متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده:
جناب استاد دینانی در جلسه مورخ 22 آبان 96 شرح کتاب ماجرای فکر فلسفی (http://www.irip.ir/Home/Single/61957 ) فرمودند مساله وجود ذهنی که هیچ کس بدان فکر نمی کند مشکلترین مساله عالم است. همچنین شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم این مساله را یکی از غامضترين و پيچيده ترين مسائل می دانند. ایشان در کتاب شرح منظومه غرر هفتم می فرمایند انكار وجود ذهنى مساوى است با سوفسطائى گرى و سقوط در درّه ايدئاليسم و در کتاب مقالات فلسفی بیان می کنند که تنها با نظر مخصوص عرفا در باب وجود و مراتب و تنزلات آن و اينكه هر نشئه اى حضرتى است و تطابق عوالم و اينكه ماهيت واحده عين ثابتى دارد و از لوازم اسماء و صفات الهيه است و در آن مرتبه وجود دارد، وجودى ديگر در عالم ارواح و وجودى در عالم مثال و وجودى در عالم حس و وجودى در اذهان انسانى دارد، مى توان مسأله وجود ذهنى را روى پايه محكمى گذاشت. تنها با نظر عرفاست كه به حقيقت و بدون شائبه مجاز مى توان گفت كه انسان با علم به حقيقت اشياء عالمى مى گردد مشابه با عالم خارجى. چنانكه بعداً خواهيم ديد نظر ماهوى تنها با قبول نظر عرفا قابل توجيه است و اشكالات وجود ذهنى نيز تنها مطابق اين نظر قابل رفع و حلّ است و از طرفى خواهيم ديد كه نظر ماهوى يگانه نظرى است در باب علم و ادراك كه قابل قبول و قابل دفاع است. می بینید استاد گرانقدر برای سوفسطایی نبودن چه راه طویلی باید پیمود خدا وکیلی تمام کسانی که این متن را می خوانید این راه را پیموده اید که می گویید سوفسطاییان بر باطلند. استاد به ما حق بدهید که نتوانستیم مشکل ترین مساله عالم را حل کنیم و سرگردان ماندیم تازه حل آن منوط است به فهم اعیان ثابته، نشئه، حضرت، عالم مثال و ... که پس از سالها خواندن منطق، کلام، فلسفه مشا، اشراق و متعالیه و نهایتا عرفان و تازه پس از این مسیر طویل معلوم نیست واقعا سخن شهید مطهری صحت داشته باشد و به حل این مساله غامض نائل گردیم و پس از حل مگر کار به اتمام رسیده هزاران مساله دیگر در راه است این فقط یک مساله بود که ظاهرا شما بارها در سایت با عنوان اینکه بدیهی است سعی در رفع مساله داشتید. الله اکبر که علم آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از دانشمندی پرسیدند ماهیت اختیار چیست؟ فرمود تا نپرسیدهاید به علم حضوری متوجهی اختیار خود هستم، ولی وقتی در ساحت علم حصولی بخواهم آنرا تفهیم کنم با چندین و چند سؤال روبهرو خواهم شد. موضوع درک واقعیت از همین نوع است. اگر کسی با احساس بدیهی خود همراه شود، به راحتی میپذیرد که آنچه در بیرون هست همانی است که او بدان معرفت دارد. ولی اگر همین موضوع را بخواهد با عقل حصولی بیابد، همان راه طولانی که فرمودید را باید طی کند تا برسد به اینکه نفس ناطقهی او با روبهروشدن با شیئ خارجی آماده میشود تا صورتی مطابق آن شیئ به کمک واهب الصور در خود إبداع کند که بحث آن مفصل است. موفق باشید