سورۀ بقره و باز یهودیگری و باز تحجّر
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ»(58)
و به ياد آريد ای بنیاسرائیل! آن زمانی را كه به شما گفتيم: به اين قريه درآييد و از نعمتهاى آن هرچه و هرجا كه خواسته باشيد به فراوانى بخوريد. ولى سجدهكنان از دروازه داخل شويد و بگوييد: بارِ گناه از ما فرو نه، تا خطاهاى شما را بيامرزيم و به پاداش نيكوكاران بيفزاييم.
با سپرى شدن دوران چهل ساله تحيّرِ كيفرىِ بنى اسرائيل در صحراى سوزان سينا، فرمان رسيد كه به سرزمينی كه چهل سال ورود به آن برايشان حرام شده بود وارد و در آن ساكن شوندکه شهرى خاص، جز بيت المقدس، بوده است؛ بنىاسرائيل مىبايست به شكرانه نعمت هاى الهى، به ويژه نجات از سرزمين سوزان تيه، از درِ مخصوص آن آبادى، با خضوع و خشوع وارد شوند تا به آنچه در راستای دیانت حضرت کلیم الله«علیهالسلام» باید به آن برسند، از آن بهرهمند شوند.
«فَبَدَّلَ الَّذينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذي قيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ» (59)
پس از آن، آنانی که ظلم پیشه کرده بودند، حکم خدا را به غیر آن که به آنها گفته شده بود تبدیل نمودند، و ما بر آن ستمکاران به کیفر بدکاری و نافرمانیِ آنها عذابی سخت از آسمان نازل کردیم.
آنها سخنی را که به آنان گفته شده بود، تغییر دادند و به جای سجده و گفتن «حطه» - به معنی «بخشایش» یا «فرو گذاشتن»- که به آنها دستور داده شده بود، کلمۀ دیگری را به زبان آوردند و با این کار مرتکب ظلم و ستم شدند، که این عملِ آنها نوعی تحریف و تغییر عمدیِ در دستور الهی بوده است. آنها به جای پذیرش فرمان الهی، به میل خود سخنی دیگر بر زبان راندند و این نشاندهندۀ روحیۀ سرکشی و نافرمانی آنها در برابر خداوند است و اینکه برای خود جایگاهی در مقابل جایگاهی که خداوند برای آنها تعیین فرموده بود، قائل بودند که این همان روحیۀ یهودیگری است، از آن جهت که به آنچه خداوند امر کرده بود ملتزم نبودند. «فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً» پس نازل کردیم برکسانی که ستم کردند عذابی. زیرا «بِما كانُوا يَفْسُقُونَ» از روش عبودیت خارج بودند و به جای آنکه خود را در بستر عبودیت و هماهنگشدن با سنتهای الهی تعریف کنند، برای خود در جهان و در مقابل ارادۀ الهی نقش قائل بودند، روحیهای که در این زمانه فرهنگ غربی گرفتار آن است و در این رابطه روشنفکرانِ غربزدۀ ما متأسفانه قرارگرفتن زیر نظام سلطه را از قرارگرفتن در نظام جمهوری اسلامی ایران ترجیح میدهند، غافل از آنکه در این زمانه با فرهنگ مقاومت میتوان از مشکلاتی که نظام سلطه ایجاد کرده به جای تسلیم رهایی بیابیم.
«وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ»(60)
و آن هنگام كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد، گفتيم: «با عصايت بر آن تختهسنگ بزن.» پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت، [به گونهاى كه] هر قبيلهاى آبشخور خود را مىدانست. [و گفتيم:] «از روزى خدا بخوريد و بياشاميد، و در زمين سر به فساد برمداريد.
بنى اسرائيل در سرزمين تيه و بيابان سينا، ماءمور شدند در قريه و مكانى خاص استقرار يافته و مدتى در آن جا سكنا گزينند. از آن جایی كه آبِ آن آبادی محدود بود، در خواستِ سيرابكردن، از سوى بنى اسرائيل به كليم اللّه«علیه السلام» ارائه شد و آنگاه از طرف آن حضرت به حضور خداى سبحان آن تقاضا عرض شد و بنا شد تا آن حضرت از طریق شکافتن سنگ با عصا آبی برای آنها فراهم نماید.
شكافتن سنگ آن هم از طريق زدن عصا و خارج ساختن دوازده چشمه از آن، امرى عظيم و شگفتانگيز و از بزرگترين نشانههاى قدرت خداى سبحان و صدق دعوى نبوت حضرت موسى«عليهالسلام» و يكى از نعمتهاى خداوند بر بنى اسرائيل است. چنانچه در آخر آیه ملاحظه میکنید خداى سبحان يهود را كه از نهايت رحمت، نعمت و وسعت عيش بهرهمند شدند، از هرگونه فساد بر حذر داشت از آن جهت که شکر آن نعمت وسيع آن بود كه هرگز فساد نكنند و الگوى ديگران در فساد نشده، فساد را در زمين نشر ندهند. که آن تذکر، حکایتی است از وجود زمینۀ آن فسادها در آنها. زیرا تنها به هر قیمتی به دنبال رفاه بودند.
