کربلا و عبور از دوگانگی بین «زندگی» و «مقاومت»
جلسه یازدهم
باسمه تعالی
«السَّلاَمُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ....وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلاَلَةِ»
۱- امام حسین«علیهالسلام» و زندگی با معنایی دیگر:وقتی انسان عزت معنوی خود را نزد خدا حفظ کرده باشد، در مقابل هر پیشآمد و حادثهای بهترین مواجهه را دارد، زیرا نهتنها از مرگ نمیترسد، بلکه متوجه است مرگ در جبهۀ مقاومت، شهادت است و گستردهترشدن انسان در تاریخی که در آن حاضر است و اینجا است که میتوان معنای نهضت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» را درک کرد و در این رابطه نسبت خود را با آن حضرت که نماد کامل انسانیتاند، معلوم نمود. در آن صورت انسان متوجه خواهد شد جریانی که حقیقتاً مدیریت عالم را به عهده دارد، جریان استکبار نیست، هرچند استکبار با جمعآوری عِدّه و عُدّه تلاش میکند در مقابل آزادیخواهیِ آزادگان، قدرتنمایی کند و خود را بهعنوان یک واقعیت بر ذهنها و روان مخاطبان خود حاکم نماید و راهی که امام حسین«علیهالسلام» در مقابل بشریت گشودند، راهی است که استکبار را با همۀ قدرتنماییهایش به چیزی نمیگیرد، به همان معنایی که قرآن در مورد آن جریان میفرماید: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ»(منافقون3) یعنی متوجۀ عمق حضور سنتهای الهی که در عالم حاضر است، نیستند و با نظر به قدرت اسلحههای خود توان اندیشیدن را از دست دادهاند.
۲- کربلا و بصیرت تاریخی: اگر استکبار بتواند خود را طوری بر ما تحمیل کند که آن را به عنوان یک واقعیت بپذیریم و با آن کنار بیاییم، به گمان آنکه از ضربههای آن در امان خواهیم بود و اعتدال و عقلانیت را آنطور معلوم کنیم، عملاً مسیر تأثیرگذاری خود را بر زندگی بستهایم و اگر در مقابل چنین صحنهای در آن تاریخ امامی معصوم قرار نداشت که چنین تحمیلی را نپذیرد، مستکبرین تا قیام قیامت تحت عنوان اعتدال و عقلانیت خود را بر همه حرکتهای آزادیخواهی تحمیل میکردند، امری که جمهوری اسلامی به عنوان یک تاریخ با نظر به راهی که امام حسین«علیهالسلام» در مقابل بشریت گشودند، توانست نقشۀ استکبار را در این تاریخ رسوا نماید و مسیر ادامۀ نظم جهانی استکبار را بر هم زند و به زندگی و به بشریت معنای دیگری از زندگی را متذکر شود که آن عبور از دوگانگیِ «زندگی» و «مقاومت» بود. این است معنای بصیرت تاریخی که در این زمان با نظر به کربلا آموختیم.
۳- مسیرِ به تمامیترساندنِ سبعیت کفر: با بصیرت تاریخی به پیشآمدها نظرکردن، امری است که موجب میشود تا انسان جایگاه پیشآمدها را در ادامۀ تاریخی که آغاز شده است مدّ نظر داشته باشد، بهخصوص آنجایی که دشمنانِ حقیقت همۀ قساوت خود را به میان میآورند، به گمان آنکه برای ادامۀ خود کار رقیبان خود را با به شهادترساندن آنها یکسره کنند، غافل از آنکه این آغازِ ماجرا است و اگر حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» در قتلگاه عرضه میدارند: «رِضیً بقضائک»؛ اتفاقاً متوجهاند مسیر نابودی چنین دشمنی که با شعارِ فریب آمده، با کاملشدنِ شخصیت حیوانیاش شروع میشود، از آن جهت که گرگها تحمل گرگها را ندارند و این یعنی افکار بیگانه با حقیقت به اصل ظلمانی خود باز میگردد و از درون متلاشی میشود. نقش حضرت علی و امام حسین«علیهماالسلام» بعد از پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» چنین بود که توانستند باطنهای شریر جریان امویان را از طریق سیرهای که حاکی بود از «متانت» و «دلسوزی» و «صبر» آشکار کنند و این است که میتوان گفت نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» مسیرِ به تمامیترساندن جریان کفر است، کفر به عنوان نماد سبعیت در تاریخ بشر و مردم ما میتوانند در نسبت با کربلا جایگاه جریان باطل در این زمانه را که به اوج خود رسیده درک کنند. این است معنای بصیرت تاریخی که با اندیشیدن به کربلا پیش میآید و در آن «زندگی» و «مقاومت» در مقابل استکبار یگانه میشود.
والسلام