1- روشن شد «ولایت» باطن نبوت است و از آن جهت که حضرت علی(ع) مظهر ولایت است با همه ی پیامبران بوده است، همان طور كه پیامبر
اسلامf فرمودند: «عَلِیُّ نَفْسی»[49] علی نفس و جان من است ،
و در جریان مباهله هم كه خداوند به پیامبرf دستور دادند: «فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبْنائَكُم وَ
نِسائَناوَ نِسائَكُم وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكم...» بگو: ما فرزندان خود را
می آوریم و شما هم فرزندان خود را بیاورید و ما زنان خود را می آوریم و شما هم
زنان خود را بیاورید، ما نَفْس ها و جان های خود را می آوریم و شما هم جان های خود
را بیاورید». پیامبرf به جای «اَنْفُس»
یعنی جان خود، امیرالمؤمنین(ع) را آورند. خودِ
امیرالمؤمنین (ع) نیز می فرمایند:
«كُنْتُ
وَلِیاً وَ آدَمُ بَیْنَ الماءِ وَ الطّین»[50] من ولیّ بودم و آدم بین
آب و گل بود. یا این كه حضرت رسول خداf می فرمایند: «خَلَقَ اللهُ روحیِ
وَ روحَ عَلِیّ بن ابیطالب قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ الْخَلقَ بِاَلْفِی عامٍ» [51]
خداوند روح من و روح علی را دو هزار سال قبل از خلقت خلق، آفرید. یعنی آن
ذوات مقدس قبل از ظهور عالم در باطن عالم موجود بودند، منتها یكی به عنوان نبیّ و
دیگری به عنوان ولیّ. یا این كه پیامبرf می فرمایند: «بُعِثَ عَلِیٌّ مَعَ
كُلّ نَبِیٍّ سِرّاً وَ مَعِیَ جَهْراً »[52] علی با هر پیامبری به
صورت سرّی بود امّا با من به حالت آشکارا برانگیخته شد. چون با ظهور آخرین پیامبرf كه ظهور سرّ و باطن همه ی انبیاء است، زمینه ی ظهورِ سرّ بقیه ی انبیاء نیز فراهم
می شود تا آن باطن از طریق ظهور حضرت مهدیg به ظهور تامّ خود به صحنه آید و اول به آخر سیر کند و همان طور که امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «أَنَا الْأَوَّلُ وَ أَنَا الْآخِرُ وَ
أَنَا الْبَاطِنُ وَ أَنَا الظَّاهِرُ وَ أَنَا بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ»[53] من اول و آخر و باطن و
ظاهر هستم و به هر چیز آگاه هستم. این مطلب در قاعده ی فلسفیِ «اَلنَّهایات هِی
الرّجوعُ اِلَی البدایات» مطرح شد به طوری که آنچه در آخر در عالمِ عین ظاهر می شود،
برگشت به حقیقت غیبیِ خودش دارد كه در ابتدا بوده و نیز روشن شد غیبی ترین حقایق
عالم، مقام ولایت تامّه است كه در آخرالزمان این حقیقتِ غیبی تحت عنوان دوران مهدی g و به نور آن حضرت ظاهر می شود و حضرت حامل آن
حقیقت اند و ولایت الهی را در تمام ابعادش ظاهر و حاكم می كنند.
از آن جایی که این موضوع یک موضوع عقلی و معرفتی است، اندیشمندان دنیا
زمینه دارند كه به آن توجه کنند به خصوص به آن زیبایی كه در شیعه مطرح است و برای
آن مصداق تعیین کرده است، به طوری كه پروفسور كربن استاد دین شناسی دانشگاه سوربن
می گوید: به
عقیده ی من تشیع تنها مذهبی است كه رابطه ی هدایت الهی را میان خدا و خلق برای
همیشه نگه داشته است و به استمرار ولایت اعتقاد دارد ... تنها مذهب تشیع است كه می گوید:
نبوت، با رحلت حضرت محمدf ختم شد، اما
ولایت كه همان رابطه ی هدایت و تكمیل است، پس از رحلت آن حضرت هم چنان باقی است.
