بسم الله الرّحمن الرّحیم
هر تمدني، فرهنگ و ابزار مخصوص به خود را ميسازد
سؤال:منشأ يك تمدن چيست؟ آيا منشأ يك تمدن، تنها فرهنگ است و يا تا به ساختن علم و ابزارِ هماهنگ با آن تمدن ختم نشود، تمدن نامنميگيرد؟
---------------------------------------------------------
جواب:همانطور كه تا حدّي بحث شد، تمدن بر اين اساس بهوجودآمده كه به من در كنار شما و به شما در كنار من و همه در كنار همديگر، زندگي راحتتري بدهد كه در رسيدن به كمالات مطلوب خود احساس خلاء نكنم. مگر ميشود براي رسيدن به اهداف مورد نظر، كار اين تمدن به ابزار مورد نيازش كشيده نشود و ابزار مورد نيازش را نسازد؟! لذا ابزارسازي و فرهنگسازيْ ذاتيِ تمدن است. در ابتدا بحث اين بود كه اگر قوانين صحيح الهي در ميان نباشد، آن زندگي را به من نميدهد، ولي آن قوانين الهي به نوعي از زندگي اشاره دارد كه براي تحقّقش شما بايد روابط خاص انساني را حاكم كنيد و نيز ابزار خاص آن زندگي را بسازيد، همانطور كه غرب ابزار خاص مورد نظرش را ساخت، ولي چون نوع زندگي كه دنبال ميكرد غلط بود، درست وقتي كه ابزارها به فعليت رسيده و توانست آن زندگي آرماني خودش را عملي كند، با چيزي روبهرو شد كه آن را نميخواست، ابزارها و تكنيك پيشرفته اهداف آن زندگي را فعليت بخشيدند ولي چون آن زندگي جوابگوي همة ابعاد بشر نبود، در اوج تكامل ابزارها، بشر غربي با بنبست روبهرو شد.
فرهنگ؛ آداب و رسومي است كه انسانها براي اهدافي كه دنبال ميكنند براي خود تدوين كردهاند، مثلاً همين كه «چرا بايد پشت چراغخطر بايستي؟ چرا بايد از طرف راست بروي؟ چرا بايد سلامكني؟» اينها فرهنگي است كه اين تمدن ميسازد. حالا ما ميخواهيم بگوييم اگر اين فرهنگ ريشه در معنويت و عبوديت نداشتهباشد، ابزارهايي هم كه ميسازد، ابزارهاي ارضاي نفس امّاره است، نه ابزارهاي كمك به انسان، ولي به هر حال هر تمدني ابزار مخصوص خودش را ميسازد.
اين بحث كه بزرگان ما در گذشته عالَم داشتهاند و زندگي مخصوص به عالَم خودشان را با همة ابزارهاي لازمهاش ساختهاند، نكته قابل توجّهي است ، عالَمشان بر اساس آن تمدني بوده است كه پذيرفته بودند و بر اساس همان تمدن و بر اساس همان عالَم زندگي خود را ساختهاند، چطور شدهاست كه الآن عالَم آنها براي ما قابل پذيرش است ولي عالَم خودمان براي خودمان قابل پذيرش نيست؟! اين جاي بحث دارد، و بايد متوجّه بود عالَم آنها متذكر عالَم قدس است، لذا ما طالب عالَم آنها هستيم، ولي ما امروز گرفتار تمدني هستيم كه حجاب عالم قدس و عالم معهود ماست و لذا به عمق جانمان كه توجّه كنيم از آن متنفريم، هر چند جوابگوي نفس امّارة ماست.
تمدن يا انزوا
سؤال: آيا ما در تمدني كه ميخواهيم بسازيم، احتياج به ابزار داريم يا اينكه انساني كه متكامل شده باشد، ديگر احتياجي به ابزار ندارد؟
---------------------------------------------------------
جواب: حتماً ابزار ميخواهيم؛ شما از طريق اسلام ميخواهيد تمدن بسازيد، صوفيگري كه نميخواهيد پيشه كنيد. «تمدن» يعني پيشنهاد كردن زندگي برتر به بشر، آري؛ در اين زندگي، بعضيها ممكن است به يك افقهايي برسند كه نسبت به بقيه به حداقل ابزار نياز داشته باشند، امّا شما كه عموم مردم را نميتوانيد در اين حيطه قرار دهيد و ديگر اسم اين زندگي كه «تمدن» نيست. اسلام يك بستر كلي و كلان ميسازد تا هر كس مطابق استعدادهايش بتواند نوع زندگي الهي و انسانياش را انتخابكند. در اين تمدن مشروبفروشي نيست، ابزارهاي پوچ و نفس امّارهپسند هم سراسر زندگيها را فرانگرفته، امّا اين كه حالا شما چقدر از ابزارهاي آن تمدن استفاده كنيد بهعهدة شما است. و تمدني هم كه بگويد ابزار نميسازم، ديگر تمدن نيست. شما در دل همين تمدني كه ابزارهاي انساني را براي رفع حوائج منطقي بشر ميسازيد افرادي هم خواهيد داشت كه طيالأرض كنند، اما شما بايد براي همة مردم تمدن خود را با لوازم مربوطهاش شكل دهيد، آري؛ مسلمانان در گذشته شهر و كوچهاي ميساختند كه عالَم دينيشان را از بين نبرد، آرامشي را كه در آن تمدن نياز داشتند بر اساس زمانة خود از آن طريق، حتّي در كوچههاي خود پايهريزي كرده بودند، مهم اين بود كه ميدانستند چه ميخواهند و بر آن اساس زندگي خود را شكل دادند. البته اين مثال بود، من واقعاً نميدانم فردا و بر اساس آن زمان ما چه كوچه و گذرگاههايي ميسازيم، ولي ميدانم كه رويهم رفته به گذشته بر نميگرديم و اين را هم كه الآن هست، نميسازيم.
سؤال:شما در بحثهاي ديگرتان فرمودهايد كه انسان در سير تكاملي خود بايد به جايي برسد كه از ابزار استفاده نكند، پس آيا انسانهايي هستند كه ديگر نيازي به ابزار و در نتيجه تمدن نداشته باشند؟
---------------------------------------------------------
جواب: بله، همانطور كه عرض شد در دل تمدن اسلامي افرادي ميتوانند به كمالات خاصي برسند كه ديگر فوق ابزارها اراده كنند ولي؛ نه عموم مردم ميتوانند به اين مقامات برسندو نه خود اينها هميشه و در همة امور خود اينچنين زندگي ميكنند. اينجا باز هم حرف ارسطو درستدرميآيد كه گفت: هر كه فرد است، يا خداست يا دَدْ است. اين چنين آدمي كه شما ميگوييد: ديگر خيلي خدايي شدهاست. اما باز هم نميتوان گفت: «ابزار نميخواهد»، بهتر است بگوييم: حداقل ابزار را ميخواهد؛ آخرش شما بدن داريد، غذا ميخواهيد، لوازم تهيه غذا نياز داريد، حتّي حضرت مريم«سلاماللهعليها» هم كه از ميوههاي بهشتي استفاده ميكردند، همة زندگيشان اينطور نبود، آخرش بايد خودشان بروند براي خودشان غذا تهيهكنند.
"موفق باشید"