بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست
سورهی جاثیه و تجلی اسم عزیز حکیم. 12
عالَم ،آینه گفتگوی خدا با انسانها 28
وقتی آیات الهی به تمسخر گرفته میشوند. 75
برخورد ناقص با آیات الهی و خدایی کردن بشر. 92
ریشهی سختیهای زندگی و علمهای ناقص.... 104
اسلام و سعهی تحمل مخالف.. 123
آفات حسد و دشمنی در عین آگاهی از حقانیت راه 138
عامل اختلاف بین عالمان در دین. 167
نسبت بین بصیرت و گشودگی در رابطه با دیگران. 186
بصیرت قرآنی و نظر به حقیقت در همهی دورانها 205
توجه به نظام متقن الهی و حضور جهانی با هویت الهی.. 232
آفات پیروی از هوس ها و غفلت از نظام توحیدی.. 253
غفلت از نظام توحیدی عالم و گرفتاری در توهّمات.. 273
معنای حیات ابدی در این زمانه. 299
مواجههی «وجودی» با عالم و احساس حضور در ابدیت.. 327
رابطهی ما با خداوند مطابق رابطهی بودن او با ما 344
ما و فوز مبین در این تاریخ. 364
فلج ذهنی جریان روشنفکری از درک وعدههای الهی.. 388
معنای تنهایی و بی یاوری در قیامت.. 410
قرآن و نحوهی مواجهه با انسان امروز. 431
نظر به حضور قیامتی هرکس از ابتدای زندگی.. 455
عالم؛ آینهی نمایش ربوبیت و کبریایی خداوند. 474
سیری از خدای عزیز حکیم، به سوی خدای عزیز حکیم. 496
مقدمهی تفسیر سورهی جاثیه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
1- در مباحثی که در رابطه با سورهی مبارکهی «جاثیه» در پیش رو دارید سعی بر آن است تا هر آیه را در همه سوره و سوره را در هر آیه ببینیم و از این طریق هر آیهای که تکرار میشود خود را با رویکرد جدیدی نسبت به موقعیت جدیدی که در متن سوره برایش پیش میآید، بنگریم.
۲- اگر کسی بخواهد اطلاعات خاصی از مطالب مطرحشده در این متون بهدست آورد، همهی مطالب را میتواند در30 صفحه جمعآوری کند، ولی اگر بخواهید عالَمی را که هر آیه در سوره در مقابل ما میگشاید احساس کنید، در هر رویکردی که به آیه میشود باید آمادهی نظر به چشماندازی باشید که در فضای جدید به میان میآید و به کمک آن شخصیتی را در خود احساس مینمایید که از آن به بعد احساس دیگری در این جهان دارد و خودتان بدون امید به حافظهتان میتوانید در عالم حاضر شوید و با آنچه روبهرو میگردید، «بودنِ» خود را که تعلق به خداوند است، احساس نمایید.
۳- بنا براین است مطابق جهانی که اولیای الهی در مقابل خود گشودهاند همهی قرآن در هر سوره و هر آیه در آن سوره مدّ نظر باشد و این رویکرد مشروط بر آن است که دقت شود مطالب مطرحشده تکراری نیست، بلکه نگاه مجددی است برای حضور مجدد، همچنان که همین امر در کل قرآن مطرح است که آیات تکراری آن افقهای متفاوتی را مدّ نظر میآورند.
۴- مسیر یقین، مسیر علم حضوری و احساس وجودمان میباشد، دردریای بیکرانهی وجود، ولی مسیر باور و اعتقاد مسیر علم حصولی و نظر به علت و معلولها است و امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» موضوع علت و معلول را در آموزههای دینی اصل نمیدانند.[1]
۵- نسل امروز نسبت به دین به یقین نظر دارد و آماده است تا با حقایق عالمِ وجود مأنوس گردد و این امر ما را مسئول میکند تا نسبت به این موضوعِ مهم کوتاهی نکنیم و این نسل را در حدّ باورهای دینی و مفاهیم حصولی متوقف نماییم.
