متن پرسش
با عرض سلام و التماس دعا.
از منظر ما بایست با توجه به شرعی که نازله بواسطه وجود منور حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم حضرت محمد (ص) است تمام روابط انسان اعم از نیازهای مبنایی و نیازهای جسمی و دنیایی و معرفتی و روحی و به یک کلام نیازهای اساسی و آنچه که انسان "باید" داشته باشد،ارضا و رعایت و اقناع و هدایت شود.این مرحله اثبات.حالا اصل و اساس و اعم کار باقیست:ثم ماذا؟ حالا کاری که باید انجام شود رجوع بهن کدام متون دین است؟آیا ادامه خط نبوت که ائمه اطهار باشند به عرفان امثال جناب محیی الدین که حضرت حجت(ص) را جدای از قائم آل محمد میداند منتهی است و یا در عقل راه را فلسفه (بمعنای عام و خاص) میدانند یا خود با کنار قرآن قرار گرفتن، غنی و کافی در ذات خود هستند.
متن پاسخ
باسمه تعالی
علیکم السلام
همانطور که میفرمایید منبع اصلی هدایت، قرآن و عترت«علیهمالسلام» است، ولی خود قرآن ما را دعوت به تدبّر در آن کرده است و لذا حاصل تدبّر در قرآن به عنوان نمونه میشود تفسیر «المیزان». یا ائمه«علیهمالسلام» به ما میفرمایند: «علینا بِاِلقاءِ الاصول و علیکم بالتفریع» بر ما است که اصول را به شما بنمایانیم و وظیفهی شما است که فرعیات آن را تبیین کنید. که آثار باقیمانده از امثال حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» یا شهید مطهری و علامه طباطبایی و ملاصدرا«رحمةاللهعلیهم» حاصل تفکر آنهاست بر همان اصولی که ائمه«علیهمالسلام» فرمودهاند و نباید این متون را جدای از خط نبوت و امامت دانست. از طرفی اگر اندیشمندان اسلامی امثال شیخ بهایی و آیتالله قاضی و یا حضرت امام«رحمةاللهعلیهم» در کتابهای محیالدینبنعربی تدبّر میکنند و متوجه میشوند وی با تدبّر در قرآن و رویات رسول خدا«صلواةاللهعلیهوآله» نکات ارزندهای را ارائه میدهد نباید به آنها خرده گرفت و تصور کنیم راه صواب آن است که به محیالدین بیاعتنا باشیم. در حالی که رسول خدا«صلواةاللهعلیهوآله»به ما توصیه فرمودهاند: « اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّین» ( بحار الأنوار ، ج1، ص: 177) برای کسب علم تا چین هم بروید. دائماً از خود بپرسیم اگر بخواهیم از قرآن و روایات استفاده کنیم آیا میتوانیم خود را از دانشمندان آن امر بینیاز بدانیم؟ مگر ما در فروع دین میتوانیم خود را از فقهای عظام بینیاز بدانیم که در اصول دین از متفکران آن امر بی نیاز باشیم؟
موفق باشید