متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز:
در یک گفتگویی آقای ملکیان صحبت هایی در مورد شریعتی داشت که از یک جمله آن بسیار بسیار ناراحت شدم. کل صحبت ملکیان در اون قسمت از صحبتشان را می آورم:
"مقصودم جمله هیاهو بر سر هیچ است"
.......................................................
ویژگی بعدی دکتر شریعتی که آن هم به شخصیت و منشاش ارتباط داشت، و آن این که شریعتی، بیش از هر چیز سخنران بود. منظورم این است که با احساسات، هیجانات و عواطف مخاطبان بازی میکرد. ولی روشنفکران بعد از انقلاب، بیشتر معلم و مدرساند. در سخنرانیهایشان هم درس میدهند. شما وقتی به سخنرانی دکتر علی شریعتی گوش میکنید، خیلی احساسات و عواطف و هیجانات دارید، غلیان پیدا میکنید. میگویید حق با اوست، آفرین و هورا… اما وقتی سخنرانیاش تمام شد، اگر کسی از شما بپرسد که عصارهی سخنرانی دکتر شریعتی چه بود، آن گاه میبینید مثل ماهی که از چنگتان میگریزد، چیزی در مشت ندارید. نمیتوانید مثلا بگوید سخنرانی یک مقدمه داشت، سه تا ذیالمقدمه داشت، یک مدعا و دو تا دلیل داشت. چون خطیب بود. از خطهی خراسان بود و در آن خطه سخنرانان قهار داشتیم. مثل فخرالدین حجازی. “هیاهو بر سر هیچ”. خدا رحمتاش کند اما هر وقت به ایشان فکر میکنم یاد گفته ی شکسپیر میافتم که “هیاهو بر سر هیچ.”
شریعتی خطیب بود و منظورم همان خطابهی صناعات خمس ارسطویی است. یعنی با هیجانات، احساسات و عواطف سر و کار داشت. اما وقتی پای صحبت روشنفکران پس از انقلاب مینشیند، احساسات، عواطف و هیجان شما در کار نیست و دایم باید فکر کنید که استدلالش چه بود. دکتر سروش یک معلم خیلی خوبی است و نه یک خطیب خیلی خوب. او با هیجانات کاری ندارد و ادعای میکند، قوی یا ضعیف، استدلال میکند. گرچه حالا دکتر سروش گاهی شعری میگوید. اما مجتهد شبستری، خشک، “کدیور” از آن خشک تر. این که گفتم مذمت نیستند، معنایش این است که اینها معلماند. یعنی با ذهن مخاطب کار دارند، استدلال میکنند، مدعا پیش میکشند، ادلهی مخالفان را نقد میکنند و دلیل خودشان را میخواهند تقویت کنند. شما آیا از دکتر شریعتی سخنرانی سراغ دارید که بگوید من در این سخنرانی دو مدعا دارم؟ مدعای اول را یک دلیل تایید میکند و مدعای دوم را سه دلیل. در تمام سخنرانی شریعتی یک مورد نمیتوانید بیابید که این گونه باشد.
روشنفکران دینی معلمان خوبی هستند. و بعد می بینیم که مردم و مخاطبانشان کمکم شروع میکنند به خمیازه کشیدن و به بیحوصلگی. معنیاش این است که اگر کسی بخواهد جذب اینها شود باید خیلی فرهیختهتر باشد. اما مخاطبان شریعتی، تمام خیره به سخنران و با دهانها و چشمهای باز توجه میکردند. یعنی یک روستایی هم میتوانست بنشیند و بشنود. انگار داشت یک تعزیه را اجرا میکرد.
https://3danet.ir/shariati-wan-an-exception/
..............................................
این حرف در حق مرد بزرگی که با آن غیرت دینی عظیم در برابر جمعیت بزرگ و صف بسته جوانان و تحصیل کرده هایی که در حال خروج از فضای اسلامی بودند ، مردانه ایستاد و روحی که رنگ و بوی زیادی از اسلام و درد دین داشتن داشت را بی واسطه به آنها القا کرد. ظلم و ستم بزرگی اشت.
نمی دانم چرا حداقل با نگاه کارکرد به قضیه ما وقع نگاه نمی کنند که محصول کار شریعتی چه بود ، محصول کار شما چیست؟
با توجه به اینکه صحبت ها و نقدهای بسیار خوبی در مورد شریعتی داشتید هم مصاحبه رهبری ، و هم صحبت جامعی که خودتان داشتید خواستم در مورد این صحبت های آقای ملکیان نظرتون رو جویا بشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه ی مشکل امثال آقای ملکیانها همین است که فکر میکنند حقیقت تنها با استدلال به ظهور می آید در حالی که با تبیین و اشاره به حقیقت؛ مرتبط میشود و روش انبیاء همین است که با ذکر و تذکر فطرتها را بیدار میکنند زیرا به صرف استدلال موضوع بیشتر ذهنی میشود و تنها نوعی آگاهی به مطلب در انسان به وجود می آید و این غیر از آن است که با حقیقت مأنوس شویم. موفق باشید