متن پرسش
با سلام.استاد دیشب بخشی از سخنرانی شما را گوش می دادم در فرازی از صحبتهاتان فرمودید: برخی مسلمانان صدر اسلام معتقد بودند قوانین اسلام یک سری قرارداد است که پیامبر آوردند و می شود بخشی را انجام ندادو همینکار را کردند و روشنفکران هم معتقدندن اسلام قراردادهایی است که پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند و می شود کامل انجام نداد حالا آنکه این طور نیست و اسلام حقیقت است و ... استاد سوال من اینجاست که برخی قوانین که در خود قرآن ذکر شده حالت قرارداد دارد مثل ماههای حرام، که عرب جاهلی به این امر معتقد بوده و در اسلام هم همین حفظ شد و به نظر می رسد که حالت قرارداد دارد و سه ماه از سال ماه حرام نامیده شده است. و بنظر می رسد اگر دین اسلام در میان قوم فارس ظهور می کرد محتویات قرآن متناسب با قوم فارس فرق می کرد مثلا ماه حرام نداشتیم و یا... و اگر در میان مغولها ظهور می کرد بگونه ای دیگر بود اما حالا که در بین اعراب ظهور کرده خب یکسری قراردادهای اجتماعی که از قبل در آن قوم بوده را برهم نزده و به رسمیت شناخته است. استاد آیا همین طور است؟ و اسلام اگر در ایران ظهور کرده بود با اسلامی که در حجاز ظهور کرده در کوچکترین قوانین هم یکی می بود؟ من میپذیرم بسیاری از آموزه های دین حقیقت محض است اما پاره ای از قوانین مثل ماههای حرام و ...هم حقیقت محض است؟یا متاثر از فضایی است که دین در آن ظهور کرده ؟ یعنی هرچه در قرآن هست حقیقت محض است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی متوجه باشیم هر اعتباری که از طرف شریعت الهی طرح شود ریشه در نفس الأمر و عالم تکوین دارد دیگر معنا نمیدهد که بعضی از اعتبارات دین صرفاً متأثر از فضایی باشد که دین در آن ظهور کرده باشد، مگر اینکه متوجه باشیم آن اعتبارات از سنت پیامبران قبلی بوده و دین جدید آنها را امضاء کرده یعنی به جهت آنکه ریشه در تکوین دارد تأیید نموده .مثل طوافِ خانهی خدا و یا ماههای حرام. موفق باشید