سورۀ بقره؛ به سوی نهاییترین ایمان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» (7)
حال در مقابل ایمانِ اهل تقوا[1] دو جبهه قرار دارد، جبهۀ آنانی که هیچ درکی از حقیقتی که قرآن متذکر آن است ندارند و جبههای که ایمانشان، ایمانی نیست که شایستۀ حضور در فتنههای آخرالزمانی باشد.
در مورد جبهۀ اول در آیات 6و7 فرمود: در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند - چه بيمشان دهى، چه بيمشان ندهى- بر ايشان يكسان است؛ [آنها] نخواهند گرويد. خداوند بر دلهاى آنان، و بر شنوايى ايشان مُهر نهاده؛ و بر ديدگانشان پردهاى است؛ و آنان را عذابى دردناك است.
و در مورد جبههای که ایمانشان، ایمانِ شایسته مقابله با فتنههای آخرالزمانی نیست، به جهت حساسیت موضوع با تفصیل بیشتری آنها را معرفی فرمود و آیات 8 تا 20 در وصف ابعاد شخصیتی آنها است. میفرماید:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ» (8)
گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردهايم.» متوجه باشید آن ها ايمان نیاورده اند.(قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ ْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُم)(مائده41) این افراد به کفر نزدیکترند تا به ایمان، به جهت نزدیکی تفکرشان به فرهنگ کفر و جاهلیت و سهلانگارییهایی که نسبت به ایمان حقیقی از خود نشان میدهند، هرچند تأکید به ایمان خود دارند.
«يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ» (9)
گمان میکنند خدا و مؤمنان را فریب میدهند، در حالیکه فقط خود را فریب میدهند. رابطۀ انسان و عمل را نشناختند، به جای خدا، مردم را اصل میدانند و به خود خیانت کردهاند و این مطلب باریکی است که نمیفهمند، به همان معنایی که مولایمان حضرت علی«علیهالسلام» میفرمایند: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ! تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ»، چه عقلهایی که اسیر هوسهایی شده که بر آن عقلها سیطره دارند.
باید به ایمانی فکر کرد بیش از ایمانهای معمولی، ایمانی که انسان بتواند خود را در این تاریخ در«جبهۀ مقاومت» حاضر کند. ایمانی که سورۀ بقره در ابتدای قرآن متذکر آن است، ایمان متقینی که برایشان آن پنج صفت را مطرح فرمود،[2] ایمان سید حسن نصرالله که شهادت را پیروزی میداند[3] و در همین رابطه شهید رضا عواضه با این شرط به خواستگاری شهیده معصومه کرباسی میآید که شهادتِ او را جزئی از زندگیاش بداند و شهیده معصومه کرباسی نیز با این فرض که او نیز در میدان شهادت همراه او باشد ازدواج با شهید رضا عواضه را قبول میکند[4] و این یعنی ایمانی بیش از ایمانهای معمولی، ایمانی برای حضور در تاریخی که جبهۀ مقاومت گشوده است و در این رابطه باید گفت تربیت حقیقی در این زمانه در دل فرهنگ مقاومت پیش میآید.
«في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ» (10)
در دلهايشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.آری! در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.
آنان در مواجهه با قرآن و تاریخی که با اسلام گشوده شده است و انقلاب اسلامی نماد امروزین آن میباشد، خود را باخته اند و دیگر خودی ندارد که بخواهند از قرآن استفاده کنند، آن خودی که قرآن را بفهمد دیگر در اختیارش نیست.
«وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (11)
به این دلیل از قرآن نمیتوانند استفاده کنند که هم ایمان را سفاهت میدانند و هم کار خود را صالح میپندارند و قرآن را اساطیر الاولین میدانند، بر عکس مؤمنان. (نمل/ 30).
«أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ» (12)
بدانید که آنها انسانهای فاسدی هستند ولی نمیفهمند چه کار میکنند، عقل آنها اسیر است و هوس در صحنه است و خود را حق میدانند.
«وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ» (13)
میگویند اعتقاد به عالم غیب سفاهت است، چون انسانهای حسی هستند و معیار شناخت آنها حس است و نه غیب. در حالیکه خود آنها سفیه و نادانند و متوجه نیستند و از این جهت قرآن تنها «هُدىً لِلْمُتَّقينَ» است.
«وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ» (14)
به ظاهر با مؤمنین میباشند ولی وقتی با یاران شیطانی خود خلوت دارند میگویند ما با شما هستیم و مؤمنین را استهزاء میکنیم. آری درست است که ابلیس از جنس جنّ است ولی شیاطینِ اِنسی هم داریم زیرا آن ها تابع شیطاناند. اینها در واقع در جهانی که یاران شیطانی آنان بهسر میبرند زندگی میکنند، هرچند در کنار مؤمنین باشند.
«اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» (15)
خداست كه آنها را استهزا مىكند و وامىگذاردشان تا همچنان در طغيان خويش سرگردان بمانند. آیا این افراد از خود پرسیدهاند چگونه بیماری که طبیب و داروخانه را مسخره میکند، از طبیب استفاده میکند. آیا آن ایمانِ نیمبند میتواند آنان را از فتنۀ آخرالزمانی نجات دهد و به حیات متقین نزدیک کند؟
------------------------------------------------------------
[1] - که در مورد آنها فرمود: «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(5) با وسعتی که میتوان در خطاب به او که منور به هدایت پروردگارش شده است، گفت:
یکی ره برتر از کون و مکان شو
جهان بگذار و خود در خود جهان شو
از آن جهت که میتوانی در همه ذرات سریان داشته باشی و در آن زمان مییابی که همه عالم در نزد تو میباشد. باید برای چنین حضوری همچون جناب حُرّ همۀ ضعفها و گناهان را زیر پا قرار داد.
آری! حُرّ به ما آموخت باید به تحوّلی فکر کرد که همه گناهان را زیر پای آدم قرار میدهد و درک ابعادِ متعالیِ انسانیِ خود، مسیر تحقّق آن تحوّل است.
[2] - الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (3) وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)
[3] - سید حسن نصرالله گفت: شهادت در نظر ما، یعنی پیروزی، نه شکست.
[4] - و عجیب اینکه دقیقاً آن دو در کنار هم در لبنان شهید میشوند. گویا شهید رضا عواضه دست همسر خود را گرفت و خواست تا هر دو با همدیگر در میدان شهادت حاضر شوند. تا به قول خود وفا کرده باشد. https://media.abna24.com/old/image/jpeg/2024/October/19/3774ac86-2c71-4211-922a-3f9d684bf039.jpg