فهرست مطالب
مقدمه. 9
مقدمه مؤلف... 11
متن روايت... 21
جلسهي اول معني امام در قرآن.. 27
جايگاه امامت در قرآن. 31
ابراهيم(ع) و تاريخسازي.. 35
امامت؛ مژدهي بزرگ.. 38
جلسهي دوم امامت و وحي فعل خير. 41
تفکيک مقام امامت از مقام نبوت.. 43
مقام تکويني امام. 48
جلسهي سوم مقام امام فوق انتخاب مردم. 55
امام و ملکوت اشياء 56
ضرورت وجود امام. 62
نقطهي اميد. 65
جلسهي چهارم برکات وجود امام و ضرورت آن.. 69
امام؛ زمام دين. 72
امام؛ عامل نجات از تحريف.. 78
برکات حاکميت امام معصوم. 81
جلسهي پنجم امام؛ عامل جهتدهي به اسلام و مسلمين 89
نزديکي به عصمت امام(ع) 92
جلسهي ششم امام؛ عاليترين آرمان.. 103
فرهنگ امامت و اميد به آينده. 105
برکات نظر به حاکميت معصوم. 107
امام و هدايت از مهالک.. 112
امانتدارِ رفيق.. 115
جلسهي هفتم امام و جوابگويي به تمام ابعاد انساني 119
نياز بشر به حجت خدا 121
برکات امام. 127
امام؛ عامل نجات جامعه از نفاق.. 133
جلسهي هشتم جايگاه مقام موهبي امام. 137
امام؛ يگانهي روزگاران. 140
امام و علم غير اکتسابي.. 146
جلسهي نهم امام و جوابگويي به عاليترين نياز در نظام احسن 151
غير اعتباريبودن امامت.. 159
جلسهي دهم امام؛ مظهر هدايت کامل الهي... 165
آفات غفلت از خداي هادي و ربّ قادر 165
هدايتگري امامان(ع) بر اساس حقيقت قرآن. 171
کاملترين يگانگي بين رسول خدا(ص) و امامان(ع) 173
جلسهي يازدهم امام و علم لدنّي... 181
ضرورت وجود امام. 183
کشف راز يا نفي راز؟. 185
پيامبران و امامان و تجهيزات خاص... 188
علمي فوق علم زمانه. 192
جلسهي دوازدهم خصوصيات رهبران الهي... 197
تاريخ بدون حاکميت امام. 197
جايگاه علم امام. 201
امام و تواناييهاي خاص... 204
جلسهي سيزدهم رهبران الهي و تواناييهاي خاص 209
ظرائف توحيد تشيع. 213
الطاف خاص الهي در زمان غيبت.. 218
حديث طارق.. 225
اهلالبيت(ع) و زمانشناسي... 241
تا مقام شهادت و فنا 243
مهمترين برکت در شناخت اهلالبيت(ع) 245
اهلالبيت(ع) و وقتشناسي.. 247
بهترين عمل. 249
نقش روح زمانه. 251
برکات شناخت روح زمانه. 258
معجزهي بزرگِ رعايت حق.. 262
ماوراء تلاشها 268
راز تأخير پيروزي.. 274
از کجا شروع کنيم؟. 277
آفات غفلت از حقّ اهلالبيت(ع) 281
مقدمه
باسمه تعالي
1- سلسله مباحث «جايگاه حقيقت نوري امام در هستي» در صدد است تا نظرها را متوجه حقيقت بزرگي بنمايد که خداوند براي هدايت بشريت اراده کرده است و به جايگاه قدسي امام نظر دارد، جايگاهي که امام از آن جايگاه انسانها و جامعه را مديريت ميکند، آنهم مديريتي که تکوين و تشريع در آن هماهنگ است و اعتبارياتش ريشه در حقايق دارد.
