باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا میداند من نگران حضور انقلابی هستم که باید توسط نخبگان جامعه پشتیبانی شود. بنده تنها نظر آقای دکتر صافیان که از شاگردان آقای دکتر داوری است و سخت به انقلاب اسلامی علاقه دارند را؛ برای شما میفرستم تا ببینید چرا انسانی که علاقه به این انقلاب و حضور تاریخی آن دارد، باید از دست امثال آقای دکتر عباسی خون گریه کند. موفق باشید
اما درد و دلِ آقای دکتر صافیان در مورد عرایض بنده:
برادر بزرگوارم استاد طاهر زاده عزیز
شوی حمله به معلم تفکر دکتر داوری را دیدم. بر این شخص که اوصافش معلوم اهل نظر است حرجی نیست. به فضایی می اندیشم که امثال او را قدر می نهد و بر صدر می نشاند. به این باید اندیشید که چه شده است که در بین ما عده ای هرچه بی پروا سخن گویند مأجور ترند و میدان دار تر. مگر مثل دکتر داوری در تاریخ معاصرمان چند تن داریم که چنین قربانی اش می کنیم. مگر واقعا از فیلسوف و متفکر انتظار داریم که نظر خود را با ما تنظیم کند. فیلسوف ما باید از عباسی ها بپرسد که چگونه فکر کند و چه نظر بدهد؟ از آن بالاتر آیا متفکر باید نظر فکری و فلسفی خود را از رهبر دینی و سیاسی بپرسد؟ در این صورت به چه معنا متفکر خواهد بود؟ در مذهبی که تفکر ساعة خیر من سبعین سنه عباده شمرده می شود چگونه می توان بنام همان مذهب بزرگترین و بهترین سرمایه های فکری را به باد تکفیر و ناسزا گرفت؟ نتیجه این حملات شنیع و ناشی از تهی مغزی جز بسط بی فکری و نیست انگاری و اشاعه جو شخص پرستی و اطاعت کورکورانه چه خواهد بود؟ تفکر هرچه عمیق تر باشد همواره غریب بوده و خواهد بود. اما جامعه ای که نتواند دوست را از دشمن تمییز دهد و بویژه بنام دین همه را با تیغ تهمت و انگهای جاهلانه براند بر چه چیز تکیه خواهد کرد؟
سخنان سخیف این شخص چنانکه به درستی اشاره کرده اید قابلیت پاسخ گویی ندارد اما نگرانی از مجالی است که برای چنین رویه های ناصوابی ایحاد شده است. به نظرم باید بر چرایی آن اندیشید.
توفیق حضرت عالی مستدام باد.
و بد نیست باز نظر یکی از کاربران را نسبت به سخنان آقای عباسی و عرایض بنده بدانید که میفرماید:
۱. استاد سلام راستش من در عین اینکه نقدهای جدی به آقای عباسی دارم ایشون را بیرون از جبهه انقلاب نمی بینم. ۲. بعضی نقد های ایشون را مفید می دانم. ۳. اما به نظر من راه عبور از چنین فکری سکوت در مقابل اینها می باشد و علی بن یقطین وار در جبهه انقلاب کار کردن.
متاسفانه گوش بچه های حزب اللهی برای شنیدن این نوع ادبیات آماده تر است تا شنیدن سخنان جنابعالی ما باید بدون درگیر شدن صحبت خودمان را مطرح کنیم و طرح صحبت های خود ما نوعی جدل هم محسوب می شود به نظر می آید اگر ما درست طرح موضوع کنیم و چشم انداز بهتری را جلوی پای جوانان حزب اللهی قرار بدهیم بدون درگیری از این نوع نگاه ها عبور می کنیم. ۴. اگر بدانیم که همین تفکرات کمر دولت نهم و دهم را شکست (البته آقای احمدی نژاد هم ضعف هایی داشت) و قدرت اینها را فهم کنیم شاید به صورت مستقیم هیچگاه به مصاف این دوستان نمی رویم. ۵. شاید گفتن این نکته هم خالی از لطف نباشد که علامه فرمود مشروطه خواهی اگر هیچ نکته مثبتی نداشت حداقل عارف کشی و صوفی کشی را متوقف کرد همین را در مورد دولت شیخ حسن روحانی می توان گفت و این که این دولت هرچقدر پر عیب و پرنقص بود اما با آمدنش زهر چنین تفکراتی را گرفت و ما با دولت شیخ حسن از نهادینه شدن نوعی تکفیر در جامعه عبور کردیم. شاید علت این که رهبری با تمام نقص ها همچنان بر ماندن این دولت اصرار دارند را این می بینم که بسیاری از گروههایی که به اسم انقلاب در حال تکفیر بودن، قدرت اجتماعی آنها یا از بین رفت یا به شدت ضعیف شدند و نتوانستند به اصل انقلاب ضربه به زنند. (اگر آزادی را اصل انقلاب بدانیم آزادیی که نه تنها با اسلام مخالفت ندارد بلکه آن نوع از آزادی همان اسلام است).