متن پرسش
سلام علیکم .... جناب استاد، این قسمتی از کلام رهبری (حفظه الله) در مورد شخصیت شهید چمران است: « در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خندهآور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عدهاى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بىمعنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند: "با عقل آب عشق به یک جو نمیرود ..... بیچاره من که ساخته از آب و آتشم" ؛ نه، او آب و آتش را با هم داشت. آن عقل معنوىِ ایمانى، با عشق هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود پشتیبان آن عشق مقدس و پاکیزه است ...» ؛ استاد خواهش می کنم به امثال بنده بگویید که تکلیف ما با این سخنان و دیدگاه های شما چیست. راستش من خودم بعد از آشنایی با مباحث غربشناسی با تفکرات بزرگوارانی همچون شما موافق شدم اما برخی اوقات مواضعی که حضرت آقا در این مسائل می گیرند، بندۀ ضعیف رو گیج میکنه. به هر حال تمام امید ما اینه که در خط ترسیم شدۀ اماممان حرکت کنیم و برخی اوقات احساس می کنم که حضرت آقا شاید رویکرد ما رو نپسندند .... با تشکر از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام:
اگر نتوانیم محکمات و متشابهات قرآن را از هم جدا کنید و متشابهات را بر اساس محکمات تبیین کنیم، حیران و سرگردان میشویم و مثلاً نمیدانیم آیهی «یدالله فوق ایدیهم» که اشاره به دستداشتن برای خدا دارد را چگونه با آیهی «لیس کمثله شیئ» که میفرماید خداوند شبیه هیچچیز نیست، جمع کنیم. در حالیکه باید با تفکر در امر خالق هستی ابتدا متوجه شویم حضرت حق به عنوان حقیقتی بی نهایت حتماً شبیه هیچچیز از اشیاء نیست، پس آیهی «لیس کمثله شیئ» برای شما اصل میشود تا آیهی «یدالله فوق ایدیهم» را معنی کنید و متوجه باشید دست خدا در آیه به معنی قدرت الهی است. در مورد سخن حکیمان نیز باید محکمات آنها را شناخت و متشابهات آنها را با محکمات آنها معنی کرد. محکمات آن است که غرب نظام اجتماعی، سیاسی، تربیتی جامعهی خود را از عالم قدس و وَحی الهی قطع کرده و معتقد نیست نظام عالم نظام حکیمانه است و باید با طبیعت هماهنگ شد و لذا به خود حق میدهد هرگونه تصرفی در طبیعت بکند همچنان که هرگونه عملی را در موضوعات اخلاقی برای خود مجاز میداندو مباحث نقد غرب بر این مبنا است و مسلّم مقام معظم رهبری بنا ندارند از این مبانی عدول کنند و بر آن نگاهی که تحت عنوان «سنت» به حاکمیت سنتهای الهی بر عالم و آدم تأکید دارد خط بطلان بکشند. اری اگر کسانی معتقد باشند در حال حاضر به بهانهی تضاد بین سنت و مدرنیسم باید از تکنولوژی استفاده نکنیم و خود را منزوی نماییم میگوییم به مرحوم شهید چمران بنگرید که چگونه عمل کرد و در متن همین دنیا مواظب بود رابطهی خود را با خدا به زیباترین شکل حفظ کند، ولی آیا مرحوم شهید چمران به سنت به همان معنایی که عرض کردم تأکید نداشت؟ آیا او نمیدانست پذیرفتن تکنولوژی به این شکلی که امروز مورداستفاده است موجب چه بحرانهایی میشود؟ بنده سعی کردهام در مقالهی «نسبت ما با تکنولوژی» که در صفحهی اول سایت هست این موضوع را روشن کنم که پذیرش تکنولوژی موجود چه تبعاتی را به همراه دارد تا إنشاءالله نظام اسلامی در ادامهی راه خود به نوعی از برخورد با طبیعت بیندیشد که گرفتار این تبعات نشود. موفق باشید