مهدی، حقیقتی زنده است كه هرگز نظریه های علمی نمی توانند او را از خرافات بشمارند
و او را از فهرستِ حقایق حذف كنند.[54]
شیعه با بحث امام زمانg و موضوع
مهدویت، حقانیت خود را به جهان ثابت می كند. بشر از خود خواهد پرسید مگر می شود
جهان در نهایت به ظهوری کامل از حقیقت دست نیابد و مگر می شود آن حقیقت هم اكنون
بالفعل موجود نباشد تا موجب جذب عالم به سوی آن انتهای معنوی گردد؟[55]
2- نكته ی دیگری كه باید از مباحث گذشته روشن شده باشد فعّال بودن عقیده ای
است که متوجه ظهور حضرت مهدیg است. انسانِ
معتقد به ظهور مهدیg به فردایی
می اندیشد كه امروزش سخت به آن مربوط است و در نتیجه همین امروز در فرج است و
ماوراء سایه ی سیاه زمانه زندگی می کند و زندگی خود را بزرگ تر از محدوده ی امروز
تعیین کرده و با عقیده ای بزرگ به زندگی ادامه می دهد. توجه به این كه در متن
هستی، چنین حقیقتی هم اکنون موجود است و در حال ظهور می باشد انسان را به سوی
ابعاد غیبی عالم سوق می دهد و گستردگی زندگی معنی پیدا می کند.
3- روشن شد در آخرالزمان جبهه های حق و باطل به صورتی پررنگ تر از گذشته ظاهر
می شوند، جبهه ای كه یك طرف آن توحید خالص است با حضور همه ی موحدان تاریخ، حتی آن هایی
که رحلت کرده اند رجعت می كنند به طوری که هیچ نفاقی نمی تواند خود را در آن جبهه
جای دهد؛ و جبهه ای در مقابل آن جبهه که كفر محض است، و هیچ نوری از توحید در آن
نیست، و در چنین شرایطی همه ی ابعاد الهی و غیر الهی عالم ظهور می کند در حالی که
حاکمیت با حق خواهد بود و روح های شیطانی امکان حیله گری را از دست می دهند و به این
معنی حضرت باقر(ع) فرمودند: «وَ یُهْلِكُ عَلَى
یَدِهِ كُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ»[56] هر شیطان سرکشی به دست
حضرت قائمg هلاک می شود.
4- در مورد تحلیل و تصور درست از ظهور حضرت مهدیg باید دانست اگر روح زمانه به درك معارف بلند نرسیده باشد نمی توان
آن معارف را در مجامع عمومی طرح كرد، چون جای خود را در بین افكار عمومی باز نمی کند
تا اندیشه ها بتوانند موافقت یا مخالفت كنند. در چنین موقعیت هایی باید زمینه های
فرهنگی را رشد داد تا آرام آرام آن معارف جای خود را باز کنند و به صورت کاربردی
در زندگی مردم وارد شوند. در نظر بگیرید اگر کسی در زمان ناصرالدین شاه که تصور
عمومی آن بود که حاكمیت فقط باید مربوط به شاه باشد، مطرح می کرد که در مسائل
سیاسی و نظامی و اقتصادی باید دین حاكم باشد، سریعاً از این جمله چنین برداشت می کردند
که شما معتقدید روحانیون باید شاه بشوند، چون تصوری تحت عنوان این که امکان دارد قوانین
در جامعه حكومت كنند و مسئولان كشور هم كارگزار و مجری قوانین باشند، معنی نداشت
ولی آرام آرام زمانه توانست تصور حاكمیت قانون را به جای حاکمیت شخص شاه بفهمد. در
این حالت است كه می توان مطرح کرد: «حالا كه باید قانون حكومت كند، بهترین قانون،
قانون خداست» و طرح ولایت فقیه در شرایط جدید اندیشه ها را به خود واداشت.