۶- نگاه علم تجربی که واقعیت را مساویِ محسوسات قلمداد میکند و تنها حس و عقلِ مبتنی بر دادههای حسیّ را وسیلهی رسیدن به واقعیت میداند، حقایق عالم و جایگاه واقعی و معرفت بخش آنها را از دست میدهد و تنها جنبهی سوبژکتیو دارند و قرآن درست برعکسِ نگاه جزمیتِ علم تجربی، متذکر وجود حقایق است و عقلی را مخاطب قرار میدهد که توانایی درک آن حقایق را در عالم دارد، همانطور که آثار هنری تنها امور سوبژکتیو نیستند، بلکه حقایقی را در مقابل بینندهی خود قرار میدهند، حقایقی که بالاتر از واقعیاتی است که علوم تجربی به آنها توجه دارد.
۷ - فهمی که با اُنس با قرآن پیش میآید، فهمی است وجودی و وجود انسان را شدید میکند و لذا انسان میتواند در هستی با سعهی بیشتری حاضر شود و این غیر از آن فهمی است که به جای ذکر و فکر، موجب اطلاعات بیشتر میگردد و در آن پای اُبژهشدنِ معلومات در میان است. زیرا در قرآن، هستی به زبان آمده و ما در رجوع به وجودِ خود میتوانیم زبان هستی خود را از قرآن بشنویم، چرا که قصهی هستی را در مقابل انسان میگشاید. این است راز اینکه اُنس با قرآن اگر به صورتی صحیح انجام گیرد درک ما را از جهان و از خودمان تغییر میدهد و عالَمی را بر روی ما میگشاید بسی فراختر از عالَم و جهان کیفی.
8- در رابطه با صوت جلسات سورهی «جاثیه» باید عرض کنم در آن صوتها، مباحث از جهاتی حالت اجمال دارد، در حالیکه در متون نوشتاری هر جلسه آن مباحث تا آنچه که ممکن بوده تفصیل داده شده و چنانچه عزیزان مایل باشند مباحث را با تفصیل دنبال کنند؛ لازم است به متونی که در مقابل خود دارند رجوع فرمایند.
طاهرزاده
زبان قرآن، اصیلترین زبان
باسمه تعالی
مسلّم است هر اندازه بهتر متوجهی جایگاه و خاستگاه زبان قرآن باشیم، به همان اندازه رویکرد ما به قرآن بهتر خواهد بود و متوجهی نحوهی «بودنی» میشویم که آیات الهی به آن اشاره دارد و آن را در مقابل ما میگشاید. اهمیت این امر بنده را بر آن داشت تا عزیزان قبل از ورود به بحث قرآنی به موارد زیر توجه فرمایند تا اولاً: آمادهی حضور میشوند که قرآن بنا است در ما ایجاد کند. ثانیاً: از همان ابتدا بدانیم گمشدهی ما در نسبت با قرآن چیست و قرآن به عنوان کلام الهی چه انتظاری از ما دارد در نوع برخوردی که باید با آن داشته باشیم. عرایض خود را در نکات زیر تقدیم میکنم.
1- زبان قرآن، زبانی است که انسان میتواند به کمک آن زبان با حضور خدا در عالم نسبت برقرار کند و این، وقتی صورت میگیرد که با تدبّر در قرآن، به لایههای زیرینِ زبان قرآن نزدیک شویم که آن نزدیکی به بنیاد روحی است که این زبان از آن برآمدهاست و از آن گزارش میدهد.
2- زبان قرآن از آن جهت که زبان فطرت است، جایگاه وجود ما است و میتوانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به قرآن به کمتر از آن قانع نباشیم و بتوانیم همواره بین خود و آنچه قرآن در مقابل ما میگشاید، در رفت و آمد باشیم که این نحوهای از انس و نزدیکی با خود و با حقیقت است، از آن جهت که زبان قرآن موجب بسط وجودِ انسان میگردد تا خود را نسبت به همه چیز گشوده نگه دارد و این چیزی است که امکان تحقق آن با اُنس با قرآن فراهم میشود و در آن صورت نحوهی زیست ما را شکل میدهد.