2- بايد بهخوبي روشن شود که «خداشناسي واقعي» وقتي محقق ميشود که انسانها بتوانند در آينهي تمامنماي جمال انسانهاي کامل، با «الله» مأنوس شوند و اين موضوع ابتدا در کتاب «مباني نظري و عملي حبّ اهل بيت(ع)» مورد بحث قرار گرفت و در اين سلسله مباحث سعي شده با وسعت بيشتري مورد مداقّه قرار گيرد.
3- روايت مربوط به حقيقت نوري اهلالبيت(ع) طوري است که نميتوان با هر عقلي با آن روبهرو شد و لذا يا عدهاي از کنار آن ميگذرند و يا خيلي سطحي با آن برخورد ميکنند و در نتيجه بشريت از معارف و رازهاي بزرگي محروم ميشود. در اين سلسله مباحث سعي شده حداقل عظمت موضوع تبيين گردد و به معارف عاليهاي که توجه به اين روايات در پي دارد توجه شود.
4- مباحث در سه جلد تنظيم شده و بهتر است به ترتيبي که تنظيم شده، یعنی ابتدا کتاب «حقیقت نوری اهل البیت(ع)»، سپس کتاب «امام و مقام تعلیم به ملائکه» و پس از آن کتاب «امام و امامت در تکوين و تشريع» مطالعه گردد. در عين حال هرکدام ميتواند جداگانه مورد مطالعه قرار گيرد زيرا هرکدام از مباحث به روايت يا روايات خاصي نظر دارد که وجهي از حقيقت آسماني مقام امام را مطرح ميکند و سعي شده تا با دقت بر روي روايات مورد بحث، نکات ظريفي از موضوع امامت در هستي تبيين گردد و در نتيجه إنشاءالله سؤالات اساسي عزيزان در اين موضوع جواب داده شود.
اميد است خوانندگان محترم با توجه به نکتهي اخير يعني کسب معارف عاليهاي که قواعد عالم قدس را تبيين ميکند، با کتابها مأنوس گردند و بيش از پيش تصوري صحيح از تمدن اسلامي به معناي واقعي آن که مقدمهي ظهور حاکميت امام معصوم(ع) و اتحاد عالَم تکوين با عالَم تشريع است بهدست آورند.
گروه فرهنگي الميزان
مقدمۀ مؤلف
باسمه تعالي
1ـ امامتِ مطرح در اعتقاد شيعه رويکردي است به حقيقتي آسماني که در صدد است تمدن زميني را مطابق نظم آسماني بسازد و امام شيعيان آنچنان حضوري در عالم هستي دارد که نه تنها چنين امري را ممکن ميسازد بلکه آن را ضروري ميداند زيرا موجب شکوفايي سرمايهي دروني تکتک افراد امت ميگردد تا جايي که شخصيت افراد انعکاسي از شخصيت امام خود خواهد شد.
2ـ چشم برداشتن از نقش حضور تکويني واسطهي فيض عالم بر امور تشريعي بشري، فاجعهي بزرگي است که هنوز بشر به آن فاجعه واقف نشده و به همين جهت راز شکستهاي خود را در جاي ديگري جستجو ميکند در حاليکه بعد از شکست مارکسيسيم و ليبراليسم زمان آن فرا رسيده تا به کمک سخناني که امامان شيعه در راستاي امر امامت فرمودهاند، بشريت متذکر راز شکستهايش بشود.
3ـ بشريت در طول تاريخ نسبت به مديريت صحيحِ جامعهي خود ناکام مانده و علت آن ناکامي غفلتي است که از توانايي خدا دادي انبياء و امامان دارد و فکر کرده بدون آنها ميتوان امور جامعه را بگذراند، در حالي که بايد بشر به اين شعور برسد که «همان خدايي که براي او شريعت آورده مديراني نيز براي امور اجتماع پرورانده است تا مطابق شريعت الهي بشريت را جلو ببرند» و انسانها به واقع در دو امر مهم نبوت و امامت به خود وا گذاشته نشدهاند.