غیبت حضرت صاحب الأمرg واقع شد تا
تصور صحیح و معنی درستی از ظهور ولایت تامّه ی حق در همه ی ابعاد زندگی بشر به وجود
آید و معنی چنین ولایتی برای اندیشه ها روشن گردد.[57]
همان طور كه امروز معنی ولایت فقیه برای موافق و مخالف روشن است و مخالفان هم می توانند
معنی درست آن را تصور كنند. طرح ولایت فقیه در مسیر تاریخِ معاصر آرام آرام جای
خود را باز كرد، به طوری که امروزه می توان به عنوان یک گفتمان با افراد صحبت كرد
و آن را در مجامع علمی طرح نمود که چگونه می شود حكم خدا در نظام اقتصادی، سیاسی،
تربیتی یک جامعه جاری باشد و روشن کرد تفاوت آن با حاکمیت اندیشه ی بشر بر امور سیاسی،
اقتصادی، تربیتی در چیست، از نظر تاریخی تا این جاها جلو آمده ایم و در حال حاضر مشکل
تاریخی ما در چگونگی اجرای حكم خداست نه در پذیرش حكم خدا. در حال حاضر افکار عمومی
نمی گویند: مگر روحانیون هم می شود شاه شوند؟ چون می فهمند معنی حاكمیت حكم خدا
توسط فقیه به معنی حاکمیت سُنن معنوی عالم است در قالب تشریع الهی. در نظر
بگیرید اگر همین روند فكری- فرهنگی ادامه پیدا كند، حاكمیت حكم خدا توسط امام
معصوم چه اندازه معنی خود را می یابد و عموم مردم آماده ی نظر به باطنی ترین بُعد
هستی می گردند. این است كه گفته می شود در دل فهم ولایت فقیه، شوق انتظارِ ظهور
حضرت مهدیg پایه ریزی
می شود.
معنی آماده شدن زمانه از نکات بسیار ظریف و عمیقی است که تحت عنوان
«انتظار فرج» باید مورد توجه قرار گیرد و از شخص منتظر، انسان حکیمی می سازد که
بداند در چه زمانی باید چه اقدامی انجام دهد تا منجر به حضور افراد جامعه در محضر
غیبی ترین بُعد هستی گردد.[58]
موضوع سیرِ جدایی جبهه ی حق از جبهه ی باطل در مسیر تاریخ از نکته های
قابل توجهی است، به طوری که مقابله با رژیم ناصرالدین شاه با این كه شاهِ یك كشور
شیعه بود، با مقابله با نظام اسلامی كه ولیّ فقیه بر رأس آن است یك شكل نیست و به یک
اندازه مقابله ی حق با باطل به حساب نمی آید. این است معنی پررنگ ترشدن تقابل جبهه ی
حق و جبهه ی باطل که حضرت صادق(ع) در موردش می فرمایند:
«فَإِنَّهُ
تَمْتَدُّ أَیَّامُ غَیْبَتِهِ لِیُصَرِّحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یَصْفُوَ
الْإِیمَانُ مِنَ الْكَدَرِ بِارْتِدَادِ كُلِّ مَنْ كَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً
مِنَ الشِّیعَةِ »[59] غیبت قائمg طولانی خواهد شد تا حقِ محض عیان و آشکار گردد و با
ارتداد شیعیانی که دارای سرشت پلید هستند، ایمان از آلودگی پاک گردد.