3- زبان قرآن، زبان قوامدهنده به «بودنی» است که هرکس برای اُنسِ با حقیقت باید در آن ورود کند تا وجودش بسط یابد و درکرانهی «وجود» حاضر شود و بتواند همه چیز را به هم پیوند دهد.
خداوند پیامبر خود را برانگیزاند تا محلّ ظهور زبان قرآن شود و تفکر، همان احساس حضور میباشد که انسان در وجودِ گسترده و گشودهی خود مییابد. این همان پیداشدنِ نسبت انسان با «وجود» است. پیداشدنِ نسبت با وجودِ خود و وجود دیگر موجودات و دیگر انسانها. در این راستا است که عالَمِ انسان گسترده میشود.
آری! زبانِ قرآن عالَمساز است و بدبخت انسانی که عالَم ندارد تا در پیام «وجود»، سکنا گزیند و در تاریخِ خود که آینهی ظهور ارادهی خاص الهی است، حاضر شود.
4- زبان قرآن، از آن جهت که زبان آشکارکردن «حقیقت» و «وجود» است و جایگاه عالَم را منعکس میکند، به ما امکان رابطه برقرارکردن با عالَم و آدم را میدهد، به شرطی که با همان روحیهی آهنگین و لطیفانه و به صورتی هارمونیکِ قرآنی با همهچیز رابطه برقرار کنیم و در زبان قرآن سُکنی گزینیم.
5- زبان قرآن، زبانِ به ظهورآوردنِ عالَمی است که ما را فرا گرفته و با آن زبان میتوان در همهی عالم حاضر شد، بدون احساسِ دوگانگی بین خود و عالَم. درست به همان اندازه که آن زبان، آشکار میکند، رازگونه و ناآشکار است. تابلویی است که حقیقت در آن آشکار میشود، در حالیکه حقیقت هیچوقت آشکار نیست. از سنن عالم سخن میگوید، سنتهایی که ظاهری دارند و باطنی و به کمک آن زبان میتوان نحوهی زندگیکردنِ اصیل را که زندگیکردن در سنن الهی است، بهدست آورد.
6- اگر زبان اصیل، گزارشگر حقیقت است و دورانِ ما دوران تکنیک و به حجاب رفتن حقیقت میباشد، در این زمانه بهترین راهی که ما در مقابل خود داریم، زبان قرآن است و هوشیاری و تفکر، اقتضا میکند که مواظب باشیم زبانِ قرآن را گم نکنیم؛ زیرا گر زبانی اصیل نباشد، گزارشگر آن حقیقتی که راه نجات را نشان دهد، نخواهد بود.
7- وظیفهی ما با آگاهی از جایگاه زبانِ قرآن، نسبت به روح زبان قرآن، پاسبانی و نگهبانی ازآن است تاکلام الهی نسبت به رسالتی که داردمحفوظ بماندوگرفتار زبان روزمرّهی ما نگردد.
8- قرآن، آینهی گشودهای است که با هنرنماییِ تمام تلاش میکند نگاه ما را به عالم تسهیل کند، تا بتوانیم رابطهای بین آنچه در روبهروی خود داریم، با عالم مثال برقرار کنیم و این، با نگاهی درست به عالم و آدم انجام میگیرد و اینکه بدون واسطهی محفوظات ذهنی با عالَم زندگی کنیم و نه با آن نوع آگاهیها که درآن، انسان با مفهومی از واقعیتِ عالم بهسر میبرد.
9- در آیات قرآن حقیقت به صورت کلماتی آهنگین و لطیفانه و به صورتی هارمونیک به ظهور آمده است تا روح انسان را در بر بگیرد و انسانها نسبت به آنچه آن کلمات متذکر آن هستند، احساس دوگانگیِ سوبژه و اُبژه نکنند و بیعالم شوند.
10- آیات قرآن آنچنان است که عالَمی را در مقابل انسان میگشاید تا انسان نسبتِ خود را با خدا و اسماء حسنای او به صورت یگانه احساس کند و از این جهت قرآن، آینهی رخداد حقیقت است، حقیقتی که در همهی موجودات بهخصوص در تاریخ، قابل احساس است و انسانها را در برگرفته.
