَ صَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبَنِی النَّاسُ» عایشه روایت کند که رسول اللَّه (ص) گاه و بیگاه از خدیجه یاد مىکرد و از یاد و مدح او و استغفار برای او خسته نمیشد. یک روز که او را یاد کرد ناراحت شده و گفتم که خداى تعالى پیرزن بزرگ سالى را برد و عوض او را به تو داد، دیدم که آن حضرت سخت غضب کردند، من هول نموده و گفتم: بار خدایا اگر تو این غضب را از رسول اللَّه ببرى من تا زندهام دیگر او را بهبدى یاد نمیکنم ، چون آن حضرت آن سخن مرا مشاهده فرمود گفت: چه گفتى؟ و اللَّه که او بهمن ایمان آورد وقتى که مردم کافر بودند، و جاى داد مرا وقتى که مردم مرا رهاکردند، و تصدیق کرد مرا در وقتى که مردم قول مرا دروغ مىپنداشتند.