متن پرسش
باسلام خدمت شما استاد عزیز
1-بنده میخواستم بدانم که چه چیزی باعث شده تا ما در عالم الست هر کدام متفاوت انتخاب کنیم یعنی بر چه اساسی کسی در عالم ذر جز شیعه هاست ودیگری جز کافران ایا این انتخاب فطری بوده یا اینکه خود فرد نمیخواسته جز این گروه باشد
ایا در عالم الست جبر در کار بوده است
2-اولین کار خدا چه بوده است
3-اگر حقی را که از حضرت علی گرفته شده بود گرفته نمیشد ایا باز هم وجود امام زمان پررنگ بود یا کم رنگ میشد
4- ایاحادثه کربلا بداء پذیر است واگر رخ نمیگرفت زنده امام هم همان کار یعنی نجات بشر را انجام میداد
لطفا به همه سوالات پاسخ کامل دهید میخواهم از زبان خودتان بشنوم
باتشکر از شما استاد عالی قدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- انسان در ذات خود ممکنالوجود است و ممکنالوجودبودنِ انسان عین مختاربودن اوست چون دارای جنبههای امکانی متفاوتی است و باید یکی از آن جنبهها را ترجیح دهد. با توجه به این نکته است که گفته میشود هرکس خودش را انتخاب کرده که چگونه باشد و همانطور که میخواسته باشد در علم خداوند است و خداوند جنبهی امکانی او را وجود میدهد 3- احتمالاً جهان در مسیر خود نیاز داشت که مدتی در فراقت امام زمان«عجلاللّهتعالیفرجه» بماند تا آمادگی لازم را جهت ظهور آن حضرت بیابد. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: « این خود یک معجزهى بزرگ بود، که پیغمبر توانست این نظام فکرى و عملى را واقعیت ببخشد و بر روى زمین واقعیت، آن را بنا کند؛ آن هم در دشوارترین جاها. خودِ اینکه در دشوارترین جاها توانسته این بنا پیاده شود و قرار بگیرد، نشاندهندهى این بود که در همهى نقاط زندگى بشر و جغرافیاى انسانىِ آن روز دنیا و بعد از آن، این بنا قابل تحقق است. این شکل علمى را در مقام عمل، در دشوارترین صورت، پیغمبر توانست تحقق ببخشد. اگر این حادثه اتفاق مىافتاد که حفظ و گسترش کمّى و گسترش کیفى در این موجود خلق شدهى الهى - یعنى جامعهى اسلامى نبوى - مىتوانست به قدر ده، دوازده نسل، پىدرپى حراست و حفاظت بشود، آن وقت مسلّم بود که این حرکت در طول تاریخ بشر، شکستناپذیر مىماند. معنایش این نبود که بشر، دوران انتظارى نخواهد داشت و خود در طول این دوازده نسل، به نهایت مطلوب خود خواهد رسید. اگر آنطورى که پیغمبر معین کرده بود، امیرالمؤمنین، بعد امام حسن، بعد امام حسین، بعد ائمهى دیگر، یکى پس از دیگرى مىآمدند، باز به گمان بیشتر، بشر نیاز به یک دوران انتظار داشت تا بتواند آن جامعهى آرمانى را تحقق ببخشد. اما در آن صورت اگر این تعاقب معصومین، این دستهاى امین و کارآمد، مىتوانستند این حادثهى ایجاد شدهى در واقعیت را حفظ کنند، آن وقت مسیر بشر، مسیر دیگرى مىشد.
