کربلا و عبور از دوگانگیِ «زندگی» و «مقاومت»
جلسه نهم
باسمه تعالی
«السَّلاَمُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ....وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلاَلَةِ»
شهادت؛ بسترِ ادامۀ راه
۱- در فهم تاریخیِ خود، باید متوجه باشیم این ضرورت تاریخی است که ما را به سوی رخدادی جدید سوق داده است، به سوی تاریخی که در آن تاریخ در نظر به احساس بنیادین خود، جایگاه امثال شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر سرداران و دانشمندان هستهای فهمیده میشود و آن عزیزان در اوج یگانگی با حقیقت دوران، سرمایۀ تاریخی ما برای ادامۀ راه میگردند و میتوان در آینۀ وجود آنها آیندۀ مردم خود را احساس کرد. آیندهای که «انسانیتِ» انسانها هرچه بیشتر نسبت به همدیگر درک میشود و این یعنی کربلا و اُنس و ارتباطی که پس از شهادت آن حضرت بین مردم پیش آمد.
بی روح شدن روحی که با اسلام آغاز شد
۲- اگر حقیقتاً با نگاه عبرت آمیز و تفکری که از عبرتها بهرهمند است به تاریخ بنگریم اقرار خواهیم کرد: «سرمایههای مادی آنگاه به کمک انسانها میآید که پشتوانۀ آن سرمایههای معنوی و فرهنگی باشد» و اینجا است که متوجۀ توصیف حضرت صادق«علیهالسلام» از جناب اباذر میشویم که میفرمایند: «كانَ أكثرُ عِبادَةِ أبي ذَرٍّ رحمه الله التَّفكُّرَ و الاعتِبارَ.» بيشترين عبادت ابوذر«رحمهُ الله» انديشيدن و عبرتگرفتن بود. و ما در نسبت با کربلا میتوانیم چنین باشیم تا نسبت به آن نهضت بزرگ بیندیشیم و از عبرتهایی که با نظر به آن نهضت بزرگ برایمان پیش میآید غفلت نکنیم و از خود بپرسیم در صدر اسلام چگونه روح آن جهانی که با اسلام آغاز شد؛ بی روح شد تا آنجایی که خود مسلمانان، امام حسین«علیهالسلام» را شهید کردند؟ آیا ما در این مورد نباید سوگواره آموزههایی باشیم که در آن آموزهها «ایمان» به خدا در میان نبود؟ آموزههایی که داعشیگری بر اساس آن آموزهها با انتحار و خودکشی به نام شهادت بدان دست میزند، غافل از آنکه شهادت با حکمت همراه است، حکمتی که مأمور برگرداندن همّتها به سوی اسلام و به سوی «ایمان» میباشد و در این رابطه میتوان گفت موضعگیری ما در این زمانه در مقابل رژیم صهیونی همراه با حکمت و ایمانِ تاریخی است، به عنوان راهی که به سوی آیندهای متعالی نظر دارد برای عبور از جریان صهیونیسم و غرب، غربی که اسیر نژادپرستی و سیطره بر دیگران است.
نسبت ملتها با ما
۳- فاجعۀ تنگۀ اُحد وقتی رُخ داد که مسلمانان فکر کردند جنگ تمام شده است و امروز باید آن فاجعه را مدّ نظر قرار داد و از آن عبرت گرفت و متوجه باشیم جنگِ روایتها ادامۀ جنگ و در طول آن است و نه آنطور که بعضی گمان کنند باید نسبت به آرمانهای معنوی کوتاه بیاییم و گمان کنیم قصه ما از این به بعد قصۀ «واعتصموا بحبل غربگرایان و لا تفرقوا» است. غافل از آنکه ادامۀ زندگی بشریت در این زمانه با آمریکای آرمانی به پایان تاریخ رسیده است و آرزوی فراتری مدّ نظر بشریت آمده و ما باید به تاریخ دیگری فکر کنیم که ادامۀ غرب نیست و ملاحظه کردید که ملت ما چگونه با هویت عاشورایی و فرهنگیِ خود، «ما» شدند و با تفاوتهایی که با دیگر ملل با ما دارند ولی با نوعی پذیرش ملت ایران به میدان آمدهاند و این زمینه میشود برای درک فرهنگ عاشورایی توسط دیگر ملتها که البته انسانهای آخرالزمانی زمینه و ظرفیت حضور در آن را دارا میباشند.
والسلام