بسمه تعالی؛ سلام علیکم و رحمت الله؛ ۱. چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد. افتان و خیزان و به خود پیچیده در کشاکش وا نفسا که هرچه کردیم هیچ ندیدیم، جمعه نصر، نصرت محبوب را رسانید. ما که جامانده از حضور در میان عشاق بودیم اما دل سوخته و در گداز و گذار بانگ «لا اله الا الله» شان... درست وقت ظهر همه چیز را رسیده دیدم؛ تمام نشدن ها که رو به رویم قد علم کرده بودند در هم شکسته یافتم، جوانه ی امید همچو درخت تناوری از دل خاک بیرون گشت که مرا به کن فیکون فرا میخواند. اما وای من و وای من و وای من؛ باز و باز و باز قفس را به روی ما بستند؛ هرچه از ظهر میگذشت همه چیز رنگ میباخت؛ دوباره و چند باره در این روزهای گذشته چشم به در دوختم، نیامد خبری! ۲. در مباحث شرح کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل البیت علیهم السلام، دو نکته خوب برایم روشن نگشت؛ اول؛ توجه و نگاه خوبی برایم از خود محبت و جایگاه آن و نسبت وجودی روشن نگشت. دوم؛ موضوع تعیّن؛ تعین چه جایگاهی دارد؟ چرا محبت فی الله جز با تعین اسماء محقق نمیشود؟ آنقدری که توجه کرده ام، تعین اهمیت خاصی دارد هم در خوبی ها و هم در بدی ها؛ لطفا رجوعاتی بدهید تا این دو نکته خوب برایم جا بیافتند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره متعلّقِ محبت که نمی شود ذهنی باشد، آینه می خواهد. در بحث اخیر «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/matalebevijeh/17768 در نکته 21 عرایضی در این مورد پیش آمد. موفق باشید