فهرست مطالب
تذکر: این کتاب هنوز چاپ نگردیده است وکاربران گرامی میتوانند از فایل های موجود کتاب استفاده نمایند.
سوره کهف، راز زندگيهاي توحيدي.. 13
معجزهي ايمان اصحاب کهف.... 26
تحليل درست حادثهها و راز بي ثمري بعضي از امور. 31
اطلاعات بيشتر يا هدايت کامل.. 49
دستوري کارساز جهت نرم شدن دل.. 59
بي بصيرتي اهل دنيا نسبت به قيامت... 70
چگونه در قيامت ظلمی واقع نمیشود؟. 85
نحوهي ورود شيطان در روان انسان.. 88
صبر و سکوت؛ دريچههايي بهسوي حقيقت... 112
ذوالقرنين و شخصيت توحيدي او. 122
آخرين سخن، اصلیترين کلام. 136
در آب آسوده وز آبش خبر نه. 151
مقدمهي مؤلف
باسمه تعالي
1- قرآن آن روح بزرگي است که در هر زماني ميتواند حادثههاي مخصوص زمانه را در خود جاي دهد و معنايي مطابق حقيقت به آن حادثهها بدهد تا انسانها در هر زمان و مکاني بيرون از حقيقت زندگي نکنند. صحنههايي که در سوره کهف مينماياند براي تحقق چنين هدف ارزشمندي است.
2- حقيقتي که در این سوره در مقابل انسان قرار دارد بسی متعاليتر از عالم جسم و ماده است و با تغيير نگاه و تغيير ساحت ميتوان به آن حقیقت نظر کرد و آرامآرام جان را در درون آن قرار داد.
قرآن از جهت عقل نظري، متذکر حقیقیترین حقایق ميباشد و با دستورات خود انسان را در آغوش آن قرار ميدهد و با طرح نمونههايي که در سورهي کهف مدّ نظر ما قرار ميدهد روشن ميکند معناي اُنس با حقيقت متعالي عالمِ هستي چيست.
3- از طریق اُنسي مستمر با قرآن ميتوان با تمام وجود تصديق کرد که حقيقتاً «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا». آري اين قرآن انسان را به پايدارترين چيزي که در عالم هست هدايت ميکند تا انسانها مشغول بازيهاي خيال و آرزوهاي پوچ نگردند و نمونهي هدايت به سوي آنچه پايدار است را از جهتي در اصحاب کهف و از جهتي دیگر در مسيري که حضرت خضر متذکر آن هستند، مينمایاند.
4- انسانها هميشه در معرض خطر اکنونزدگي بوده و هستند، بهطوری که ذهن خود را در محدودهي زمانهاي که در آن زندگي ميکنند محدود کرده و در انواع تعارضات سرگردان میمانند. خطر بزرگتر آن است که گمان شود ميتوان در همان محدودهي زمان، خود را از چنگال تعارضات آزاد کرد، غافل از آنکه تنها با حضور در عالم قدس است که بشريت ميتواند زمانهي خود را نيز از اکنونزدگي آزاد کند و ماورای حادثههاي جاري در عالم زندگي را معنا بخشد. قرآن همان نسيم آسماني است که اين مهم را براي بشريت ممکن ميکند.
5- امروز که فريب رسانهاي فزوني گرفته و فرهنگ غربی، وَهمِ انسانها را مورد خطاب قرار دادهاست تا انسانها را به خطا اندازد، تنها با به ميدانآمدن قرآن و مورد خطاب قراردادن عقل قدسي انسانها است که اميد ميرود بشرِ امروز از ظلمات اين دوران رهايي يابد و نسبتي ديگر با عالم و آدم برقرار کند به طوري که حقيقتاً «محبت» و «صدق» وارد زندگيها گردد. چيزي که در سورهي کهف در نسبت بين صاحب باغهاي پر ثمر که غافل از نقش پروردگار عالم است با رفيق ايمانياش به ميان میآید.
6- هرکس کمترين توجه را به وضع موجود جهان داشته باشد نميتواند از انديشهي حل تعارضات جامعهي جديد منصرف شود. وقتی عمق مشکل به درستی خود را مينماياند که جامعهي روشنفکري جهاني خود را از ارائهي هر راه حلّي مأيوس میبیند. ريشهي همهي این تعارضات اجتماعي، گسست و گسيختگي بشر از رهنمودهاي قدسي و وَحي الهي و عامل همه این بحرانها عدم تأکيد بر آن عقلي است که قرآن به صحنه آورده است. اميد است در همین رابطه به عنوان يک نمونهي عملي در راستاي حل تعارضات اجتماعي، به راهکارهاي مطرح شده در اين سوره توجه شود تا نه تنها روشن شود که قرآن راه حل پروردگار عالم براي معضلات زندگي بشري است بلکه خوانندهي محترم با اميدواري تمام راه حل تعارضات آيندهي بشر را نیز پيدا کرده باشد.
7- ما بيش از حدّ به محدودهي تنگ عالم ماده اهميت داديم و از ترس آن که نبايد از صحنهي فعاليتهاي اجتماعي بيرون رويم، حضور در عالم بيکرانهي معنويت را که همواره ميتوان بدون پای کندن از زمین در آغوش آن قرار گرفت، فراموش کرديم. قرآن و بهخصوص سورهي کهف بنا دارد اين افراط گري را کاهش دهد تا ما در عین زندگی بر روی زمین چشمهای خود را از آنهايي که نظر به آسمان معنويت دارند برنداريم.
8- اگر آينده به عنوان مرتبهاي متعاليتر از عالم ماده هم اکنون در پيش ما است و کافي است نگاه و منظر خود را تصحيح کنيم، پس امروز تنها به کمک شریعت الهی ميتوان ملتي آينده نگر بود، ملتی که به دنبال آيندهي وَهم آلود نيست. چیزی که جوانمردان سورهی کهف در زمان خود متوجهی آن شدند.
9- ما محکوم نيستيم در موقعيتي که فرهنگ مدرنيته سرکوبمان ميکند توانائيهاي خود را مهمل بگذاريم و از آنچه ميتوانيم از نظر فرهنگي و اجتماعي بهدست آوريم غافل باشيم و زندگي خود را با قيل و قالهاي بيهوده در مواضع افراطی و تفريطی تمام کنيم. اگر ما را متهم کنند که نميتوانند زندگي را درست بشناسند، به ما تهمت نزدهاند، زيرا زندگيِ درست تنها با رهنمودهاي وَحياني ممکن است. آيا ملتي که صحيحترين رهنمودهاي وَحياني را در اختيار دارد و اميد به جاي ديگر بسته، توانسته است زندگي را درست بشناسد؟
10- وقتي قرآن در ميان ما است و وقتي در زندگی خود، به مترجمان حقيقي قرآن يعني ائمهي معصومين نظر داریم و وقتي حاصل کار عالمان بزرگ در تفسير قرآن، زيرساختهاي رجوع به قرآن را فراهم کردهاست، پس معلوم است تقدير ما آن نيست که مثل ساير ملتها سرگردان باشيم. به عنوان نمونه به سورهي کهف نظر بيندازيد و خود قضاوت کنيد. آيا علت سرگرداني ما آن نیست که قرآن را به صورت کاربردي وارد زندگی نکردهایم؟
طاهرزاده