متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: پیرو سوال شماره 30873؛ شما در کتاب شریف «هدف زمینی آدم» چندین بار به وجود نقائص پنهان در عالم برزخ نزولی اشاره کرده اید. مثلاً: «آدم در زندگي در برزخ نزولي هنوز نقص دارد و آن عبارت است از اينكه امكان از دستدادن آن شرايط برايش هست. درست است كه زندگي در زمين، نقصش بيشتر است، ولي در مقايسه با برزخ صعودي، برزخ نزولي داراي يك نحوه نقص است.» همچنین:
«اينكه «لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا» تا آنچه از عيبها براي آنها پوشيده بود را آشكار كند. يعني آدم و حوا در آن بهشت نقصها و عيبهايي دارند كه در آن مقام به جهت عدم توجه نظر به آن عيوب ندارند. حالا آن عيبها چه چيزي است كه شيطان تلاش ميكند آنها را عمده و آشكار کند؟ آيا همان ميل به لذات دنيايي و ميل به طبيعت که در آنجا اهميتي نداشت، نيست؟... چهچيز در آن عالم براي آنها پنهان بود؟ «مِن سَوْءَاتِهِمَا» معايبشان.»
عرض بنده هم این بود که بالاخره یک نقص هایی بود که هرچند در آن عوالم قبلی به جهت وحدتی که حاکم است آشکار نبود اما با ورود به عالم طبیعت آشکار می شود. حال با توجه به اینکه می فرمایید:
«حالا بعد از نزديکي به شجره و در عين پذيرفتن توبه، بايد زندگي زمينيتان را شروع كنيد. ولي اگر روي زمين بياييد در زمين از طريق شريعت الهي نقصهايتان را كشف ميكنيد و در صدد جبران آنها برميآييد.»
حالا همان نقایص و معایب پنهان از کجا سرچشمه میگیرد؟ چون این عیب ها و نقص ها در عالم طبیعت برای هر کسی به نحو متفاوتی آشکار می شود. مثلا کسی قدرت طلب است و کسی شکم پرست است و ... شما در این کتاب ضمن توضیحات خود نقایص انسان را در قیاس با کمال مطلق دانسته اید و فرموده اید:
«انسان طوري است كه ميخواهد به مقصد خود يعني بندگي خدا برسد، چون علم به خود دارد كه هيچ است، هيچ. و در مقايسه با کمالات مطلق پروردگارش كه مقصد و مقصود اوست، متوجة نقصهاي خود ميشود.» با توجه به فرمایش شما بنده این سوال را مطرح می کنم که آیا اینطور نیست که همان نقصی که در مقابل کمال مطلق داریم ــ و همین نقص در قیاس با مظاهر اسم جامع الله نیز نمود پیدا میکند ــ به صورت نقص های جسمانی در عالم طبیعت ظهور پیدا می کند و انسان را دچار تعب می کند؟ (در ادامه بیشتر توضیح می دهم)
شما در این کتاب می فرمایید: «هر چه به طبيعت نزديك بشويد، به تعب ميافتيد و از بهشت خارج ميشويد، آن وقت نقصها و زشتيها ظاهر ميشود... هبوط يعني کاري کنيم که روح گرفتار جسم شود و جهت جان را به جسمي كه در دنياست معطوف داريم و همه توجهمان به نقصهاي جسم مشغول شود» پس نقائص ما به واسطۀ جسم عنصری در عالم طبیعت نمودار می شود و در عوالم قبلی نقائصی هست که نمود ندارد و منظورم از نقائص این نیست که انسان فی حد ذاته عیبی دارد بلکه خلقت هر انسانی بنابر عین ثابته ای که دارد در تعادلی مناسب شأن او انجام پذیرفته و در عوالم علوی هیچ عیب و نقصی از این جهت ندارد اما چون قرار است که مقامات خود را با ارادۀ خویش کسب نمایند همین نقصی که شما هم فرمودید در قیاس با کمال مطلق در وجود هر کسی تعبیه شده، در عالم طبیعت در قالب نقص های جسم های ظهور می یابد و انسان را گرفتار امتحان و ابتلاء می کند. جهت توضیح دقیقتر: طبق نظر عرفا مزاج زمینی انسان و ترکیب جسمانی او که مرجّح و مخصّص حدوث نفس و معیّن استعدادهای نفسانی و جبلّی اوست، صورت زمینیِ استعدادی است که در عین ثابتۀ او و اسمائی که این عین ثابته مظهر آن هاست وجود دارد. بر این اساس، مثلاً کسی که در آن استعداد اصلی در عالم علمی، اسم علیم در او ظهور چندانی نداشته باشد، در مزاج زمینی او نیز این نمودار خواهد شد و چندان استعداد فهم دقائق علمی را ندارد و یا کسی که مظهر برخی اسماء جلالی است مثلا مزاجی غضبناک خواهد داشت. به عبارت دیگر، آن نقصی که از جهت قیاس با اسم جامع الله و عین ثابتۀ آن ــ که در نهایت اعتدال است ــ دارد در عالم طبیعت که عالم اضداد است در قالب مزاجی ظهور می نماید که به جهت غلبۀ خلط صفرا و عنصر آتش او را از تعادل حقیقی انسان کامل دور می کند و همین عدم تعادل در مزاج جسمانی است که نقص او در ظهور جامع اسماء را آشکار می کند و او را به تعب می اندازد و نحوۀ سلوک زمینیِ او را معلوم می کند. یعنی انسان عصبانی مزاج باید با این خصیصه ای که در عوالم قبلی به جهت وحدت حاکم بر آن نمودی نداشت جهاد نماید و نفس خود را حاکم بر این تمایل بدنی و مزاجی نماید تا نقص او جبران شود، یا به عبارت دیگر حالتی برای او ایجاد شود که همانند عوالم قبلی با وجود مظهریت او از اسماء جلالی در تعادل قرار گیرد. اما تعادلی مناسب شأن عالم طبیعت و وقتی چنین کرد و در هر عالمی تعادلی مناسب آن عالم را ایجاد کرد (در عالم طبیعت تعادل مزاجی و در برزخ صعودی ملکۀ عدالت) آنگاه خلیفۀ حق در این عوالم گشته و آن شأن والای اولیۀ خود را با ارادۀ خویش دوباره به دست آورده است. با تشکر از زحمات شما استاد گرانقدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته نکات خوبی را مطرح میفرمایید. آری! در برزخ نزولی که روح، از مقام بالاتر وجود تکویناً به مرتبه نازلتر نزول میکند، نقصهایی محقق میشود که صورت این فرآیند، نزدیکی به شجره ممنوعه است که نماد عالَم کثرت میباشد عالمی که جامعیت ندارد و هرچیزی، چیزهای دیگر نیست. در حالیکه در مقام برتر یعنی در مقام جامعیت هر چیزی، چیزهای دیگری هم هست مثل نور سبز در نور بیرنگ. ولی در طیف نوری که از منشور عبور میکند نور سبز، شش نور دیگر نیست. در رابطه با حضور در عوالم مادون یعنی عالم اسفل السافلین و تجربه چنین حضوری خوب است به جواب سؤال شماره 30869 رجوع شود. موفق باشید