شاه عباس بر سر فقها تا آسمان منت می گذاشت تا به شهرها نامه بنویسد که حكم
شیخ بهایی و محقق کرکی به عنوان شیخ الاسلام نافذ باشد، ولی سیر تاریخی در حال
حاضر به جایی رسیده است که ولیّ فقیه حكم رئیس جمهور را تنفیذ و قابل اثر می كند و
این همان معنی جهت گیری عالَم است به سوی غلبه ی همه جانبه ی ولایت حق و ظهور
ولایت تامّه ی الهی از طریق امام مهدیg به طوری که اگر مانعی
در این مسیر پیش بیاید چون آن مانع بی ریشه است محكوم به فنا می باشد و هرگز امکان
ندارد جهت گیری عالَم به سوی ولایت کامل الهی تغییر کند. زیرا تحقق ظهور ولایت تامّه ی
الهی جزء لاینفك عالم هستی است و رسول الله (ص) بر
همین مبنا می فرمایند: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ
وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْیَوْمَ حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ فِیهِ
رَجُلًا مِنْ وُلْدِی »[60] اگر یك روز از عمر دنیا
باقی باشد آن روز آن قدر طولانی می شود تا مردی از فرزندان من برانگیخته شود.
معنی پر رنگ شدن جبهه ی حق و باطل هم اکنون ظاهر شده و باطل بسیار جذاب گشته
و تنها از طریق حقِّ محض و آن هم در نهایتِ پررنگی یعنی خلوص همه جانبه، قابل دفع
است و منتظران واقعی کسانی اند که در امر نزدیکی به حق، نهایت تلاش را در عقیده و
عمل داشته باشند. اگر در یك دین داری ضعیف و نیم بند هستید معلوم نیست در این شرایط
که باطل این چنین پُررنگ و جذاب است، سر به سلامت ببرید. باید به صورتی عمیق حساب
خود را از باطلِ زمانه جدا كنید و اگر به كفر زمانه با آن همه ظاهر تكنیكی اش، «نه»
گفته نشود در زیر سایه ی ولایت امام زمان g قرار نخواهیم گرفت، همچنان كه انجمن حجتیه ای ها قرار نگرفتند، چون
در عین پذیرش همه ی تجملات دنیای مدرن می خواستند طالب ولایت امام زمانg باشند و نتیجه آن شد که روبه روی انقلاب اسلامی ایستادند.[61]
5- ابراهیم کَرخی از حضرت امام صادق(ع) پرسید:
أَلَمْ یَكُنْ
عَلِیٌّu
قَوِیّاً فِی دِینِ اللَّهِ
عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: بَلَى. قَالَ فَكَیْفَ ظَهَرَ عَلَیْهِ الْقَوْمُ وَ
كَیْفَ لَمْ یَدْفَعْهُمْ وَ مَا یَمْنَعُهُ مِنْ ذَلِكَ؟ قَالَ آیَةٌ فِی كِتَابِ
اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَعَتْهُ قَالَ قُلْتُ وَ أَیَّةُ آیَةٍ هِیَ قَالَ
قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ كَفَرُوا
مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»[62]
إِنَّهُ كَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِی أَصْلَابِ قَوْمٍ
كَافِرِینَ وَ مُنَافِقِینَ فَلَمْ یَكُنْ عَلِیٌّ(ع) لِیَقْتُلَ الْآبَاءَ
حَتَّى یَخْرُجَ الْوَدَائِعُ فَلَمَّا خَرَجَتِ الْوَدَائِعُ ظَهَرَ عَلَى مَنْ
ظَهَرَ فَقَاتَلَهُ وَ كَذَلِكَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَنْ یَظْهَرَ
أَبَداً حَتَّى تَظْهَرَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا ظَهَرَتْ
ظَهَرَ عَلَى مَنْ یَظْهَرُ فَقَتَلَه »[63]
آیا حضرت على(ع) در دین خدا نیرومند و جدى نبود؟ حضرت فرمودند: آری. عرض کرد پس چرا آن مردم
بر او غلبه كردند و چرا از اصحاب خود دفاع نكرد و چه مانعى در مقابل خود داشت؟ فرمود
آیه اى در كتاب خداى عز و جل او را مانع شد. گوید عرض كردم آن كدام آیه است؟ فرمود
گفته خداى عز و جل که می فرماید: «اگر مؤمنان و کفار از هم جدا می شدند، آن كسانى كه
كافرند را عذابی دردناك می کردیم» به درستى كه براى خداى عز و جل مؤمنانى باشند كه
در اصلاب مردم كافر و منافق امانت هستند، على(ع) پدران را نمی كشت به انتظار این كه امانت ها بیرون آیند و چون امانت ها
بیرون آمدند غلبه خواهد شد بر كسانى كه باید با آن ها جنگید و بر این اساس قائم ما
اهل بیت هرگز ظهور نكند تا امانت هاى خداى عز و جل از پشت كفار ظاهر گردد و چون ظاهر
گردند غلبه کند بر آن هایی که باید بر آن ها غلبه کند و پیروز گردد، پس آن ها را
به قتل برساند.
