قرآن؛ انذار و تِذکار
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ* وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ»(مدّثر/1تا3)
1- میفرماید: «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ»(مدّثر/49) آنها را چه شده که از قرآن به عنوان تذکر نسبت به خطراتی که منکران را تهدید میکند، روی گردانند؟ در عین آنکه متذکر آیندهای است که در مسیر دینداری برای آنها آرامشبخش و امیدآفرین است.
2- «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ * فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ»(مدّثر/50 و 51) تا آنجا نسبت به قرآن به عنوان تذکری که حقیقت انسان را با انسان در میان میگذارد؛ فراری هستند که گورِخران از شیر یا شکارچی فراریاند.
3- «بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً»(52) بلکه ریشۀ مقابله با قرآن به عنوان تذکری که جانها را بیدار میکند تا آنجایی است که انتظار دارند کتابهایی گشوده از طرف پروردگار در مقابلشان گشوده شود و خود را تا این اندازه بزرگ میپندارند.
4- «كَلَّا بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ»(53) خیر، مشکل جای دیگر است و آن عدم نگرانی نسبت به نهایتی است که در پیش دارند، به جهت مشغولشدن به سرگرمیهای دنیا که آیه 45 از زبان آنان فرمود که: «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ». این مشغولشدنها ابدیت را از مقابل جان آنها زدوده است.
5- «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ»(54) قضیه چنین نیست، زیرا آن قرآن، تذکر و هشیارباشی است همراه با اشاراتی که اشاره به حقیقت انسان دارد و حضور نهایی انسان که در اکنونِ خود باید مدّ نظر داشته باشد، از این جهت تذکر به مسائل اصلی بشر است. زیرا انسان باید بداند مسائل اصلی او کدام مسائل است و چگونه باید با آن مسائل مواجه شود.
6- تذکربودنِ قرآن به عنوان «ذِكْرٌ لِلْعَالَمِين» با انذار خود ابتدا مشکلاتی که بشر باید متوجه آن باشد را با بشر در میان میگذارد و سپس به عنوان «تَذْكِرَة» راههای عبور از آن مشکلات را به عمیقترین شکل با بیدارکردن «عقل» و «ایمان» متذکر میشود و این غیر از تسلیمشدن در مقابل مشکلات است که جاهلیت دوران پیشنهاد میکند.
7- فرمود: «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ * فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ»(مدّثر/54 و 55) آری! بشر به تنهایی نمیتواند مسائل اصلی خود را که فهم جایگاه انسان در هستی است درک کند و تنها به کمک قرآن به عنوان «ذِكْرٌ لِلْعَالَمِين» و با تدبّر در آن است که میتواند متوجۀ این امر باشد و به معنای حضور خود در هستی بیندیشد و این یعنی قرآن، تذکری است برای زندهشدنِ «عقل» و «ایمان» بشریت، که به تعبیر رهبر معظم انقلاب وقتی از طریق پیامبران «عقل» و «ایمان» زنده شد، زندگی رشد میکند و صراط مستقیم را پیدا میکند.
8- «فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ»(55) هرکس که مایل باشد میتواند از تذکرات قرآنی متذکر شود و در معنای خود به شکل حقیقی حاضر شود و متوجه نیازهای حقیقی خود در امور فردی و اجتماعیاش بشود.
9- «وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَاللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ»(56) آری! هرکس را شایستۀ آن نیست که از تذکرات قرآن بهرهمند شود مگر آنهایی که خدا بخواهد و منکران قرآن گمان نکنند که انکار آنها مقابله با ارادۀ الهی است، بلکه این خداوند است که شایستگی درک حقیقت قرآن را به آنها نداده، قرآنی که تذکر به حقیقت خود انسانها است. آنها باید به خود آیند که چرا از دعوت پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» و قرآن به عنوان عواملی که موجب رشد «عقل» و «ایمان» است سر باز زدهاند و متوجه حقیقیترین واقعیت هستی که توحید است، نمیباشند.
10- «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ»(49) آری! آنها را چه شده که از اصیلترین سخن که متذکر حقیقت است، رویگردان شدهاند. در حالیکه این خداوند است که هرکس را شایسته دید مفتخر به تذکرات قرآنی میکند، خدایی که «هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» است، به این معنا که اهلیت آن را دارد که باید از او پروا داشت و در نسبت با او ادب نگه داشت، و اهل مغفرت است تا آنان که تقوا را رعایت میکنند و نسبت به او پروا دارند مفتخر به مغفرتش کند و حجابهای بین او و حضرت محبوب برایشان زدوده شود تا در ابدیتی که هماکنون مقابلشان گشوده شده است، خود را حاضر ببینند تا مصداق «كَلَّا بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ»(53) نشوند که مانند روشنفکران سکولار و مقدسان بی درد نسبت به نهایتی که باید متوجۀ آن باشند، در غفلت باشند. اینان در ظاهر اعمال خود متوقفاند و گمان میکنند با انجام همین اعمالی که بدان مشغولاند، حتی اعمال مذهبی صرفاً ظاهری و قالبی، آیندۀ نهایی از آنِ آنان است.
11- فرمود: «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ»(54) چنین نیست که گمان شود قرآن تنها کتابی است که باید آن را تعلیم گرفت و نسبت به سخنان آن آگاه شد، بلکه تذکری است برای دلهای آگاهی که بنا دارند به خود آیند و در تاریخی حاضر شوند که در آن تاریخ ارادۀ الهی به نابودی ابرقدرتها تعلق گرفته، به جای آنکه جهان استکباری گمان کند میتواند بقیۀ ملتها و منافع آنها را از آنِ خود کند و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهالله»: استعمارِ قدرتهای ظالم، در درجه اوّل، از غارت منابع شروع کرد... مرحله بعدی، تخریب فرهنگهای اصیل ملّتها بود... و در مرحله بعدی، چشم به هویّت ملّی و دینی ملّتها دوختند تا آن را تحت تصرّف بگیرند. و این است معنای طلوع قرآن و انذاری که پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» مأمور آن بودند که: «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّر* قُمْ فَأَنْذِرْ» قدم در پیش گذار و از خطرهایی بگو که در این تاریخ حیلههای سه جانبۀ استکبار و استعمار پیش آوردهاند و مردم را متوجه حضوری بگردان که بدانند میتوانند در عین زمینیبودن، آسمانی باشند و این یعنی باز حضور پیامبر«صلواتاللهعلیهوآله» و رسالت «قُمْ فَأَنْذِرْ» و این یعنی تحولی که در اول بعثت بهوجود آمد و این یعنی مقاومت که رشحهای از بعثت است و آغازی دیگر برای رجوع به قرآن به عنوان «إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ» برای هرکس که خواست به خود آید. و در این رابطه خداوند میفرماید: «وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»(انبیاء/50) و این قرآن ذکر مبارکی است که خداوند نازل کرد. آیا شایسته است که آن را انکار کنید؟ و اینجا است که مولایمان علی«علیهالسلام» میفرمایند: «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ» و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است، و آن را نيك بفهميد كه بهار دلهاست و دل را طراوت میبخشد و شکوفا میکند.(خطبه 110)
والسلام