متن پرسش
سلام علیکم
لطفا به مکالمه زیر که میان دو شخص فرضی الف و ب بر قرار شده است توجه نمایید. به نظر شما آیا سیر کلی مکالمه و استدلالات مطروحه از طرفین روند خوبی را طی میکند
الف: با توجه به عصمت ازلیه ائمه اطهار علیهم السلام چگونه می توان تعالی و برتری آنان را نسبت به بندگان دیگر توجیه کرد زیرا خداوند فرمود «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» و معلوم است که تقوا با انتخابگری میان خوب و بد معنا پیدا می کند اما در حالتی که عصمت ازلی مانع از هرگونه انتخاب بد می شود پس تقوا بی معنی و هرگونه تعالی منتفی است و لذا فرشتگان همواره در مقامی ثابت اند و تعالی ندارند اما انسان کامل که شریف تر از فرشتگان است مختار است. در حقیقت گویی با طرح مسئله عصمت ازلی مقام ائمه را به جای بالا بردن ، پایین آورده ایم و در مقابل, هر انسان دیگر که مرتکب کوچکترین ثواب اختیاری شده است را شریف تر از آنان محسوب کرده ایم در حالی که اگر عصمت را اکتساب محسوب کنیم به اشکال فوق دچار نمی شویم
ب: اولا عصمت اکتسابی اگر چه اشکال فوق را موقتا مسکوت می گذارد اما منجر به اشکال کلامی دیگری می شود و آن «نقص نسبی» ائمه است زیرا لازمه عصمت اکتسابی این است که ائمه هر لحظه نسبت به لحظه بعد از کمال کمتری برخوردار باشند ثانیا عمصت ازلی اختیار معصومین را مغشوش نمی کند زیرا همواره حفظ عصمت از اکتساب آن دشوار تر است و اختیار ائمه در حفظ موهبت عصمت بروز می کند و همین است که انان را شایسته مقام خلیفه اللهی و سجده ی ملائکه کرده است. دشواری حفظ عصمت وقتی روشن می شود که بدانیم طبق حدیث هرکس توبه کند گویی از مادر متولد شده است اما می بینیم که عموم انسانها پس از توبه های مکرر مرتکب گناهان بزرگ می شوند
الف: اگرچه استدلالت را می پذیرم اما آن را برای جواب به سوال خود کافی نمی دانم زیرا گویی عصمت به تنهایی چاره دوری از گناه نیست همانگونه که علم به تنهایی چاره نیست زیرا حضرت آدم علیه السلام اگر چه لایق مقام تعلیم کل اسما شد اما باز مرتکب اشتباه شد بلکه به نظر می رسد آنچه دوری شخص از گناه را تضمین می کند علم+ عصمت است و لذا عموم مردم اگر چه بارها به مقام عصمت پس از توبه نائل می شوند اما به دلیل نداشتن علم باز مرتکب گناه می شوند. این معنا از زبان حضرت خضر سلام الله علیه بیان شده است که فرمود «و کیف تصبر علی مالم تحط به خبرا» «و چگونه بر آنچه علم نداری صبر توانی کرد». می بینیم که حضرت خضر دوری از اشتباه را در گرو داشتن علم می داند و البته همانطور که درباره حضرت آدم بیان شد علم به تنهایی هم کارساز نیست
و حال اگر کسی این دو را به صورت توامان و ازلی(نه اختیاری و اکتسابی) داشته باشد تعالی و برتری برای او منتفی است و با توجه به آیات قرآن مشاهده می شود که این دو مقام به صورت توامان و ازلی تنها برای یک گروه(اهل بیت علیهم السلام) معین شده است(آیه 31 سوره بقره درباره علم و آیه 33 سوره احزاب درباره عصمت) و لذا باید گفت اینان مقامی مادون دیگر بندگان دارند
ب: استدلالت را می پذیرم و حرفی برای گفتن ندارم جز آنکه بدانیم مسئله عصمت اهل بیت علیهم السلام جزء اسرار قرآن محسوب می شود که نباید انتظار داشت براحتی در دسترس قرار گیرد زیرا خداوند متعال بنا ندارد همه اسرار را در اختیار ما گذارد که فرمود«و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشا فامنوا بالله و رسله و ان تومنوا و تتقوا و فلکم اجر عظیم»
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام:
در مورد شخصیت ائمه«علیهمالسلام» باید متوجه دو بُعدِ نفس ناطقه و حقیقت نوری انها بود. نفس ناطقهی آنها مثل بقیه «النفس جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء» است و به عنوان یک شخص از شکم مادرشان شروع میشوند، ولی حقیقت نوری آن ذوات مقدس فوق خلقت آسمانها است، مقام «اول ما خلقالله» هستند. موضوعی که در مورد ائمه«علیهمالسلام» با آن روبهرو هستیم این است که آن ها اشخاصیاند که با آن مقام نوری متحداند، و لذا با توجه با ارتباطی که با آن مقام دارند با ما سخن میگویند و ما را هدایت میکنند، اما در مورد خودشان همانطور که فرمودید باید تلاش کنند که اتحاد نفس ناطقهی آنها با آن مقام حفظ شود و عبادات طولانی آنها جهت حفظ آن اتحاد است. خداوند در عینی که آن ذوات مقدس را با مقام حقیقت نوری و نور عظمت متحد کرده،ازاختیار خارجشان ننموده است و حفظ اتحاد با آن حقیقت را بر عهدهی آنها گذارده و عبادات طاقت فرسای ائمه«علیهمالسلام» جهت حفظ همان ارتباط است که سختترین کار ممکنه برای هرکس همین کار است و کمال ائمه«علیهمالسلام» نیز در همین است که با حفظ اختیار و داشتن همهی ابعاد بشری عصمت موهبی را حفظ کردند.
موفق باشید