بسم الله الرّحمن الرّحیم
جایگاه وَحی و نبوت
وقتی متوجه شدیم؛
1- خداوند حتماً بشریت را هدایت میکند.
2- این هدایت با بعثت انسانی بسیار بیدار عملی میشود.
3- روح نبی نهتنها حقایق آسمانی را فهمید، که همه را شنید، و نهتنها همه را شنید که همه را بدون کم و کاست به مردم رساند؛ در این حالت است که تعجب میکنیم قلب مبارک آن حضرت از طریق بعثت به چه ظرفیتی نایل شده!
حالا میگوییم:
خداوند با بعثت پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» ؛ وجود مبارک آن حضرت را به عنوان دریچهی ظهور رحمت پروردگاریاش قرار داد. پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» در مقابل انبوه ظلمات زمانه، ظلمتی که میخواست خود را به عنوان واقعیتی پایدار به بشریت تحمیل کند - یک تنه ایستاد و امیدوار بود که موفق میشود-و بزرگی وَحی و روح بزرگ پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» باعث شد که امروز بشر راه حقیقت را بشناسد، هرچند در پیمودن آن بعضاً کاهلی میکند. مهم این است که راه گم نشده.
سلام بر پیامبری که دغدغهی هدایت مردم، سراسروجود مبارکش را فرا گرفت و شایسته شد تا هدایت الهی بهدست او انجام گیرد.
راند حق آن آب را در جوی تو آفرین بر دست و بر بازوی تو
بازگو تا غصه درمانها شود بازگو تا مرهم جانها شود
محمد«صلواةاللهعلیهوآله» در ابتدا خود را پرورید تا دریچهی هدایت خداوند برای بشریت شد. راستی چقدر در پروریدن خود جهت این امر مهم زحمت کشید و راستی چقدر لطف بزرگی بود بعثت نبی برای بشریت.، مگر لطفی بزرگتر از هدایت برای بشر هست، وگرنه خداوند آن را منّت نمینامید، آنجایی که فرمود:
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ »؛[1] به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه]پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
او نشان داد که چگونه میشود هدایت الهی را در خود و جامعه پیاده کرد تا بشر در برهوت دنیا، بیکس و بیجهت و تنها نماند.
خاتمیت را خبر داد که مردم منتظر دین دیگری نباشید، یعنی با آنچه دارید در همهی عرصهها میتوانید به نتیجه برسید، اگر در عمل موفق نشدید، باز خود را تنظیم کنید تا موفق شوید، راه دیگری نیست، جهان با این دین باید تغذیه شود و ما امیدوار و خوشحال از این هدیه هستیم.
دین اسلام نشان میدهد توان بالغکردن بشر را دارد و این به شرطی است که بشر امروز با اندیشههای واهی، خود را بالغ نپندارد.
دین اسلام نشان میدهد که راه نهایی را بر بشر گشوده داشت تا در این زندگی کوتاه دنیایی، حرکت در این راه بلند را آغاز کنیم.
پیامبر خود راه بود و راهرو، چه کسی میتواند راه و راهرو ای بهتر از او بیابد تا بخواهد از او بگذرد و به راه دیگری قدم نهد.
پیامبر با بعثت الهی خود، خود را تا ابد در بین ما آورد و زندگی ما را گرم وجود خود کرد تا ما در این زندگی، سرد و سست نمانیم.
ما امروز که گوش بشر نسبت به حقیقت کر شده و قلب بشر از گرمای عشق الهی محروم گشته بیش از همیشه به او نیاز داریم و بیش از همیشه باید او را در بین خود جای دهیم.
ای پیامبر خدا! با آن قلب سرشار و آن لبان پر بار، در گوش جان ما سخن بگو که سخت به تو محتاج و محتاجتریم. احساس نیاز به نبی شرط اساسی جایدادن نبی در زندگی است.
ای پیامبر خدا! به سکوت عظیم دلهای ما منگر؛ باز به سوی دلهای ما بیا و در عمق اندیشهی ما بنشین تا زندگی را بیهوده نپیماییم.
فقط آنچه تو گفتی حقیقت است، و رسائی صدای تو هشدارباشی است برای بشرِ بریده از آسمان، پس هرگز جای تو در جان ما خالی مباد.
