سورۀ بقره و باز یهودیگری و باز تحجّر13
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ» ﴿۱۰۴﴾
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، نگوييد: «راعِنا»، و بگوييد: «اُنظُرنا»، و [اين توصيه را] بشنويد؛ و [گر نه] كافران را عذابى دردناك است.
مسلمانان صدر اسلام وقتی رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» آیات و احکام الهی را بیان میفرمودند از ایشان میخواستند با تأنّی صحبت کنند تا مطالب بهتر درک شود و به علاوه بتوانند خواستههای خود را به ایشان منتقل کنند لدا میگفتند «راعِنا» ما را رعایت کنید، اما این کلمه معنی دیگری نزد یهود داشت و آن، حماقت و کودنی و نوعی فحش بود. لذا یهود برای استهزاء رسول«صلواتاللهعلیهوآله»، معنی دوم را قصد میکردند. برای جلوگیری از سوء استفادۀ یهودیان میفرماید: به جای «راعِنا»، «اُنظُرنا» بگویید یعنی به ما نگاه کن و مهلتمان بده. ملاحظه میکنید عمل به این دستور به قدری مهم است که سرپیچی از آن در حکم کفر خواهد بود زیرا به نوعی خود را در میدان واژههای اهل کفر قرار دادهایم.
«مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» ﴿۱۰۵﴾
نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شدهاند، و نه مشركان [هيچ كدام] دوست نمىدارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد، با آنكه خدا هر كه را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد، و خدا داراى فزونبخشى عظيم است.
به بخل و کینهتوزی اهل کتاب و مشرکین اشاره می کند، آن هم بخل نسبت به چیزی که خودشان مالک آن نیستند: آنها دوست ندارند هیچ خیر و برکتی از جمله نبوت پیامبر«صلواتاللهعلیهوآله» از جانب پروردگارتان بر شما نازل شود و همیشه از آسایش مسلمین ناراحت هستند در حالیکه این خدا است که نعمتش را به هرکس که بخواهد مخصوص میکند و او بخشایشگرِ بزرگی است. در این میان یهود از همه کینهتوزتر بودند و اصلاً میل نداشتند هیچ قومی در موضوع نبوت شریک آنها باشد زیرا آن را افتخار خود و در انحصار خویش میدانستند لذا از روی حسادت میخواستند با رحمت عظیم خدا و نبوت رسول«صلواتاللهعلیهوآله» مقابله کنند به امید آنکه به بهانۀ قوم برگزیده سرنوشت بشریت را در اختیار بگیرند. غافل از آنکه «وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ» و خدا هرکس را بخواهد به رحمت خود اختصاص میدهد، از آن جهت که خداوند بهتر میداند که رحمت خود را به چه کسی و در کجا افاضه کند زیرا «وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» و خداوند است که صاحب فضل بزرگ است.
«مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» ﴿۱۰۶﴾
هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مىآوريم؛ مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟
کینۀ یهود بر علیه مسلمانان حدّ و مرزی نداشت. بعد از دستور تغییرِ قبله به سوی مکه، به فکر دستاویز جدیدی افتادند و آن اینکه اگر دستور اول صحیح بود که بیتالمقدس قبله باشد پس دستور دوم چیست؟ و اگر دومی صحیح است، پس همۀ اعمال گذشتۀ شما باطل است. پاسخ میدهد که هیچ حکمی را نسخ نمیکنیم و یا اظهار آن را به تأخیر نمیاندازیم مگر آنکه بهتر از آن یا همانند آن را از نظر اثر و فواید جانشین خواهیم کرد و این برای خدا که بر هر چیزی قادر است، کار دشواری نیست که به مقتضای زمان، حکم قبلی را تغییر دهد مثل آنکه میفرماید: «حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» یا میفرماید: « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»(مریم/ 96) یا میفرماید: «وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ» که همه به اقتضای زمان حکایت از حضوری دارد بعد از حضوری، به همان معنای «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»(الرّحمن/29)
«أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ» ﴿۱۰۷﴾
مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست؛ و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد؟
قبلاً پاسخ داد که نسخِ احکام، شدنی است چون خدا، توانای مطلق است و این آیه جواب دیگری میدهد: مگر نمیدانی خدا فرمانروای حقیقی آسمانها و زمین است و تنها اوست که موجودات را اداره و تدبیر میکند؟ پس جز خدا سرپرست و یاوری نیست، لذا او بهتر از هرکس تشخیص میدهد که مصالح بندگانش چیست، به علاوه چون تنها مدبّر هستی است پس حقِ نسخِ احکام هم را دارد.
