بسم الله الرحمن الرحیم
پرسش:
سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و زیارات، ممنون میشم نظرتون رو درباره متن زیر بدونم و نکات تصحیحی و تکمیلی رو بفرمایید.
یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
چهل گام در اربعین:
1- در اربعین؛ تمام «من»ها، یک «من» میشود و آن هم «منِ» امام است. هر منی که در امام فانی نباشد، منیّت است و محکوم به هلاکت.
2- در اربعین؛ میآموزی که همه خواستهها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا به سوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت...
3- در اربعین؛ تنهای شیعیان چون برادههای آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب میشوند. و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلبها به امام است.
4- در اربعین؛ «خود راه بگویدت که چون باید رفت»...
5- در اربعین؛ خادم و زائر چون آیینههاییاند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند اما فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر میدهند... حسین... حسین... حسین.
6- در اربعین؛ مییابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
7- در اربعین؛ مییابی که این تو نیستی که میروی، میبرندت. «گر میروی بیحاصلی، ور میبرندت واصلی، رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربّانیست این».
8- در اربعین؛ عالیترین مقامات عرفان برای عموم، دست یافتنی میشود، مثل دیدن وحدت در کثرت. کسی چه میداند! شاید یکی است که اینهمه به ظهور آمده یا اینهمه است که فقط یکی را نشان میدهد.
9- در اربعین؛ قدمها نیز وسعت مییابند. این یک قدم نیست که رو به امام میرود، هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفتهاند.
10- در اربعین؛ زمین کربلا وسعت مییابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد. یک نفر، همه میشود و همه، یک نفر... امام.
11- در اربعین؛ خود را مرکز عالم مییابی. گویی همه عالم گرد نقطهای که تو ایستادهای میچرخد. چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شدهای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲- در اربعین؛ مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل میشود. ناظرانی که تو را میبینند خواهند پرسید: «انّی لک هذا؟» و تو خواهی گفت: «هی من عندالله.» آری! روزیها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری میشود. از ما، طواف امام، از امام، روزی رساندن...
۱۳- در اربعین؛ مییابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت «مَنَّ وَالسَّلْوَى» نازل میشود. معیّت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...
۱۴- در اربعین؛ مییابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینیات هم آسمانی میشود، حتی خوردن.
۱۵- در اربعین؛ پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟! ۱۶- در اربعین؛ می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
۱۷- در اربعین؛ از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام میدانی و می یابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام می یابی برای استقبال از زائر. آیینه ای دو وجهی هستی که از یک وجه نور امام را می گیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع می کند.
۱۸- در اربعین؛ همه می کوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند، همین و بس. درست مثل لبخند رضایت امام. اللهم الرزقنا.
۱۹- در اربعین؛ اسفار اربعه عرفا را میتوانی بچشی. این چهار سفر عبارتند از: ۱- سفر من الخلق الی الحق یا به اختصار سفر الی الحق، زائر از خلق بریده و به حق رو میکند. ۲- سفر من الحق الی الحق فی الحق یا به اختصار سفر فی الحق، زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند. ۳- سفر من الحق الی الخلق بالحق یا به اختصار سفر الی الخلق، زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و زائران دیگر را میبیند. ۴- سفر من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق یا به اختصار سفر فی الخلق. زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند. آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.
۲۰- در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند. چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است. ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماویه و منتهاه ...
۲۱- در اربعین؛ بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوبتر همت میگماری. این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود. برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود میبینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.
۲۲- در اربعین؛همه جاده یک نقطه است، نقطه ای که تو ایستاده ای. کسی نه احساس سبقت می کند، نه جاماندگی. مگر قطره ها چنین حسی نسبت به هم دا رند؟
۲۳- در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.
۲۴- در اربعین؛ نفوذ نگاه و ثبات قدم زینب سلام الله علیها را می بینی که امتداد یافته است. چه جای عجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟ و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمی کند.
۲۵- در اربعین؛ رنج و لذت، معنی می یابد. هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.
۲۶- در اربعین؛ غدیر نهضت اباعبدالله الحسین علیه السلام ظهور یافت؛ الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی. اکمال و اتمام شهادت حسین علیه السلام و یارانش، با جوشش خون آنها در قلوب شیعیان ظاهر شد.
۲۷- در اربعین؛جهان شمول میشوی، چرا که کشش قدمهایت با طپشهای قلب امام تنظیم میشود. و امام، قلب عالم است.
۲۸- در اربعین؛ از دریچه نگاه زینب کبری سلام الله علیها، عالم را می بینی: ما رایت الا جمیلا.
۲۹- در اربعین؛ مییابی که: رضایت به داشتن نیست، به امام داشتن است.
