بسمالله الرّحمن الرّحيم
رابطه تکوین با تشریع در هستی
اگر عقیده و عمل ما مطابق حق نباشد خداوند ما را به دست خودمان میگیرد. فرعون تصور میکرد در حال تعقیب قوم حضرت موسی(ع) است، خوشحال هم بود که آنها به طرف رودخانه نیل حرکت میکنند که هیچ راه گریزی ندارند، غافل از اینکه او با آن همه شتاب، به سوی محل غرقشدن خود و لشگریانش حرکت میکند. خداوند در آیةالکرسی میفرماید: «اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ، مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ»؛ یعنی خداوند آن حقیقت یگانهای است که در حیات مطلق و قیام مطلق است به طوری که هیچ سستی و چُرت و خوابی او را نمیگیرد، چنین خدایی آسمان و زمین در قبضه وجود اوست، بدون آن که آنها از خود وجودی استقلالی داشته باشند. حال با توجه به چنین حضوری برای خداوند در عالم، چه کسی میتواند نقشی داشته باشد مگر آن که خودِ خدا اجازه آن نقش را به او داده باشد، خدایی که آینده و گذشته همه مخلوقات را میداند و هیچ کس به علم او احاطه ندارد مگر به آنچه خود او بخواهد که بندگانش بدانند، کرسی و قدرت و احاطه او آسمانها و زمین را در بر گرفته و در حفظ و مدیریت بر آنها هیچ سختی برای او نیست، و او «علیّ و عظیم» است.
اگر به روح توحیدی آیه فوق توجه شود میفهمیم حضور خداوند در عالم، چگونه است و چگونه همه عالم در قبضه اوست و چرا باید به اذن خداند در این عالم عمل و تصرف کرد تا از نتایج کارمان ناکام نشویم.
بشرِ امروز با غفلت از حضور همه جانبهی خدا، از حقیقت بزرگی محروم است و لذا از ارتباط با معنویات که دریچههای ارتباط با خدا است محروم مانده. بشری که معنویت و قیامت را فراموش کرد مهمترین بُعد زندگیاش یعنی حضور در ابدیت را فراموش میکند، چنین بشری زندگی را کوچههای بنبستی میداند که از هر راهی برود به بنبست برمیخورد، چنین بشری مجبور است دلخوشیهای دروغین برای خود بسازد تا از سردی زندگی خود که خود برای خود پدید آورده کمی بکاهد. اینهمه سرگرمی که بشر جدید برای خود فراهم کرده آیا انعکاس محرومیتهای معنوی نیست که میخواهد آنها را نادیده بگیرد؟ و آیا تکنولوژی مدرن را مطلوب مطلق قرار دادن یک نحوه از همان عکسالعمل محرومیت از عالم قدس نیست؟ بشر جدید جُورِ پشتکردن به ساحت قدس را میکشد، چه سود دارد اگر همه زمین برای ملتی گشوده شود ولی عالم قدس به روی او بسته باشد؟
وقتی انسان از رابطه تکوین با تشریع در عالم هستی غافل شد و گمان کرد نظام الهی نسبت به هر فکر و عملی بیتفاوت است بدون رعایت هیچ محدودیتی به هر اقدامی دست میزند و تلاش میکند هر تصوری را که در خیال خود دارد در خارج صورت عملی بدان بپوشاند، تنها مانع عملی نشدن صورتهای وَهمی خود را نداشتن ابزار مناسب میداند و لذا اگر توانست ابزار مناسب بسازد دیگر بدون هیچ فکری دست به اقدام میزند. با چنین روحیهای ماشینهای غولآسا و اسلحههای مخوف ساخته شد، تا به وسیلهی ماشینهای غولآسا هر کار خواستند در تغییر نظام طبیعت انجام دهند و با اسلحههای مخوف هر ملتی را که خواستند نابود کنند. غافل از این که در اوج رسیدن به امیال خود، با برخورد سنن الهی روبهرو میشوند. روسها هشتاد سال با تفکر الحادی شب و روز تلاش کردند تا ثابت کنند با نظام به اصطلاح سوسیالیسم میتوان جهان را اداره کرد، در اوج امیدواری همه چیز از هم گسست، تا آنجایی که بعضی از تئوریسینهای آن فکر، خودکشی کردند چون سقوط نظام مارکسیسم لنینیسم را مساوی سقوط همه افکار و عقاید خود میدانستند. فکر کردند با دیواری که بین آلمان میکشند میتوانند مردم یک ملت را تقسیم کنند، ولی یک مرتبه همه چیز به هم خورد و دیوار برلین با همان ماشینهای غولآسا تخریب شد. آمریکاییها به امید اسلحههای مخوف خود ملت ضعیف و بدون هر گونه امکاناتِ ویتنام را سرکوب کردند ولی در اوج ناباوری، در شرایطی که به اندازه برگ درختان جنگلهای ویتنام بمب بر سر مردم ریختند، با اینهمه مجبور شدند شکست اسلحههای مخوف را بپذیرند و از ویتنام خارج شوند. باز به امید همان اسلحهها بنیانگذاران اسرائیل به فکر اخراج مردم فلسطین افتادند و صدها هزار برابر پیش از مردم فلسطین گلوله و تانک و بمب به آنها شلیک کردند، در اوج امیدواری به تعیین قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، انتفاضه اول همه تصوراتشان را بر باد داد، خونآشامترین شخصیتهای اسرائیلی مجبور شدند از نوار غزه عقب نشینی کنند. به امید احیاء آبروی از دست رفته درصدد بودند به جنوب لبنان حمله کنند و تا بیروت را اشغال کنند، اسارت دو سرباز اسرائیلی را بهانه کردند و حمله را شروع نمودند و شکست از حزب الله چیزی بالاتر از یک شکست را به بشریت گوشزد کرد و آن اینکه این تکنولوژی مدرن و اسلحههای مخوف نیست که تعیین تکلیف میکند، بلکه خداوند است که در جهان مدیریت خود را اعمال مینماید. در حادثهی اخیر بحران اقتصادی آمریکا نیز روشن شد که نظام الهی نسبت به هر فکر و عملی بیتفاوت نیست. غفلت از این موضوع رضاخانها و شارُنها و استالینها و بوشها و صدامها و ... را بهوجود آورد و باز بهوجود میآورد، ما هم در زندگی فردی و اجتماعی به همان اندازه که از این قاعده غافل باشیم تصمیماتی میگیریم که در نهایت با ناکامی و شکست روبهرو میشویم. و شاخصترین تفکر غربی همین نکته است که متوجه نیست بین نظام تکوین و نظام تشریع رابطه هست و عالم هستی نسبت به هر فکر و هر عمل بیتفاوت نمیباشد.
«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»