4ـ آنچه بايد در روايات مربوط به امامت دنبال شود، توجه به جهت باطني مقام اهل بيت(ع) است. بسيار فرق است که با اين نوع روايات بهطور سطحي برخورد شود يا اينکه سعي کنيم از همان سطح عالي که روايات مطرح شده به آنها توجه شود، يعني به جاي آنکه مطلب را آن قدر پايين بياوريم که چيزي از آن نماند، دستمان را به آن بدهيم و بالا برويم تا حقيقت جديدي از معارف الهي بر قلب ما منکشف شود و لازمهي چنين برخوردي همت مضاعف است.
5 ـ نظر به وسعتِ حضور امامان در هستي نه تنها عامل نمايش راه گستردهاي است که انسانها ميتوانند طي کنند بلکه موجب ميشود تا روشن شود امامان از چه افقي بشريت را هدايت مينمايند و چرا شيعه معتقد است مقام هدايتگري امامان فوق مرگ آنها همواره فعّال است و در هيچ حالي از صحنهي زندگي بشر خارج نيست.
6 ـ خداشناسي واقعي وقتي محقق ميشود که انسانها بتوانند در آينهي تمام نماي جمال انسانهاي کامل با «الله» مأنوس شوند و راهيافتن به چنين نگاهي را با نظر به آيات تامّهي الهي پيدا کنند وگرنه در بيراههها به دنبال خدا ميگرديم و همچون وَهّابيها با خداي ذهني و انتزاعي زندگي ميکنيم که هيچگونه تجلي بر قلب ما نخواهد داشت.
7 ـ شيطان نتوانست در جمال خليفةالله، اسماء الهي را بنگرد و از آن طريق در تجليات جامع اسماء، به خدا سجده کند، بهانه آورد که ميخواهد فقط به خدا سجده نمايد ولي از درگاه انس با خدا محروم شد. هرکس با نظر به خود نتواند وَجه الله را در جمال امامان معصوم(ع) بيابد، راه شيطان را طي خواهد کرد و حقيقتاً از انس با خدا محروم خواهد شد. آري؛ وقتي راز رجيمبودن شيطان معلوم شود، راه ارتباط با خلفاء الهي نمايان ميگردد.
8 ـ مديريت جامعه بر اساس فرهنگ امامت موجب ميشود تا ذهن افرادِ جامعه گرفتار انواع نظريهها و سليقهها که عامل غفلت از يگانگي در مقصد و مقصود ميباشد، نگردد.
9ـ وقتي فهميديم امام، اميني رفيق و پدري شفيق و ناصحي مشفق است، ميفهميم خداوند براي سرپرستي بشريت هديهي بزرگي را تدارک ديده تا شرايط عاليترين شکل زندگي در زمين فراهم گردد.
10ـ در صورتي مديران با جان انسانها دم سازند که از غير خدا مستغني باشند و با انسِ کامل با خداوند خدمت به مردم را ادامهي عشقبازي با خدا بدانند و در آن صورت اگر سنگ جفايي از طرف مردم به آنها برسد از آنجايي که جهان را منور به دوست ميبينند، ميدانند بايد از سر رحمت از بيوفاييها بگذرند و دلخوش باشند به دولتي که راه آسمان را به سوي بشر گشوده است.
11ـ مديريت و هدايت جهان بشري با فرهنگ امامت، ريشه در نوري دارد که از خداوند جدا شده، قسمتي از آن، نور محمد(ص) گشت و قسمت ديگر آن، نور علي(ع) شد و هدايتگري همهي انبياء و اولياء ريشه در اين دو نور دارد و هر جا تاريخِ بشريت از اين دو نور جدا شد، گرفتار ظلمات مديران زميني گشت. اين است که نبايد يک لحظه از مديريت قدسي امام معصوم چشم برداشت که در آن صورت ظلمات را غليظتر کردهايم و از سعادت خود دور خواهيم ماند و شب ظلمانيِ ما به صبح نميانجامد.