۳۰- در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمیماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر میفهمد یا دیر اقدام میکند. دلهای مشتاقی که از ماهها قبل در انتظار سفری ملکوتیاند، جا نمیمانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی»
۳۱- در اربعین؛آمدهای که به امامت بگویی: اگر خاکی شوم، اگر خسته شوم، اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم، اگر مجروح شوم، اگر، اگر، اگر... باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم. و شرمندگی، علامت عشق است.
۳۲- در اربعین؛ دنیایت قبل اربعین و بعد از آن عوض میشود. گرچه در یکی شوق وصال است و یکی خوف فراق، اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است.
۳۳- در اربعین؛ مییابی که وقتی عقل، عاشق شود میتوان مناسبات عالم را تغییر داد.
۳۴- در اربعین؛ معنای فنا و بقا را خواهی یافت. رنجها میگذرند و فراموش میشوند و تنها خاطرات آسمانیاش میمانند و روز بروز بیشتر میدرخشند. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ».
۳۵- در اربعین؛ خلوت را در جلوت مییابی و جلوت را در خلوت. مناجات با خدایت را در خدمت به زائری میجویی و رابطهات با زائران را همان رابطه با خدا میبینی. به مقام جمع رسیدن ره صدساله ای است که در طریق الحسین میشود یک شبه طی کرد.
۳۶- در اربعین؛ شهدا را زندهتر از همیشه مییابی. چه میگویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی. اگر بساط «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونی» آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا میآمد؟!
۳۷- در اربعین؛ نفس واحد را خواهی یافت. همان وجه مشترک خلقت همه انسانها، حسین را میگویم. از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.
۳۸- در اربعین؛ معنای حرکت جوهری را خواهی دانست. مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟ زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام می گیرد. یوم تبدل الارض غیر الارض، آری! گویی طریق الحسین، زمین دیگری است.
۳۹- در اربعین؛ برهان صدیقین را مرور میکنی. آنانکه پا در این طریق میگذارند، با قدمهای استوار، قامتهای برافراشته، نگاههای نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه میکنند که مگر میشود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟ مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟ اللهم اجعلنا مع النبیین والصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا..
۴۰- در اربعین؛ به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد. پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشناییها و زیباییهای اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در عصر ظهور است. باش تا صبح دولتش بدمد کاین همه از نتایج سحر است.
پاسخ:
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ما و اینهمه جهانِ گشوده اربعینی آن هم در تاریخی که انسانها تنها در خانه تاریک خودشان بهسر میبرند حتی وقتی با وسایل سریع دنیای جدید هرجا که میخواهند میتوانند باشند. ولی عجیب است که هرچه بیشتر در تنهایی تاریک خود در هیچ جایی نیستند. سخن اصلی بنده پس از تجربه اربعینیِ این سال، این است که اگر تا دیروز معتقد بودم هرکس در انقلاب اسلامی و در مقابله با استکبار حاضر نیست، در هیچ جایی حاضر نمیباشد و عملاً در هیچ جهانی جای ندارد؛ امروز عقیده دارم که اگر در این زمانه در دل انقلاب اسلامی این اربعین را «فهم» نکند، در هیچ جهانی حاضر نیست زیرا جهان امروزینِ آخرین بشر و بشرِ آخرالزمانی، حضور در نهاییترین جهان است که این یعنی درکِ نهاییترین ایثار خدّام و حضور در تاریخِ نهاییترین وجه انسانی بین سیل انسانهایی که آمدهاند یگانگیِ همدیگر را تجربه کنند.
به این فکر کنید که انسان آخرالزمانی هرچه میتواند از بستر هستی خود که عین اتصال به خالق هستیها است، اندیشههای تازه که مطابق روح نهاییترین انسان است می آفریند، نه آنکه به مطالبی بپردازد که باور به آن مطالب آسان باشد ولی در آن مطالب جواب نهاییترین طلب حاضر نباشد.
باید متوجه بود؛ انسان آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشههای معمولی که امکان تردید در آنها هست، رهایی یافته تا با اصلترین اصلها روبهرو شود که انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی اولیای الهی در نمادهایی همچون علی«علیهالسلام» و سیدالشهداء«علیهالسلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع میشود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها میتوان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی بهسر برد.
رخداد اربعینی این سالها، پنجرهای شده برای آنکه ما شیعیان، بهخصوص ما ایرانیان، تا جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن مینگریستیم. در حالیکه امروز متوجه شدهایم جهان در وضعیت جدیدِ خود بیرون از ایران نیست و آینده جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور، مردم ما در پیادهروی اربعینی حاضر میشوند که نوعی آمادگی است برای حضور در نظم جهانی پیش رو. موفق باشید