متن پرسش
من دوست دارم علوم غریبیه یاد بگیرم چکار کنم؟ فقط برای خودم میخواهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چون نه خودم و نه پدر و نه پدر جدم هیچکدام علوم غریبه نخواندهاند و به دنبالش هم نبودهایم. مگر شما از علوم غیر غریبه اشباع شدهاید؟مولوی برای نشاندادن این که بهتر است انسان ها مثل بقیه و با اسباب های عادی امورات خود را بگذرانند میگوید: فردی به حضرت موسی(ع) گفت از دست زبان آدم¬ها خسته شده¬ام و می¬خواهم زبان حیوانات را بیاموزم. حضرت موسی(ع) فرمودند: اگر راست میگویی در همین شرایط که هستی سعی کن خوب زندگی کنی. مرد مرتب میآمد و التماس میکرد، ندا آمد که موسی قبول کن و به او بگو از این به بعد زبان حیوانات را به تو آموختیم. چیزی نگذشت آن مرد دید کلفت خانهاش باقیماندههای غذا را که در سفره مانده بود آورد و در حیات خانه تکاند و خروس خانه تکه نان باقی مانده را نوک زد و برد، سگ به او اعتراض کرد که من در این خانه پاسبانی میدهم حالا این تکه نان را هم تو بردی؟ خروس گفت: ناراحت مباش، همین روزها اسب صاحب خانه میمیرد و تو دلی از عزا در میآوری، مرد که متوجه این گفتگو بود سریعاً اسب خود را فروخت، فردای آن روز که باز باقیمانده غذا در سفره را خروس قاپ زد و سگ اعتراض کرد که دروغگو چه شد که گفتی اسب صاحب خانه میمیرد، چرا دروغ گفتی. خروس گفت: دروغ نگفتم اسب مُرد اما در خانهی کس دیگری، و حالا گاو صاحبخانه میمیرد و تو شکمی از عزا درمیآوری. صاحبخانه که متوجه آن گفتگو بود سریعاً گاو را فروخت و چیزی نگذشت که سگ دوباره به خروس اعتراض کرد که چرا این پیشبینیات هم درست از آب در نیامد؟ خروس گفت: گاو مُرد ولی در خانهی شخص دیگری و حالا خودِ صاحبخانه میمیرد و مشکل تو حل میشود، مرد بیچاره با شنیدن این خبر دست به دامان حضرت موسی(ع)شد و حضرت فرمودند دیگر قضایی است که رانده شده. اگر میتوانی خودت را هم بفروش.«گفت رو بفروش خود را و بره ........... چونک استا گشتهای بر جه ز چه »موفق باشید