این روایت به خوبی نشان می دهد در زمان ظهور حضرت مهدیg شرایط طوری شکل می گیرد که مرزهای حق و باطل به خوبی از هم جدا
است و امام مهدیg محذوریت
امیرالمؤمنین(ع) را ندارند تا ملاحظه
كنند كسی كه به جنگ حضرت آمده مثلاً نسل دهمش مؤمن است و لذا باید كشته نشود، چون اولاً:
در آخرالزمان تمام كفر در مقابل حضرت است. ثانیاً: همه ی امانت ها از پشت پدرانشان
خارج شده است. معلوم است که چنین جبهه ای شكوفایی خاصی در نمایاندن حق دارد و
حتماً باید ظهور كند تا «حق» در همه ی جلوه هایش ظهور كرده باشد.
6- ظلمات آخرالزمان آن چنان غلیظ است كه هرگونه غیبی را انكار می كند، در
چنین شرایطی هركس نظر به باطنی ترین بُعد هستی یعنی امام زمانg نداشته باشد یك نحوه نسبت و سنخیتی با ظلمات آخرالزمان پیدا خواهد
کرد و به همان اندازه از حضرت مهدیg که حقیقت خالص
است فاصله دارد، حتی كسی كه امام زمانg را قبول دارد
ولی نه از آن جهت که حضرت در حال حاضر موجود باشند بلكه موعودی است که بعداً می آید،
و از این طریق از ارتباط حضوری با آن حقیقت غیبی خود را محروم می کند، به وَهمیات
حاصل از ظلمات آخرالزمان گرفتار خواهد شد. باید از او پرسید چگونه امامی كه مقصد عالم
است هم اکنون در افق عالم غیب موجود نیست، در حالی که تمام عالم به او متصل است و
از پرتو انوار وجود او بهره می گیرند؟ مگر می شود خودِ امام منفعل عالم باشند و
وجود او منوط به زمین و زمانِ خاص گردد؟ این فكر نشانه ی گرفتاری در ظلمات
آخرالزمان است که هرگونه غیبی را انکار می کند و در واقع یك نوع انكار ولایت حق در
عالم است.
7- به اندازه ی آماده شدن جامعه برای ظهور امام زمان g، جامعه خود را به غیب و قیامت نزدیك می كند و بستر تحقق هرچه
زودترِ آن غیبِ نهایی فراهم می گردد زیرا نفسِ پایداری در انتظار، موجب صعود جامعه
به سوی غیب خواهد شد و مدت غیبتِ آن حضرت را كوتاه می كند و عالم غیب را به ظهور
تبدیل می نماید. یهودیان در مورد انتظار از حضرت عیسی(ع) گرفتار ارتجاع سیاه شدند، همان چیزی که بعداً مسیحیان بدان گرفتار
شدند و چون هیچ کدام منتظر انوار غیبی نبودند، نور حضرت محمدf را ندیدند. در اسلام هم اکثر مسلمانان روحیه ی انتظار از حضرت مهدیg را در خود شعله ور نگه نداشتند تا بتوانند ماوراء وضع موجود، به
افقی برتر نظر کنند، همان طور که بعضی شیعیان وارد اردوگاه منتظران نشدند و
نتوانستند نور انقلاب اسلامی را که شروع طلوع ظهور است، بنگرند.