12ـ بايد متوجه بود که رسيدن به درجهاي که مقام نوري اهل بيت(ع) در آن تصديق شود، غير از معرفتي است که روشهاي کلامي در صدد ارائهي آن هستند تا حقانيت ائمه(ع) را براي مخالفان ثابت کنند که در جاي خود کار پسنديدهاي است، ولي فراموش نکنيم امام شناسي راه ديگري است و مقصد ديگري را دنبال ميکند.
13ـ آنچه در اين کتاب مورد توجه قرار ميگيرد، تأکيد بر اين موضوع است که امامت يک حقيقت نفس الامري است در عالم وجود و نه يک حادثهي تاريخي، و به جهت حقيقت نفس الامري آن است که زندگي يک ملت را معني ميبخشد و مديريت ميکند و در راستاي توجه به چنين جايگاهي براي امامت، گفته ميشود «غفلت از سرمايهي امامتِ آسماني، غفلت از اسلام است».
14- تأکيد بر مقام غيبي رسول خدا(ص) و ائمهي هدي(ع) که توسط رسول خدا(ص) و ساير ائمه(ع) تبيين ميگردد به اين منظور است که اسرار بلند عالم غيب بر ما گشوده شود و متوجه جهان يگانهاي باشيم که در مديريت آن، روحهاي بلندمرتبهاي نقش دارند و ميتوان به مدد آنها عاليترين شکل زندگي را براي خود رقم زد تا برکات زمين و آسمان به عاليترين شکل آن بروز کنند، چيزي که حضرت رضا در روايتي که در پيش داريد بر آن تأکيد مينمايند.
15- تأکيد بر مقام قدسي اهلالبيت(ع) موجب ميشود تا جامعه از سطحينگري رهايي يابد و حيطهي انديشهي خود را عالَم قدس و معنويت قرار دهد، عالمي که همسنخي کاملي با حقيقت انسان و يا نفس ناطقهي او دارد و متذکر مراتب وجودي نفس ناطقهي اوست، و موجب رفع حجاب بين انسان و عالم معنا ميگردد.
16- گفته شده مقام اهلالبيت(ع) مرز بين امکان و وجوب است، تا از اين طريق شئونات عالم الوهيت از يک طرف و شئونات انسان کامل از طرف ديگر تبيين شود و افقي که انسان ميتواند به سوي آن سلوک نمايد معلوم گردد و روشن شود چگونه ايمان به ولايت انسانهاي کامل، دنيايي از شور و شعفِ بندگي را به همراه دارد، بهخصوص وقتي چنين کساني امامت و مديريت جامعه را به عهده داشته باشند.
17- نتيجهي عدم آگاهي از ساختار سلسله مراتب طولي جهان هستي، همين زندگي است که بشر امروز با آن روبهروست، در حاليکه آگاهي از سلسله مراتب طولي عالم هستي که انسان کامل به عنوان واسطهي فيض در رأس آن قرار دارد، ما را به دنيايي ديگر رهنمون ميشود که به جاي اهدافي کوتاهبينانه و سلطه بر عالم و آدم، متوجه سلطه بر نفس امّاره ميشويم و گرفتار اموري که ربطي به هدف حياتمان ندارد، نخواهيم شد.
18- در جامعهاي که نظرها به مديريت امام معصوم يعني واسطهي فيض الهي معطوف شد، و پاي ارادت به او در ميان است، رابطهي نفس ناطقهي انسان با نور امام معصوم، رابطهي نوري خواهد بود و انسان تحت تأثير آن نورِ برتر قرار ميگيرد و مرتبهي وجودياش شديدتر ميشود و اين است معني منورشدن به نور عصمت امام که براي طالبان ولايت ائمه(ع) محقق ميگردد و در آن راستا قدمهاي نفس ناطقه در مسير بالفعلشدن فطرت شروع ميشود.