عهد با تو، عهدی است سخت شورانگیز ؛همراه با پایداری در عشقی مقدس، برما مباد که از چنین عهدی شانه خالی کنیم.
نیازهای ما دگرگون شده و میشوند ولی عهد با تو تغییرپذیر نیست، با عهد با تو زندگی به آرامش مینشیند و نیازهای حقیقیاش برآورده میشود.
در اینهمه دنیای سرد و ساکت، ای مبعوثشده برای اینکه با بشریت حرف بزنی، با ما حرف بزن، گوشها که نه، بل جانهایمان در اختیار تو است تا به آسمان در آییم و با لطافت وَحی زنده و بیدار شویم.
به خلوت و سکوت زندگی ما پا بگذار، کوچههای زندگیمان میهمانخانهی حکم تو است، هُرم نفسهای حیاتبخشت چه غوغایی با جان ما خواهد کرد، تپش قلبی که تو بر او فرود آیی از زمزمهی ملائکه روحانیتر است.
ما بیتو مرثیهی مرگ خود را میخوانیم و مرغ دلمان را فقط با وحی تو میتوانیم از این مرگ برهانیم و بر دشتهای ناگشوده پرواز دهیم و از رخوت و خواب رهایش کنیم.
ای رسول خدا! تودر زندگی ما چون زلالِ نهری هستی که زندگی را به طراوت میکشد و چه آمالهای بزرگی را در مسیر جویبار زندگیِ ما به حرکت در میآوری.
چون به اعماق درونمان راه بردی، جانمان به خروش حقیقی نشست و در وسعت بیمنتهای خویش سیر خود را آغاز کرد.
انسان موجودی است لایتناهی، ولی با سرود آسمانی تو به فعلیت خود میرسد، وگرنه استخوانی است سست و پوسیده.
در شکوه وَحی تو، خودِ گمشدمان را یافتیم، با هیمنهی عظیم پیام تو در افقهای بزرگ میرویم و گسترده میشویم.
ما فقط در تماشای وَحی آسمانی تو امیدواریم تا از همه تنگناها بیرون آییم.
کدام آرزو است که دروغ نباشد، مگر آرزویی که تو به ما نشان دادی.
زندگیِ بیمرزی که قامت شگرف انسانی را سرشار از امید و حیات میکند فقط در وحیای که تو آوردی جاری است.
کلام تو است که ریشههامان را محکم و به آسمان دعوتمان میکند و به تداوم زندگیِ بیمرگ رهسپارمان میگرداند.
وَحی تو بود که به ما کمک کرد تا در اندازهگیری خود راه افراط و تفریط نپیماییم.
راستی اگر تو نبودی، انسان در چه مقیاسی میخواست خود را بسنجد و سکون خود را تقبیح کند؟
انسانها چون فصول متفاوت روزگاراند، و باید در هر شرایطی به نوعی باشند، وَحی نمیگذارد در زمستان از بهارشدن ناامید شویم و در بهارِ غرور سبز بودنمان از پاییز غافلمان نماید.
وَحیِ الهی؛ عامل به صدادرآوردن صدای خدای درونی است ، حقیقتِ دانشی که در جان ما انسانها نهفته است.
وَحی الهی؛ نجات انسان است از روزمرّگی، دیروز را زنده نگه میدارد و فردا را بستر پرواز قرار میدهد تا به وسعت تاریخِ همهی انبیاء گسترده شویم.
وقتی پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» از کوه فرود میآمد تا یک دنیا امید به بشریت عرضه کند، همه در ناامیدی بهسر میبردند، و او با کولهباری از امید آمد تا بشر را به آسمان، که معنی امید است متصل نماید.
وَحی؛ شعلهی جان بود و آتش فروزان روان، تا انسانیت را به قامت بلند انسانیت بر افروزد.
هیچکس و هیچ ملتی نمیتواند با همهی لایههای روح انسان سخن بگوید مگر وَحی الهی، و هیچ مکتبی جز چند صباحی نمیماند، مگر وَحی الهی که ماندگارترین حرف است برای بشر.
عمده آن است که با پایداری در نور وحی الهی از هیچشدن، خود را برهانیم.
«انشاء الله»
1- سوره آل عمران، آیه 164