8- در رابطه با این که با ظهور حضرت مهدیg همه ی کمالاتی که امکان ظهور در دنیا را دارد، محقق می شود و انبیاء
گذشته هرکدام تلاش می کردند بعضی از آن ها را ظاهر کنند، حضرت امام حسین(ع) می فرمایند: «فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِی سُنَّةٌ مِنْ یُوسُفَ[64] وَ سُنَّةٌ مِنْ
مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ یُصْلِحُ اللَّهُ
تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَة»[65] در نهمین فرزند من
سنّتى از یوسف و سنّتى از موسى بن عمران است، او قائم ما اهل البیت است و خداى
تعالى امر او را در یك شب اصلاح فرماید و در همین رابطه از امام صادق(ع) نقل است كه فرمودند: «إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَةً یَطُولُ
أَمَدُهَا» «قائم ما غیبتی دارد كه طولانی می شود». سُدیر می پرسد: یابن رسول الله:
علت آن چیست؟ می فرمایند خداوند نمی خواهد این امر انجام شود مگر این كه سنت هایی
كه پیامبران در غیبت شان داشته اند، در این غیبت نیز انجام گیرد. پس ای سُدَیْر باید
تمام مجموع غیبت های پیامبران، در آخرین غیبت وجود داشته باشد و سنت های گذشتگان
در مورد شما جاری شود.»[66]
وقتی بنا است آن سنتی که در غیبت سایر انبیاء واقع شده جمعاً در غیبت
حضرت مهدیg جاری شود پس باید
زمان ظهور امام زمان g نیز شرایطی
فراهم گردد که امکان ظهور تمام حقایقی كه پیامبران می خواستند واقع شود به میان آید
و از این لحاظ امام زمان g عصاره ی ظهور
حقایق همه ی انبیاء است و به تعبیر امیرالمؤمنینu: «وَ یحْیی مَیتَ الکِتابِ وَ السُّنَّةِ»[67] یعنی؛ مهدیgکتاب و سنت را که مرده است، زنده می کند. در عصر مهدوی، جهان با
احیای اسلامی جدید و نوسازیِ دینی مواجه خواهد شد. امام صادق(ع) می فرمایند: «یَهْدِمُ مَا
قَبْلَهُ كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِf وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیدا».[68] همانند رسول خدf آنچه قبل از اوست همه را منهدم می کند و اسلام جدیدی به میان می آورد.
و نیز حضرت می فرمایند: «إِنَّ دَوْلَتَنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَمْ یَبْقَ
أَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مَلَكُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا یَقُولُوا
إِذَا رَأَوْا سِیرَتَنَا إِذَا مَلَكْنَا سِرْنَا بِمِثْلِ سِیرَةِ هَؤُلَاءِ وَ
هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین ».[69] همانا دولت ما
پایان دولت ها است و هیچ خاندانى كه بخواهند بدولت و سلطنت رسند بجاى نمانند جز
اینكه پیش از ما به سلطنت رسند، تا اینكه چون راه و روش ما را ببینند نگویند: چون
ما به سلطنت رسیم مانند اینان رفتار كنیم و همین است معناى گفتار خداى تعالى: «و
پایان كارها از آن پرهیزكاران است»[70]
و نیز می فرمایند:
«... و در میان خلائق به طریق داوود و محمدf حكم می كند، در این وقت زمین خزینه های خود را ظاهر و بركات
خویش را آشكار می گرداند...»[71] و نیز می فرمایند:
«هنگامی كه قائم ما قیام كند، زمینی باقی نمی ماند مگر آن كه ندا در آن سر داده می شود
كه «اشهد
ان لا اله الاّ الله و اَنَّ محمّد رسول الله»[72] می فرمایند: «و یذهبُ الزِّنی و
شربُ الخمرِ و یذهبِ الرِّبا و یُقْبَلُ النّاسُ عَلی العباداتِ وَ تُؤَدّی
الامانات»[73] روابط نامشروع و مشروبات
الكلی و رباخواری از بین می رود و مردم به عبادات و اطاعت روی می آورند و امانت ها
را به خوبی رعایت می كنند. امام باقر(ع) می فرمایند: «إِذْ قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَامَلَةُ وَ
یَأْتِی الرَّجُلُ إِلَى كِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ لَا یَمْنَعُه »[74] هنگامی كه
قائم(ع) قیام كند، رفاقت و دوستی
خالصانه رایج می گردد و اگر مردی دست در جیب برادرش فرو برد و به اندازه ی نیازش
بردارد، برادرش او را منع نمی كند.
