انتخابات؛ بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ(1)
باسمه تعالی
«وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»(ابراهیم/5)
هان ای پیامبر خدا! مردمان را متذکر ایّام الله یعنی روزهایی بگردان که چگونه جبهه حق در مقابل جبهه باطل پیروز شد و این حکایت سنتی است که خداوند برای هر جریان صبّار شکوری پیش میآورد.
1- آن کس که خود را تنها در محدوده باورهای ذهنی متوقف کرده است باید بداند از همان آغاز در موقفی قرار دارد که به نیستی و پوچی ختم میشود، زیرا به گرمیِ زندگی در دل تاریخی که با نور توحید در زمانه او آغاز شده، فکرنکرده، به گرمی حضوری که بسیجیان دیروز با دیدن حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» فریاد زدند: «ما همه سرباز توایم خمینی» و امروز با دیدن رهبر معظم انقلاب«حفظهاللهتعالی» فریاد زدند: «گوش به فرمان توایم خامنهای». این است معنای حضور تاریخی در راهی که انسان خود را در آغوش اراده الهی احساس میکند و گرمی زندگی را تجربه مینماید.
2- اگر بنا داریم با حالاتی هرچه پر بارتر و استوار، با دیگر انسانها روبهرو شویم باید بر صراحت و دلسوزی خود در گفتار بیفزاییم و به چشماندازی نظر کنیم که همان انسانیت انسانها است، آزاد از هر اُوهامی که بر فروپاشیها میافزاید. این نوع حضور در این زمانه تنها با حضور در تاریخ قدسیِ انقلاب اسلامی ممکن است، حضور در همه مراحل تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده و انسان ذیل آن، نوعی یگانگیِ غیر قابل توصیفی را تجربه میکند. آیا آن نوع یگانگی که بسیجیان جهت شهادت از همدیگر سبقت میگرفتند را میتوان در جایی جز در حضورِ نسبت به انقلاب اسلامی در این زمانه احساس کرد؟
3- انسان آزاده نشان میدهد که بر هیچ امر و باور باطلی سر فرود نمیآورد، امور باطلی که انسان را همچون بردگان از خود بیگانه میکند و انسان را به نام زندگی در گورستانی خاموش فرو میبرد، زیرا جرأت نمیکند در راستای رجوع به حقیقت، در مقابل هر امر و باور باطلی همچون «متعمّقونِ» آخرالزمانی ایستادگی کند. و اینجا است که انسان در این زمانه میتواند برای رجوع به حقیقت، نسبت خود را با ذات انقلاب اسلامی مشخص کند و مواظب باشد امور روزمرّه و فضای شبکه جهانی نسبت او را با حقیقت که نسبت او میباشد با انقلاب اسلامی، بر هم نزنند، وگرنه همچنان گرفتار زندگیهای سرد و پوچ خواهد بود زیرا از تقدیر زمانه خود غفلت کرده است.
4- اگر زندگی همان حضوری است که انسان هماکنون خود را در بیکرانه وجودش به سوی حضرت حق احساس میکند، به همان معنای احساس فقر ذاتی و «فقیر إلی الله»بودن، هر چیزی که میخواهد ما را از چنین حضوری باز دارد، دشمن ما میباشد، حتی اگر آن چیز عملی باشد در قالبی مقدس و به نام دوری از سیاست و بخواهد ما را از آن حضور و از آن زندگی محروم کند، باز دشمن ما است. در حالیکه در این زمانه حاضرشدن در بیکرانگی خود بدون حاضرشدن در ابعاد اجتماعیِ خود ممکن نیست، امری که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشود، و در این راستا حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند: «والله همه اسلام، سیاست است». این همان سیاستی است که ما را همچون یاران حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» در حضور بیکرانه ابدیمان حاضر میکند. زیرا آنان در درک خرد سیاسیِ زمانه خود با هوشیاریِ آخرالزمانی وارد شدند و حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» از آن خبر دادند. آنجایی که فرمودند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطۀ شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنافداه ـ است..»(2 فروردین 1368)
5 - برای «درکشدنِ» خود نزد خود، نیاز به حضوری بالاتر از آگاهی از خود داریم، حتی بالاتر از صِرف آگاهی به حقیقتِ درکشدنِ خود، به خودآمدنی است که خود را هم اکنون در ابدیت احساس کنیم و در آن بیکرانه به سوی آنچه نزدیک است روان باشیم و در همان بودنِ بیکرانه شدّت یابیم، و این یعنی درکشدنِ خود نزد خود و این یعنی زندگی و شادمانیِ حقیقی که با حضور در تاریخ توحیدی خود پیش میآید که در این عصرْ آن حضور، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی آغاز شده.
6- اگر باید به معنویترین آدمیان که پُردلترین نیز میباشند، نظر کرد که با سختترین مصائب هم روبهرو بودهاند ولی در عین حال به شکوه زندگی نظر داشتهاند؛ در آغاز تاریخ اسلامی میتوان حضرت علی«علیهالسلام» را مدّ نظر آورد و در این تاریخ، حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» را که میفرمایند: «والله من تا حال نترسیدهام»، این است آن حضوری که با انقلاب اسلامی برای هرکس مانند حاج قاسم سلیمانی پیش میآید تا گرفتار روزمرّگی ها و فضاسازیهای شبکه رسانهای جهانی نباشیم.
والسلام