امروز بشر عیناً همان نیازهایى را دارد که پنجهزار سال پیش، این نیازها را داشت؛ نیازهاى اصولى بشر، هیچ تفاوتى نکرده است. آن روز هم بشر از نفوذ قدرتهاى ستمگر رنج مىبرد؛ امروز هم شما - شماها چشمتان باز است - اگر دنیا را از نفوذ قدرتهاى ستمگر و ویرانگر نگاه کنید، خواهید دید که بشر دارد رنج مىبرد. آن روز هم نیاز بزرگ بشر عدالت بود و برترین رنج او بىعدالتى؛ امروز هم شما نگاه کنید، در دنیا بزرگترین مشکل بشر، بىعدالتى است. خطاست اگر خیال کنیم که این آزادى فردى - که لیبرال دمکراسى غرب به بشر هدیه داده - این نیاز بشر بوده که قبلاً نبوده؛ چرا؛ به این شکلهایى که امروز آزادىهاى فردى هست، در بسیارى از دورههاى تاریخ و در بسیارى از مناطق تاریخ وجود داشته است. همین محدودیتهایى که امروز به شکل پنهان ارادهى انسانها را به زنجیر مىکشند، اینها یک روز به صورت آشکار بوده است. این تور احاطهکنندهى بر اراده، حرکت و حیات انسان، امروز ریزتر بافته شده، از خیوط و نخهاى باریکترى استفاده شده و با مهارت بیشترى به آب انداخته مىشود. آن روز این مهارتها نبود؛ اما آشکارتر و قلدرمآبانهتر بود. پس نیازهاى بشر تفاوتى نکرده است. اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش کمّى و کیفىِ متناسب و درست، انجام مىگرفت، امروز بشر این نیازها را گذرانده بود (نیازهاى فراوان دیگرى ممکن بود براى بشر پیش بیاید که امروز ما آن نیازها را حتى نمىشناسیم) آن نیازها ممکن بود باشد؛ اما دیگر اینقدر ابتدایى نبود. امروز ما و جامعهى بشرى، همچنان در دوران نیازهاى ابتدایى بشرى قرار داریم. در دنیا گرسنگى هست، تبعیض هست - کم هم نیست؛ بلکه گسترده است، به یک جا هم تعلق ندارد؛ بلکه همه جا هست - زورگویى هست، ولایت نابحق انسانها بر انسانها هست؛ همان چیزهایى که چهار هزار سال پیش، دو هزار سال پیش به شکلهاى دیگرى وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همین چیزهاست و فقط رنگها عوض شده است. «غدیر» شروع آن روندى بود که مىتوانست بشر را از این مرحله خارج کند و به یک مرحلهى دیگرى وارد کند. آن وقت نیازهاى لطیفتر و برترى، و خواهشها و عشقهاى به مراتب بالاترى، چالش اصلى بشر را تشکیل مىداد. راه پیشرفت بشر که بسته نیست! ممکن است هزارها سال یا میلیونها سال دیگر بشریت عمر کند؛ هر چه عمر کند، پیوسته پیشرفت خواهد داشت. منتها امروز پایههاى اصلى خراب است؛ این پایهها را پیغمبر اسلام بنیانگزارى کرد و براى حفاظت از آن، مسألهى وصایت و نیابت را قرار داد؛ اما تخلّف شد. اگر تخلّف نمىشد، چیز دیگرى پیش مىآمد. «غدیر» این است. در طول دوران دویستوپنجاه سالهى زندگى ائمه (علیهمالسّلام) - که عمر دوران ظهور ائمه از بعد از رحلت پیغمبر تا زمان وفات حضرت عسکرى، دویستوپنجاه سال است - هر وقت ائمه توانستهاند و خودشان را آماده کردهاند تا اینکه به همان مسیرى که پیغمبر پیشبینى کرده بود، برگردند؛ اما خوب، نشده است دیگر. حالا ماها در این برههى از زمان، به میدان آمدهایم و همّتى هست به فضل و توفیق الهى و انشاءاللَّه که به بهترین وجهى ادامه پیدا کند. » 4- ائمهی ما «علیهمالسلام» موضوع بداء را در بعضی امور جاری میدانند لذا بنده نمیدانم در موضوع کربلا امکان اجرای بداء بوده یا نه، ولی در هرحال اگر حضرت بر یزیدیان از نظر ظاهری پیروز میشدند و شرّ امویان را کم میکردند شهید نمیشدند. ولی همانطور که مطلع هستید امام حسین«علیهالسلام» قبل از خروج از مدینه رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» را در خواب میبینند که میفرمایند: حسین خروج کن که خدا تو را کشته میخواهد ، که بحث آن در جاهای دیگر شده است. موفق باشید