19- در تفکيک بين مقام نبوت و امامت در پيامبران ابراهيمي(ع)، متوجه ميشويم با ختم نبوت، امامت به عنوان يک ضرورتِ تاريخي و مقامي که بر ملکوت اشياء احاطه دارد، ادامه مييابد و در کنار تبيين و اجراي شريعت، تصرفات تکويني مقام امامت همچنان نياز بشريت است تا جهانِ بشري بدون روح نباشد.
20- سيرهي ائمه(ع) هميشه اتحاد بين امت اسلامي بوده و نهايت تلاش را مينمودندتا مسلمانان در هر گروهي که هستند مقابل يکديگر قرار نگيرند تا آنجايي که ملاحظه ميکنيد چهارهزار دانشمند از جهان اسلام اعم از شيعه و سني در کنارِ امام صادق(ع) جهت اَخذ معارف اسلامي جمع ميشدند و حضرت رضا(ع) با توجه به همين سيره در خطبهاي که در پيش رو داريد جايگاه امامت را تبيين ميکنند و در واقع يک بحث عالمانهاي را پيش ميکشند که از مبادي عقايد شيعه است، بدون آنکه بخواهند موضوع را به تعرض و دشمني در مجموعهي امت اسلامي تبديل کنند زيرا به تعبير مقام معظم رهبري«حفظهالله»: «ايمان به مبادىِ خود و اصول و عقائدِ خود چيز بسيار خوب و پسنديدهاى است؛ پافشارى بر آن هم خوب است؛ اما اين نبايد از مرز اثبات به مرز نفى و همراه با تعرض و دشمنى و عداوت، تجاوز كند. برادرانى كه در مجموعهى امت اسلامى هستند، احترام يكديگر را حفظ كنند؛ عقايد خودشان را هم ميخواهند حفظ كنند، حفظ كنند؛ اما احترام به ديگران، حدود ديگران، حقوق ديگران و حرمت افكار و عقايد آنها را نگه دارند و بحث و مجادله را براى مجالس علمى بگذارند. علما و اهل فن، ميخواهند بنشينند مباحثات مذهبى كنند، بكنند؛ اما مباحثهى مذهبىِ عالمانه و در محفل علمى، با بدگوئى به يكديگر در علن، در سطح افكار عمومى، در مخاطبهى با افكارى كه قدرت تجزيه و تحليل علمى ندارند، فرق ميكند».[1]
در اين کتاب سعي شده با توجه به رهنمود مقام معظم رهبري«حفظهالله» موضوع امامت مطرح شود تا در عين تبيين عقيدهي شيعه در مورد امامت جايي براي تعرض و دشمني بين شيعه و سني باقي نماند و با شرح سخنان حضرت رضا(ع) در مورد جايگاه امامت جهان اسلام به فکر فرو رود که چگونه اسلام و مسلماني را ادامه دهد تا وعدهي رسول خدا(ص) محقق شود که فرمودند: «اَلْإسلامُ يعْلُو وَ لا يعْلي عليه»[2] اسلام همچنان به برتري ميرود و هيچ ديني بر آن برتر نميشود. و نيز جوانان شيعه متوجه باشند عقيده به حضور امام معصوم در مديريت جامعه عقيدهاي بسيار گرانقدرتر از آن است که بتوان ساده از کنار آن گذشت و تصور شود اتحاد بين شيعه و سني به معني همعرض دانستن انديشهي تشيع با انديشهي اهل سنت است که در آن صورت از اهميت عمود خيمهي نظام اسلامي يعني ولايت فقيه به شدت کاسته ميشود و اين خطري است که دشمنان انقلاب اسلامي مترصد ايجاد آن ميباشند چون به اين نتيجه رسيدهاند که با بودن ولايت فقيه هرگونه برنامهاي جهت سرنگوني نظام اسلامي خنثي خواهد شد.
