بسم الله الرحمن الرحیم
پرسش:
سلام علیکم: ایام شهادت صدیقهی کبری(سلاماللهعلیها) را تسلیت عرض میکنم. استاد عزیز، خداوند توفیق داد که مطالب حضرتعالی در کتاب «عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» را بخوانم و ویژه، روی دو فصل پایانی آن که مربوط به «جایگاه تاریخی انقلاب» و «عبور از تفکراتی که حجاب انقلاباند« و «سعهی صدر لازم» که باید داشت، تمرکز ویژه کنم. جملهی بسیار بسیار حکیمانهای فرمودید که دغدغهی تمام چهل و یک سال زعامت حضرت امام و رهبر عظیم الشأنمان بوده است. اینکه در عین تفاوتِ نگاه نسبت به انقلاب، ولی همه در میدان انقلاب همدیگر را بنگرنیم. و گلایه فرمودید از نیروهای گفتمانساز انقلاب و جبههی فرهنگی انقلاب که چرا سعهی صدر لازم را ندارند و افرادی که رویهمرفته انقلاب را قبول دارند ولی با قرائت دیگر، و دچار لغزش میشوند را؛ طرد و بیرون از اردوگاه انقلاب میدانند و باید مانند برادر سالکی به آنها نگاه کرد که پایشان لغزیده است.
سخن حضرتعالی بجا و حق است، اما استاد عزیز: وقتی کسی نمیخواهد خود را ذیل میدان انقلاب ببیند و اساساً مأوای حیاتش مأوای دیگری است و بنا دارد ما را ذیل یک تاریخ دیگر حاضر کند، چه باید کرد؟ وقتی خطا یکبار دوبار، اصلاً سه بار تکرار شد، عیب ندارد، میگوییم خطاست. ولی وقتی خطا و لغزش تکرار و توالی پیدا کرد، دیگر خطا نیست، بلکه «خط» است. بله درد بزرگی است که برخی افراد دلسوز و یا فاقد بصیرت تاریخی و بیصبر در تحقق آرمانهای نهضت، در نقد و پاسخ به مطالب یکسری افراد چنان مطلب مینویسند و میگویند که از سر تا پای آن نفرت و بغض و کینه سرشار است و توجه به عقل و ادبِ لازم جهت تداوم خط انقلاب را در این تاریخ ندارند، چنانچه یک فردی به شدت به مرحوم هاشمی در این روزها اهانت کرده و ویدئو آن پخش شده و کاربر عزیزی هم از آن در همین پرسش و پاسخها گلایه کردند.
اما نکتهای را هم این حقیر میخواهم عرض کنم؛ یقیناً و مسلماً باید که با سعهی صدری متعالی و بسان حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» در مسیر حرکت در جهت تمدنی که آوینی عزیز«رحمتاللهعلیه» آن را مقدمهی دولت پایدار حق و عصر توبهی تاریخی و بینالطلوعین حیات انسانها میداند، حرکت کرد و به جای حذف افراد، باید از تفکر و گفتمان عبور کرد و متأسفانه ما بعضاً با ظاهربینی از بینش متعالی و قدسی و توأم با رحمت و گشودگی غافلیم؛ اما چه میشود کرد با آنان که گویی اصلاً علاقه ندارند خود را در میدان انقلاب ببیند و خود را در ذیل روح تاریخی که با شروع حرکت حضرت امام به صحنه آمد، ببینند؟ واقعا میشود یک دختر بد پوشش یا سست در مبانی دینی- البته به چشمِ ظاهربین من- را که فطرتی انقلابی و ناب دارد، در دایرهی انقلاب دید، ولی هر چه میکنیم نمیتوان امثال فائزه هاشمیها و تاجزادهها و زیباکلام ها را در ذیل انقلاب دید. والله وقتی مصاحبهی اخیر فائزه هاشمی با یک خبرگزاری را دیدم که آرزو میکرد «ای کاش ترامپ صاحب رأی میشد تا فشارها بر جمهوری اسلامی بیشتر شود، یا گفت به نظرم انقلابیگری خوب نیست، چون ناشی از احساس و هیجان است، بلکه ما نیازمند عقلانیت جهت حرکت به سمت توسعه پایدار هستیم»؛ دلم برایش سوخت. خدا شاهد است بغض و کینهای به دلم نیامد بلکه فقط دلم برای او سوخت که چه میزان در بیتاریخی قرار دارد و فکر میکند ما حرکتمان باید در راستای قرارگرفتن ذیل تمدن غربی و به اصطلاح، ساخت یک مدرنیته اسلامی باشد و با حضور در فرهنگ توسعه، عزّت و تعالی ما و ملت رقم میخورد. وقتی برادر ایشان خواستند به نحوی عذرخواهی و پوشاندن سخنان ایشان را انجام دهند، گفتم «چرا اینکار را میکنید وقتی ایشان حرف باطنی شما را زده، لیکن شما هنوز نتوانستهاید آن را بگویید.» که البته آقای زیباکلام هم در حمایت از آن سخنان خانم هاشمی مطالبی نوشتند و تأیید کردند.