خطاب به مؤمنین است که از آن رائحه ترساندن از انکار و خدعه یهودیان گمراه به مشام می رسدو خداوند از قبل جواب شبهاتی را که ممکن آنها در باره نسخ بکنند می دهد، پس خدا مالک تمام هستی است و می تواند در ملک خود تصرف کند، سپس آنچه خیر و صلاح بشردر آن است به او افاضه می نماید، «وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ»: و برای شما غیر از خدا هیچ سرپرست و یاوری نیست، تا امور شما را سرپرستی کند و تدبیر شئون زندگی شما را بنماید و هیچ یاری کننده ای هم نخواهید داشت تا هنگامی که با آنچه بر شما نازل شده مخالفت کردید، شما را یاری دهد.
«أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ» ﴿۱۰۸﴾
آيا مىخواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته شد؟ و هر كس كفر را با ايمان عوض كند، مسلما از راه درست گمراه شده است.
پس از تغییر قبله، عدهای از مسلمانان در اثر وسوسۀ یهود از رسول سؤالهای بیپایهای میکردند همانند آنچه یهود از موسی میخواستند. خدا ایشان را از این پرسشها نهی می کند چون این پرسشها با هدف کشف حقیقت صورت نمیگرفت بلکه به جهت بهانه جویی و فرار از ایمانآوردن بوده. لذا فرمود: شما با این کار کفر را با ایمان مبادله میکنید و هرکس چنین کند محققاً راه راست را گُم کرده است.
میفرماید: نکند می خواهید از پیامبر خود همان پرسشهایی را بکنید که قبلا از موسی«علیهالسلام» کردند؟ مانند درخواست دیدن خدا و معجزات دیگر. «وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ»، و هرکس کفر را با ایمان عوض کند به راستی راه راست را گم کرده است.
«وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» ﴿۱۰۹﴾
بسيارى از اهل كتاب - پس از اينكه حق برايشان آشكار شد- از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مىكردند كه شما را، بعد از ايمانتان، كافر گردانند. پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد، كه خدا بر هر كارى تواناست.
فعلاً سیاست این است که در برابر حسادت عدهای از اهل کتاب با سبکی خاص گذشت نمایید و با روی خوش و بزرگوارانه درگذرید و مشغول انجام تکالیف خود باشید.
«حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ»: آرزوی برگشت شما به کفر را از روی حسد در دل داشتهاند و کراهت داشتند از اینکه شما دارای چیزی باشید که آنان ندارند. «مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ»: بعد از آنکه حق برای آنان روشن گشته است. «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا» با توجه به چنین حضوری که در تاریخ آغاز کردهاید پس فعلاً آنها را عفو کنید و نادیدهشان بگیرید، و با کینۀ آنها مقابله نکنید و شرّ آنها را با شرّ پاسخ ندهید. «حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» تازمانی که خدا امر خود رابفرستد. «إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» همانا خدا بر هر چیز تواناست، و به قدرت مطلقۀ خود قضاوت و حکم میکند.
«وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»(110)
و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد؛ و هرگونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد، آن را نزد خدا باز خواهيد يافت؛ آرى، خدا به آنچه مىكنيد بيناست.
با نماز ارتباط خود را با خدا محکم کنید و با دادن زکات، همبستگیِ اجتماعی خود را تقویت نمایید که این دو از شرایط اصلی پیروزی بر دشمن است. اما اگر خلوص کارها به حدّ لازم نرسد، پیروزی و رستگاری به دست نمیآید، لذا برای محکمشدن ایمانِ مردم فرمود: آنچه از عمل خیر برای خود میفرستید از بین نمی رود بلکه آن را نزد خدا مییابید لذا پاداشش فراموش نمیشود، البته او به همۀ اعمال بصیر است بنابراین بر حسب خلوصِ نیّتها پاداش میدهد. پس از عمل برای خودتان کوتاهی ننمائید، چون خدا نسبت به همۀ آنها آگاهی و بینایی دارد.