متن پرسش
برای ورود به هر فرهنگی اولین قدم ان است که ادبیات ان فرهنگ شناخته شود.و لذا ما انسانهای قرن بیست ویکمی که همه ی فرهنگ خود را از مدرن اخذ کردایم به سختی می توانیم با ادبیات دین تماس بگیرم از این رو قبل از هر چیز اصطلاح شناسی دینی لازم وضروری می نماید تا هنگام خوانش متون دینی واژه های استعمال شده را بد فهم نکنیم لذااجالتاً چند اصطلاح خدمتان عرض می شود.تامعنی دقیق آن در فرهنگ دینی روشن شود.تعریف روشن وبدون پیچیدگی این واژه ها کمک بسیار خوبی برای فهم بعضی معارف است.
الف)«برزخ» در جمله های مثل «در هنگام مرگ قوای نفس در مرتبه برزخیت جمع خواهد شد»
ب)«نظر کردن»در جمله های مثل«حضرت عزرایٔیل به روح ما نظر کرده وآن را اخذ می کند»
ج)«نور»در جمله های مثل«در هنگام مرگ به نور حضرت عزرایٔیل,عالم و جدایت اشخاص نمایان می شود»
د)«باطن»در جمله های مثل«قبر مرتبه باطن عالم است»
ه)«عزراییل»زیرا در هنگام به کارگیری این واژه عموماً یک شخص مثل همه اشخاص اطرافمان به نظرمی اید
متن پاسخ
علیکم السلام
باسمه تعالی
الف: در عالم برزخ، از یک طرف انسان با خودش مرتبط است و از طرف دیگر دست و پا و سایر اعضاء به صورت دنیایی نیست که جدا از نفس او باشد – مثل دست و پای شما در هنگامی که خواب میبینید – و لذا در آن حال قوای نفس مثل بینایی – و نه چشم – و شنوایی – و نه گوش – و سایر قوا نزد خودِ نفس است و حاصل آنها به نحو بسیار روشنی در جان انسان حاضر میشود.
ب: مثل جذبهی یک گل که ما را به سوی خود میکشد، جذبهی عزرائیلی«علیهالسلام» جان ما را به سوی عالم برزخ میکشاند.
ج: نزدیکترین تشبیه برای مجردات تعبیر نور است. مثل وقتی که از چیزی خوشحال میشوید میگویید نور آن خبر قلبم را مسرور کرد، حضرت عزرائیل«علیهالسلام» به عنوان نوری که موجب قطع علاقهی نفس از دنیا میشود بر جان انسان تجلی میکنند.
د: باطن در اصلاح امور شهودی و قلبی یعنی مرتبهی برینِ وجود. مثل منِ انسان که باطن تن است.
ه : فکر میکنم با شرح نکات فوق تصور ما به حضرت عزرائیل«علیهالسلام» نیز تصحیح شود.
برای تصورات درست مجردات، کتاب «ده نکته از معرفت نفس» همراه با شرح آن مفید است.
موفق باشید