21- دشمنان نظام جمهوري اسلامي سالها است سعي دارند با تئوريهاي به ظاهر علمي و با نظريهپردازيهاي خطرناک نظام اسامي را فاقد مبناي قابل اعتماد معرفي کنند و اگر ما نتوانيم جايگاه ولايت فقيه را در سخنان امامان معصوم(ع) درست معرفي کنيم عملاً با دست خود بهانه به دست دشمن خود دادهايم. تحت عنوان «اصلاحات سياسي» سعي دارند چنين القاء کنند که «جمهوري اسلامي» مردمسالاري نيست و همانند رژيم پهلوي يک حکومت مطلقه است که از توسعهي سياسي به دور ميباشد.[3] فرهنگ سياسي شيعه را فرهنگ تابعيت معرفي ميکنند تا نتيجه بگيرند آن فرهنگ استبدادپذير و دموکراسيگريز است، ولي مقام امام و امامت را معرفي نمينمايند تا معلوم شود تبعيت از امام معصوم عين پيروي از عقل برتري است که انسان و جامعه را به شکوفايي ميکشاند در حاليکه استبداد عامل سرکوبي عقل و فطرت است.
در تئوري «اصلاحات سياسي»، جامعهي مدني کعبهي مقصود به حساب ميآيد و نيروهاي مذهبي، مخالفان آن معرفي ميگردند و اينطور القاء ميشود که رهبران مذهبي مخالف جامعهي نهادمنداند و تلاش ميکنند با تودهايکردن جامعه به مقاصد خود برسند و تأکيد رهبران به جامعهي مدينة النبي (ص) را ادامهي همان ديکتاتوري ميدانند.
در نظريهپردازي اصلاحات سياسي اظهار ميشود رهبري مذهبي با جامعهي تودهاي پيوند خورده و جامعهي ايدآل را تنها جامعهي سکولار معرفي مينمايند و نه جوامع ديني با آرمانهاي خاص خود. حضور تودههاي ميليوني جهت مشارکت در سرنوشت خود را شيوهاي پوپوليستي ميخوانند و آن را شبه دموکراسي و دموکراسي صوري ميدانند و تنها جبههي اصلاحات را مظهر همهي خوبيهاي تاريخ ايران بهحساب ميآورند زيرا نظريهپردازان آن جبهه متن مردم را که در قالب ساکنان روستاها، شهرهاي کوچک و طبقات پايين شهرهاي بزرگ بهسر ميبرند «توده» مينامند و توجه به آنها را «پوپوليسم» ميخوانند و تنها طبقات متوسط به بالا شهروند محسوب ميشوند و از نظر آنها دموکراسي زماني حاصل ميشود که در تصميمگيريها آرمانهاي طبقات بالا مدّ نظر قرار گيرد و عملاً اعضاء جبههي اصلاحات گونهاي از قيممآبي براي خود قائلاند، و به اين صورت نظام اسلامي را فاقد مبناي قابل اعتماد معرفي مينمايند و اينجاست که ضرورت طرح امامت آنطور که امام رضا(ع) معرفي مينمايند صدچندان ميشود تا روشن شود نظام اسلامي به کدام عقل رجوع دارد و با چه مبنايي ميخواهد خود را شکل دهد.
اميد است با دقّت کامل در سلسله مباحثي که نظر به جايگاه اشراقي امام دارد بتوانيد از برکات امامت که عهد الهي است با بندگاني خاص، بهرهمند گشته و از نفس امّاره آزاد و به نفس مطمئنه که نمونهي عيني آن امامان معصوماند، نايل گرديد که گفت:
ما کشتهي نفسيم و بسا وقت برآيد از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيم
طاهرزاده
[1]- 25/12/1387
2- من لا يحضرهُ الفقيه، شيخ صدوق، ج 4، ص 335.
3- به کتابهاي حسين بشيريه تحت عناوين «جامعهشناسي سياسي» و «موانع توسعهي سياسي در ايران» و «ديباچهاي بر جامعهشناسي سياسي ايران» يا به کتاب «عقلانيت و آيندهي توسعهيافتگي ايران» از محمود سريعالقلم رجوع فرماييد.