متن پرسش
سلام.
استاد چند وقتی است این مسئله برایم حل نشده.
شما فرمودید در کتاب از برهان تا عرفان : هرچه هست از اوست ولی فقط وجود مطلق خداست و هرچه غیر وجود مطلق است غیر خداست.
سوال بنده این است که :
نور خورشید نور خورشید است و خورشید خورشید... ما هیچگاه به نور خورشید خورشید نمیگوییم.فقط به خورشید خورشید میگوییم.
ولی از جهت دقیق تر اگر بنگریم میبینیم اصلا چیزی به اسم نور خورشید وجود ندارد.
هرچه هست خورشید است با ظهورهای مختلف.
در مورد خداوند هم فکر میکنم همینطور است.
ما میگوییم وجودهای غیر وجود مطلق.
ولی غیریتی در کار نیست. هرچه هست وجود است . وجود هم از وجود مطلق ساری و جاری میشود پس هرچه در صحنه هست اوست که اوست با شدت و ضعف
غیرتش غیر در عالم نگذاشت/لا جرم عین جمله اشیا شد
استاد کمکم کنید تا مساله حل شود. اگر اشتباه میکنم کدام قسمت استدلالم اشتباه است؟
التماس دعا
متن پاسخ
بباسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که متوجه شدهاید. موجودات عالم در نسبت به وجود مطلق جز وجود نیستند و همه مظاهر حق میباشند. ولی در نسبت به خودشان و محدودیتهایی که دارند، هیچکدام خدا نیستند، زیرا خدا مطلق است و از این محدودیتها منزه میباشند. موفق باشید