متن پرسش
وقتی افراد نمی خواهند ندای وجود را بفهمند وتنها دوست دارند درهمان حدی از وجود که هستند همان بودن را ادامه دهند ماندن برای انسان در این جمع ها خیلی سخت می شود این حرف درستی باید باشد که چون انسانها چیز دیگری از بودن خودشان را نمی خواهند نمی نشینندو فکر کنند که آیا می شود طور دیگری بود یا خیر ؟درحال حاضر چون انسان هایی که دعوت به وجود بکنند در جامعه کم یافت می شود افراد دیگر به بودن دیگری نمی اندیشند همه برای دل دیگران هستند نه برای خودشان . خداوند سقراط را رحمت کند که شهید این راه بود که به مردم می گفت که ای مردم طور دیگری هم می شود بود وچون مردم این را نمی خواستند سقراط را هم کشتند استاد این چه رمزی است که افرادی که می خواهند مردانه اهل تفکر باشند درجامعه غریبند حاج آقا شما فکر را چگونه تعریف می کنید؟ شما معنای متفکر را چکونه می فهمید .استاد اگر شرایط روحیمان طوری باشد که اصلاً نتوانیم به راحتی با هرکسی دم خور شویم چه باید کرد اگر شرایط کاری طوری باشد که هیچکس برنامه در جهت خودسازی نداشته باشد چه باید کرد ؟همه فقط پول می شناسند ورقابت و... هیچکس از خودش نمی پرسه من کیستم؟ استاد شما که دلتون دل دردمندی است برامون دعاکنید. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم:
آری حرف درستی است که تا انسان متوجه حقیقت وجود نباشد به همان که هست راضی است. حقایق همیشه بلندتر از اندیشهی عامه است و به همین جهت شما در دعای ندبه لابه و ندبه میکنید برای آنکه نظرتان از عالیترین مخلوق یعنی واسطهی فیض هستی به جای دیگر نیفتد و متوجهاید ماندن در حقیقت نوری که از آدم«علیهالسلام» شروع شد و به مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» ختم میشود بزرگتر از اندیشهی عمومی است.
فکر حقیقی؛ رجوع به «وجود» است و از منظر وجود همهی عالم را مظاهر اسماء الهی یافتن.
باید با انسانها مدارا کرد و بر اساس گفتمان دینی، فطرت آنها را مورد خطاب قرار داد. موفق باشید