علی(ع) می فرمایند: «لَوْ قَدْ قامَ
قائمنا...لَذَهبَتِ السَّحناءُ مِن قلوبِ العباد»[75] چون قائم ما قیام كند، كینه ها از
دل ها بیرون رود. این خبرها حکایت از همان موضوعی دارد که با ظهور حضرتg همه ی کمالاتی که زمین امکان بروز آن را دارد به وقوع می پیوندد.
9- یعقوب ابن منقوش می گوید: خدمت امام عسکری(ع) رسیدم، عرض كردم جانشین شما چه كسی است؟ حضرت در جواب من پرده ای
را که جلو اطاق بود عقب زدند، «فَخَرَجَ إِلَیْنَا غُلَامٌ خُمَاسِیٌّ لَهُ عَشْرٌ
أَوْ ثَمَانٌ أَوْ نَحْوُ ذَلِكَ وَاضِحُ الْجَبِینِ أَبْیَضُ الْوَجْه »[76] یك جوان بسیار نورانی که
در ظاهر حدود هشت، ده ساله بود از پشت پرده ظاهر شد - حضرت پنج سال بیشتر نداشتند ولی رشدشان
بیشتر از معمول بوده- آن جوان آمد امام فرمودند: این امام شماست و پس از صحبت هایی
به دستور امام عسکری (ع) به آن اطاق
برگشت. راوی می گوید: پس از این حضرت عسکری روی خود را به طرف من کردند و فرمودند:
در اطاق چیزی می بینی؟ من داخل شدم و کسی را در آنجا ندیدم.[77]
آنچه از امثال این اخبار استفاده می شود غلبه ی جنبه ی غیبی امام بر جنبه ی جسمانی
آن حضرت است. آن هم در زمانی كه هنوز نه غیبت صغرای امام شروع شده و نه غیبت كبرای
آن حضرت، با این همه غلبه ی غیبِ حضرت بر ظهورشان بیشتر است.
در نمونه ی دیگر در تاریخ داریم؛ حكیمه دختر امام جواد (ع) كه عمه ی امام عسکری(ع) هستند، می گوید: در خانه ی امام عسکری(ع) بودم عصر روز چهاردهم شعبان سال 255 خواستم به منزل خود
بروم، حضرت فرمودند عمه نروید امشب بمانید، امشب نرگس خاتون می خواهد فرزند به
دنیا بیاورد. می گوید: «فَقُلْتُ لَهُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاكَ مَا بِهَا
أَثَر»[78] گفتم خداوند مرا فدای
تو کند در او اثری از حمل نیست. فرمودند مطلب همین است که گفتم. آن شب را در آن جا
ماندم و در تمام طول شب منتظر شدم ولی خبری نشد، در ذهن خودم داشتم تردید می كردم
كه یك وقت امام عسکری(ع) از داخل
اطاق، با صدای بلند فرمودند: عمه جان شك نكن، ولادت نزدیك است و در طلوع فجر تولد
واقع شد.[79]
ظرایفی در تولد حضرت هست كه مورد بحث ما نیست. آنچه ملاحظه می كنید غلبه ی جنبه ی
غیبی حضرت نسبت به جنبه ی جسمانی حضرت است حتی موقعی كه در شكم مادرشان هستند از
نظر ظاهر معلوم نیست. در همین راستا در روایت داریم حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان با ظهور امام مهدی g از آسمان نزول می كنند و به امام مهدیg اقتدا می نمایند. با توجه به این که اولاً: جنبه ی غیبی حضرت
عیسی(ع) در آن حدّ است كه از
طریق جبرائیل به عنوان یك ملكِ مقرب، مادرشان حامله شده است. ثانیاً: به آسمان غیب
صعود كردند و نمرده اند، این نشان می دهد مقام اصلیِ غلبه ی جنبه ی غیبی بر جنبه ی
جسمانی مربوط به حضرت مهدیg است چون اقتدای
انسان های معصوم به همدیگر مثل قراردادهای اعتباری ما نیست بلکه ریشه در حقیقت آن ها
دارد. و اقتدای حضرت عیسی(ع) بر حضرت مهدیg حکایت از ظهور حقیقت تکوینی خاص حضرت مهدیg دارد و این که حضرت مأمورند باطنی ترین بعد هستی را بر عالم جسم
حاکم کنند.