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ» (61)
و (به یاد آرید) وقتی که به موسی اعتراض کردید که ما بر یک نوع طعام صبر نخواهیم کرد، از خدای خود بخواه تا برای ما از زمین نباتاتی برآورد، مانند سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز. موسی گفت: آیا میخواهید غذای بهتری را که دارید به پستتر از آن تبدیل کنید؟ به شهر مصر فرود آیید که در آنجا آنچه درخواست کردید مهیّاست. و بر آنها ذلّت و خواری مقدّر گردید، و چون دست از ستمکاری و عصیان برنداشته و به آیات خدا کافر میگشتند و انبیا را به ناحق کشتند، دیگر بار به خشم و قهر خدا گرفتار شدند.
يك نواخت بودن طعام (منّ و سلوى) بهانه جديد قوم يهود بود تا از سر لجاجت و همراه با تحقير و استهزا، نه از سر خواهش و مسئلت، برخى محصولات روييدنى از زمين، يعنى سبزى، خيار، سير، عدس و پياز را پيشنهاد دهند. تنوعطلبى و تلوّنخواهىِ مذمومِ قوم يهود كه شاكلۀ آنان تبديل حَسَن به قبيح و مغفرت به غذاب و تقدير الهى به تدبير بشرى و تغذيۀ ملكوتى به تغذيۀ مُلكى است در استبدال اعلا - يعنى منّ و سلوى- به ادنى، يعنى سير و پياز سرايت كرد، آن سان كه با لجاجت و جسارت و در كمال مقاومت اعلان بى صبرى كرده و به صورت نفى صريح و اكيد به موساى كليم«عليهالسلام» اعلام داشتند: بر آنچه خداوند از آسمان نازل كرده صبر نمىكنيم، پس از خدايت بخواه تا همانگونه كه تا كنون بدون رنج و زحمت برای ما از آسمان منّ و سَلوى نازل مىكرد، اكنون از زمين نعمتهاى پيشنهادى ما را بدون كار ما بيرون آورد. مقصود آنان از اين طرح، تبديل تامّ نعمت آسمانى به نعمت زمينى بود، نه تكميل و تتميم آن.
فرجام قومى كه با ناديدهگرفتن رفعت و عظمت آزادى و استقلال و طرح تقاضاهاى پست و ذلّت بار و بهانه جويى و لجبازى و شكم بارگى؛ اين شد كه بر آنها عذاب دنيايىِ ذلّت و خوارى ثبت شده، خيمه ذلّت و مسكنت و تيره روزى بر سرشان نصب گشته، بر آنها احاطه يابد و سكه ذلّت و مسكنت به نام آنان زد و اين مُهر بر پيشانى آنها زده شود و براى هميشه ملازم و دامنگير آنان گردد و در نهايت بر اثر ناسپاسىهاى فراوان به عذاب اخروى و غضب متراكم و قهر فعلى الهى كه مايۀ سقوط به دركات است، گرفتار آيند. اینجا است که باید متوجه شویم مقابله با روحیۀ صهیونی در فرهنگ مقاومت اگر ساده نیست، ولی تنها راه است زیرا اگر استکبار میتوانست از طریق اسرائیل ایران را در نهایتِ شکست و ضعف قرار دهد، حتماً آن کار را انجام میداد و آنچه مانع آنها میباشد روحیۀ مقاومت است که جزء زندگی ملت ما شده و از این جهت در این روحیه شکست معنا ندارد. این نکتهای است که باید روشنفکرانِ غربزدۀ ما متوجه شوند که ایران منهای دینداری، معنای واقعی و تاریخی ندارد. این صلابت و عدم تسلیم بود که در دفاع مقدس 12 روزه به ظهور آمد و نه تحریک دشمنی و دشمنیها. آری! انقلاب اسلامی مسلماً دیگر اجازه نمیدهد حیات خلوت آمریکائیها و اسرائیلیها باشد و این تنها با سخن رهبر معظم انقلاب ممکن است که فرمودند: «ملت ایران در هیچ میدانی به صورت ضعیف ظاهر نخواهند شد». و این امری است که متأسفانه روشنفکران غربزده متوجۀ آن نیستند و ما را متهم میکنند که دشمنسازی میکنیم. در حالیکه تسلیمنشدن در مقابل خواستههای دشمن، دشمنسازی نیست، آزادگی است.
"والسلام"