واقعاً از سر دلسوزی و اینکه ناراحتم میگویم چرا اینان این میزان علاقه دارند خود را از انقلاب دور کنند؟ و آیا به راستی ما هر قدر سعهی صدر داشته باشیم میتوان اینها را که نقش خود را به عنوان کارگزاران بومی تجدد غربی انتخاب کرده اند، ذیل تاریخ و عصر انقلاب اسلامی دید؟ آری! به حق انقلاب اسلامی میدان گشودهی اسماء الحسنیِ الهی و تجلی عهد قدسی در دل این دوران است که بسان یک اتوبان و جادهی بزرگی میماند که لاینها و خطهای زیادی درون آن است؛ درست است که چندین لاین و خط داریم ولی همه در بستر همان جادهی واحد و اصلی حاضرند و مفاهمه دارند و همدیگر را میتوانند در بستر تعهد به آن راه واحد، در عین اینکه هر کدام به جنبه و نوری از انوار انقلاب نظر دارند، بفهمند. چقدر در کتاب«گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب» مثال خوبی برای این مورد زدید و فرمودید شما تفسیر «مجمع البیان» و«المیزان» و «تسنی» را کنار هم قرار دهید و یک آیهی مورد نظر را در سه تفسیر بررسی کنید؛ میبینید در عین ذاتِ واحد تفسیر و محتوای آیه، هر سه مفسرِ عزیز جنبه و نوری از آیه را بررسی کردهاند. مثلا در «تسنیم» وجه عرفانی آن، یا «المیزان» وجه اجتماعی و تمدنی آن، یا «مجمع البیان» وجه اخلاقی و روایی آن آیه که هر سه هم قابل توجه و دقیق و ظریف است. چون اساساً قرآن و اسلام یک حقیقت اشراقی و نورانی است که ابعاد و انوار مختلف دارد. این انقلاب هم یک حقیقت اشراقی و برخاسته از متن اسلام ناب محمدی«صلواتاللهعلیهوآله» است که میدان و جادهی گشوده این تاریخ است، ولی حقیقتاً اگر کسی مأوای دیگری برای حیات خود در این تاریخ گشود باید گفتمان خود را تقلیل داده یا او را هم ذیل عصر انقلاب دید؟ وقتی آقای تاجزاده صراحتاً میگوید که «ما باوری به ولایت فقیه و حکومت دینی نداریم و باید به سمت حذف نهاد ولایت فقیه رفت و سعی میکند با عقده شایی علیه رهبر انقلاب خود را آرام کند»، دلم برای او میسوزد و ناراحت از تباهی حیات یک انسان به شأن انسانیت او هستم. اما چه کنم او اساساً میلی به حضور ذیل تاریخ انقلاب و اسلام تمدنساز را ندارد. به یاد دارم در بحبوحهی مذاکرات برجام، آقای عراقچی به دیدار مراجع و فضلای حوزهی علمیهی قم رفته بود و به دیدار مرحوم آیت الله مصباح یزدی هم رفتند تا نظر مثبت ایشان را هم به نحوی جلب کنند. که آیت الله مصباح به ایشان جواب دادند بحث ما و دولت، سر چند سانتریفیوژ نیست، بلکه بر سر مبانی تحلیلی و اسلوب اندیشه و منظومهی فکری دولت است.
