متن پرسش
سلام و درود: این شاگرد کوچک برای اینکه از قافله درس شما عقب نماند، دست و پا نشسته پرید در (بنیان های حکمت حضور در جهانی بین دو جهان) و یکهو شمیم آشنایی به مشامش خورد که انگار سالهاست با آن آشناست و الفاظ شما چه زیبا آن ها را به تصویر میکشید همان جا که در نکته اول میفرمایید «با برافروختن روح امید در جان آنهایی که در راه قدم میزنند، با درک رنجی مقدس و ماواگزیدن در همان راه و به دوش کشیدن طوفانی که باید همچنان شعله ور بماند. راه گفتگو خداوند با بندگانش ترسناک نیست» بله! این ها توصیف حالات و لحظاتی است که قبلا در شب های سرد و روزهای داغ مسیر نجف تا کربلای اربعین حس میکردیم و با رنجی مقدس و به دور از توجه به ظلمات حاشیه ای و بدون هیچ ترسی (چون مقصد حسین (ع) بود و اصحابش که اصلا به سمت آنها فرار میکردیم پس ترس که نبود و بلکه شوق بود تماما) راه میپیمودیم. تازه میفهمیدم اربعین تجسم عینی انقلاب است و زبان انقلاب همان احساسی است که در اربعین تجربه میکنیم و بهترین روش همین توصیفات شاعرانه شما است و دیگر هرچه بیشتر بحث شود اصل حس را از بین میبرد. شما و دوستان با هم بحث میکردید و جسم من صدایتان را میشنید ولی روحم در مسیر نجف به کربلای اربعین پیاده قدم میگذاشت.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله خیر باشد. به هر حال آیندهی ایمانی ما از طریق این نوع مباحث، آیندهی ایمانیِ سراسر نشاط و حضور خواهد بود. موفق باشید