در یك كلام: در آخرالزمان به نور حضرت مهدیg آنچه در حال حاضر در دنیا غیب است، تا آنجا كه
ممكن است به ظهور می آید و موانع ظهورِ غیب و ظهور حق برطرف می شود. خداوند به ما
كمك كند آمادگی پذیرش نورِ پاك غیبی را در خود و در جامعه ایجاد كنیم و از این
طریق نظر جامعه به وجود مقدس امام زمان g را فراهم نمائیم زیرا حضرت، صاحب اصلی مقام غلبه ی
غیب بر عالم جسم اند.
[49] - الأربعون حديثا، شهيد اول ، ص 73.
[54] - تشيع و انتظار، محمدتقي خلجي، ص120 ، چاپ پنجم، نشر پيام اسلام، قم
1381.
[55] - اين نکته تحت عنوان «غايتِ مفقود، محال است» در فلسفه مورد بحث قرار
مي گيرد و در کتاب «مباني معرفتي مهدويت» بحث شده است.
[56] - بحار الأنوار، ج 51، ص 150.
[57] - مقام معظم رهبري«حفظه الله» معتقدند اگر پيام غدير در جامعه ی اسلامي پذيرفته مي شد
و همچنان ائمه بر جهان اسلام حاکم مي شدند «باز به گمان بيشتر بشر نياز به يک
دوران انتظار داشت تا بتواند آن جامعه ی آرماني را تحقق ببخشد. (غدير سال 1384)
[58] - در مورد چگونگی اقدامي مناسب روح زمانه به نوشتار «اهل البيتh
و زمان شناسي» در کتاب« امام و امامت در تکوین وتشریع» از همين مؤلف
رجوع فرماييد.
[59] - كمال الدين و تمام النعمة، ج 2،
ص 356.
[60]-
الإرشاد في معرفه حجج الله على العباد، ج 2، ص 340.
[61] - مقام معظم رهبري«حفظه الله» مي فرمايند: اگر قدرت در اجتماعات انساني دست شيطان صفتان
باشد دنيا به همان راهي مي رود که شما امروز مظاهر آن را در دنياي مدرن مشاهده مي کنيد.
هرچه دنيا مدرن تر بشود خطرِآن گونه حکومت ها بيشتر مي شود. (4/9/1389)
[62] - سوره ی فتح، آيه ی 25.
[64] - سنت يوسف(ع) عبارت است از «ستر» که خداوند بين او و خلق حجابي
قرار داد که مردم او را مي ديدند ولي نمي شناختند. و سنت موسي بن عمران(ع) تولد پنهاني حضرت و غيبت او از قومش
بود.
[67] - نهج البلاغه، خطبه ی 138.
[75] - بحارالانوار، ج52 ، ص316. خصال، ج2 ، ص254، ح1051.
[76] - إعلام الورى بأعلام الهدى، شيخ طبرسى ، ص 441.
[78] - همان، ص 418.