بسم الله الرحمن الرحیم
نگاه هرمنوتیکی به موضوعات دینی
هرمنوتيك علمي است جهت مطالعهی متون به نحوي كه شرايط روحي و تاريخي آن متون، هرچه بيشتر مورد توجّه قرار ميگيرد، به عبارت ديگر؛ هرمنوتیک علمي است جهت رمزگشايي متون[1]. عالمان هرمنوتيك گفتهاند: كلماتِ شفاهي، قدرت جادويي دارند و به خوبي مخاطب را تحتتأثير قرار ميدهند، ولي چون به شكل نوشتار درآمدند، تا اندازهاي بسيار اين قدرت را از دست ميدهند. علم هرمنوتيك علم كشف اين نقيصه است تا ما با آگاهي از اين نقيصه متون را مورد مطالعه قرار دهيم، پس بايد هر متني را با توجّه به تاريخ خودش و عنايت به روح گويندهی آن بخوانيم، وگرنه آن را نخواندهايم و تصور ميكنيم خواندهايم و به بقيه هم نخواندن خود را به عنوان خواندن خبر ميدهيم و آنها را از فهم حقيقيِ متن محروم ميكنيم، به خصوص اگر آن متن، متن ديني و مقدس باشد.
ضرورت مسئله از آنجا پيدا شد كه روح مدرنيته فضايي و عالَمي را به وجود آورد كه در اثر آن بشر با روح عالَم گذشته فاصله زيادي گرفت و عملاً نتوانست در عالَم تاريخي گذشته به سر برد و لذا اگر متون گذشته، بهخصوص متون ديني را مطالعه ميكرد، آن متون را با عالَمي كه روح مدرنيته بر او حاكم كرده بود، مورد توجّه قرار ميداد و عملاً نميتوانست از روح حقيقي آن متون آگاهي يابد و دانشمندان علم هرمنوتيك با توجّه به اين مسئله سعي كردند اين نقيصه را برطرف نمايند و تلاش كردند روشن كنند «خودِ فهم، بيرون از تاريخ نيست» و گفتند: «براي فهميدنِ انسان بايد انسان بود» يعني باید با نويسندهی متن «همدلي» كرد و در خواندن متن بايد به نيّات مؤلف و جهان مؤلف توجّه داشت.
دانشمندان هرمنوتيك معتقدند: «فهم هرمنوتيكي، نتيجهی گفتگويي اصيل ميان حال و گذشته است و اين فهم، هنگامي رخ ميدهد كه ميان حال و گذشته «ادغام افقها» وجود داشته باشد، وگرنه با اثر بيگانه خواهيم بود. به گفتهی موريس مولوپونتي: «علم، اشياء را دستكاري ميكند و از زيستن در آن صرفنظر مينمايد».[2] و عين همين مشكل در متون گذشته به خصوص متون مقدس پيشآمده كه با روح مدرنيته ديگر نميتوان با آن متون زندگي كرد، چون مدرنيته حقيقتِ متون مقدس را كشته است و علم هرمنوتيك خود را متكفّل احياء آن متون ميداند، همچنانكه سعي ميكند زيستنِ بشر امروز را در هستي تصحيح كند، كاري كه «هايدگر» در آن نقش مؤثر دارد، لذا است كه به يك معني گفتهاند: «هرمنوتيك تمنايي براي رسيدن به فهم عميقتر از ماهيت هستي است.»
البته علم هرمنوتيك در مسير تاريخي خود همواره رو به جلو نبوده و از طريق بعضي از فيلسوفان غربي از مقصد خود دور شده، ولي در طرف مقابل هستند فيلسوفاني كه بر رسالت اصلي علم هرمونتيك تأكيد دارند.
- [1] حضرت امام خمینی میفرمایند: اما در مورد دروس تحصيل و تحقيق حوزه ها، اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمىدانم.اجتهاد به همان سبك صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيينكننده در اجتهادند. مسئلهاى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى مىطلبد. مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. ... يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور است.هدف اساسى اين است كه ما چگونه مىخواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مسأله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد درمسلمانان به وجود آورد. (صحيفه امام، ج21، ص: 289)
[2]- علم هرمنوتيك، اثر ريچارد پالمر، ترجمه محمدسعيد حنايي كاشاني
-------------------------------------------------------------------------------------------