استاد بزرگوار: من هم به شدت ناراحت میشوم که گاهی روحیهی قشریگری در بین نیروهای دلسوز به انقلاب -البته خارج از دعواهای باطل اصولگرایی و اصلاحطلبی و اعتدالگرایی که از اساس و ریشه باطل است و مقیاس غلطی است و به فرمایش رهبر حکیممان اگر مقیاسی باشد آن هم بین انقلابی و غیر انقلابی است- پیش میآید و آنها به روحیهای میرسند که عقل و ادب انقلابی در مطالبشان گم شده و به جایی میرسند که هرگونه رفتار و سخن و اندیشه و طریقت فکری که مانند آنها نباشد را طرد که چه عرض کنم حتی تا مرز شدید اللحنترین مطالب پیش میروند و به روحیهی «خودمرکزبینی» میرسند؛ گلهی شدید و عمیق دارم. ولی استاد چه کنیم با آنان که حتی با ظاهر اسلامی و از قرآن و ارزشها و دین گفتن گاهی بنا دارند ما را از عالم اسلامی بیرون ببرند و برونرفت از عالم انقلاب را رقم بزنند و عُلقهای هم به حضور در مأوای این نهضت و ستون خیمهاش ندارند و خود هم نقشی که ایفا میکنند در تراز گام دوم و آیندهی ما نیست. میتوان امثال طیب حاج رضایی و مجید قربانخانیها را ذیل انقلاب دید ولی اینان که نظام فکریشان و سنگ بنای آن، بر محور و تفکر و فرهنگ دیگری است و حتی حجابِ به ظهورآمدن ذات انقلاب میشوند و خطاهایشان نه یک بار و دو بارست که بسان یک برادر سلوکی بتوان آنان را در این مسیر حفظ کرد، و حتی الگوها و گفتمانهای دیگری را اجرا میکنند و به دنبال ایجاد یک نظام نئولیبرال در داخل هستند، هرگونه که نگاه میشود نمیتوان در میدان انقلاب دید و آنها هم علاقهای به این امر ندارند و هنوز که هنوزه یا نمیخواهند، یا نمیتوانند متوجهی جایگاه و حضور تاریخی ما شوند و چه بسا موجب بازشدن روزنههای حضور تفکر و فرهنگ مدرنیته و غیر انقلابی شوند و خود به خود به تضعیف روح و شالودهی ما بینجامد.
إنشاءالله در پیمودن این مسیر به سعهی صدری متعالی برسیم و شاهد میدان گشودهای باشیم بی نفی مبانی و فراهمکردن مسیری خارج از روح انقلابی و تسهیل مسیر کارگزاربودن برای تجدد غربی.
پاسخ:
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه احساس نزدیکی به جنابعالی دارم. آری! باید بین آنهایی که از حقیقت انقلاب و راه گشودهی خداوند به سوی حقیقت غافلند، با آنهایی که حجاب حقیقتِ انقلاباند، تفکیک کرد و در عین حال با گفتمانهایی که حکایت از تفکر نسبت به جایگاه تاریخیِ انقلاب اسلامی دارد، جایگاه امثال آقایان تاجزادهها و زیباکلامها و خانم فائزه هاشمیها را مشخص کرد، وگرنه آنها مخالفتهای ما را به دعوای جناحی تبدیل میکنند و حقیقت قضیه گم میشود. راهی که اولیای الهی پیشه کردند آن بود که توانستند بین جریان اموی و سیرهی علوی تفکیک کنند بدون آنکه دعوای نعمتی و زرگری راه بیندازند. نه! نه! هرگز این افراد ذیل انقلاب قرار نمیگیرند، ولی توان عبور از این جریان را به سیرهی رهبر معظم انقلاب بحمدلله ما در خود داریم و بنده روش حاج قاسم را اینگونه دیدم که «گر شوم مشغول اشکال و جواب/ تشنگان را کی توانم داد آب».
وای اگر برای نزدیکی به آنها، گفتمان خود را تقلیل دهیم. زیرا این به معنای بازیکردن در میدان کسانی است که تماماً حجاب حقیقت انقلاب هستند، ولی مشکل ما همچنان که گفتید روحیهی قشریگری است و بازیکردن در میدان تخاصم با این جریان، که موجب میشود مردم به جهت این روحیه از خیر ما هم بگذرند و متوجه نشوند که جریان مقابل بنا دارد تحت تأثیر مدرنیزاسیون ما را از عالَم اسلامیمان خارج کند.
به هر صورت در شرایط تاریخیِ بسیار حساسی قرار گرفتهایم. همهی تلاش بنده آن است که با رهنمودهایی که خداوند در سورهی فتح در مقابل ما قرار داده، بین مجاهدین راستین و مخلّفون، تفکیک کنیم. به عنوان دستگرمی پیشنهاد میکنم متن نوشتاریِ جلسات هشتم و نهم که روی سایت هست را دنبال بفرمایید و از ادامهی آن که إنشاءالله به مرور عرضه میشود، خسته نشوید تا ملاحظه کنید قرآن چگونه به ما کمک میکند تا به نور قرآن در این برههی تاریخی از چنین خطر بزرگی عبور کنیم. موفق باشید