11- قرآن، پیام «وجود» است که در هر جایی و بهخصوص در تاریخ با آن روبهرو هستیم و در عین حال نسبت به آن غفلت داریم، زیرا عموماً از گشودگیِ خود و اینکه هستی دارای ظهور است، غفلت میکنیم و متوجهی مجاورت و قرب حقیقت با خود نیستیم، آنطور که فرمود: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»، ما از رگ گردن به آن فرد نزدیکتر هستیم.
12- زبان قرآن، ظهور واژههایی است که حامل قداستاند و وجوه پنهانی آن زبان متذکر حقایق بزرگی است که ما را فرا میخوانند و میتوان با آنها روبهرو شد و با آنها زندگی کرد. معرفتی است برای زندگیکردن و نه صِرف دانایی؛ بلکه نوعی بصیرت عملی است، زیرا انسان با عملاش انسان است و تا ایمانِ خود را به عمل نکشاند، حقیقت از طریق او به ظهور نمیآید تا او را در بر بگیرد و آن حقیقت از آنِ انسان شود و انسان سرمستِ حقیقتی گردد که عالم را فراگرفتهاست.
آنچه بنده سعی کردهام در مباحث قرآنی دنبال نمایم، حاضرکردنِ خود و مخاطبان در عالمی است که قرآن در مقابل بشر گشوده است و بشرِ امروز بیش از پیش به آن نیاز دارد تا به بودنِ گشوده و گسترده و متعالیِ خود دست یابد.
13- زبان قرآن، زبان اشاره به «وجود» یا حقیقت است و با تذکرات آن میتوان با حقیقت، نسبتِ وجودی برقرار کرد و در این مسیر که ظهور حقیقت به حضور ما است، همواره با حضور مجددی از خود روبهرو هستیم و اگر نوعی گشودگی در میان نباشد چگونه میتوان پیام قرآن را یافت؟ آن نوع گشودگی که گشودگی متقابلِ انسان نسبت به آیات الهی و گشودگی آیات الهی نسبت به ما است. این یعنی به روی هم گشودهبودن و در آینده و در امکاناتِ روبهرو نیز حاضرشدن و همواره امور والا را در هر چیز مدّ نظرقراردادن.[2]
14- با نظر به لایههای زیرینِ زبان قرآن که زبان حقیقت است، از طرف آن زبان چیزی به انسان داده می شود که تمامِ وجود انسان را در بر میگیرد و بدین لحاظ انسان سرمست میگردد و آن کلمات را قصهی وجود خود احساس میکند. در واقع در این حالت زبان قرآن، دارد قصهی جان انسان را تکلّم میکند و به انسان قوام میدهد تا در «موجود» هم به سراغ «وجود» برود و در همه چیز پیام وجود را بشنود.
15- وقتی انسان متوجه میشود که قرآن تکرار ناپذیر است و همواره در جلوهای تازه با ما سخن میگوید که متوجه باشد در آن کلمات حقیقت است که رخ دادهاست و به عنوان رخداد، هبهای است به بشرِ آخرالزمان برای آغاز آن نوع جریانِ توحیدی که مناسب این زمانه است و به کمک آن کلماتِ آسمانی است که این زمانه بنیاد پیدا میکند و از نیهیلیسم که صورت بیبنیادی بشرِ آخرالزمان است، رهایی یابد.
16- رجوع به قرآن برای حلّ بحرانی است که امروزه بشریت گرفتار آن شدهاست و آن، احساس پوچی و تنهایی یعنی نیهیلیسم است. درک پوچی دوران موجب میشود تا در قرآن به دنبال کشفِ نسبت خود با خداوند برآییم و از آن طریق نسبت به همه چیز گشودگی خاصی برقرار کنیم که آن، پیدا کردن وجهی از انسانیت گمشدهی ما است و برگشت به نسبتی است که از دست دادهایم؛ نسبتی واقعی با خود و با وجود، یعنی با حقیقت. همهی همّت بنده با نظر به آنچه گفته شد برگشت به خدایی است که در قرآن به ظهور آمده و عالم را فرا گرفته است. امید است در راستای رجوع به قرآن از این نگاه غفلت نشود.
طاهرزاده
برای مطالعه کامل کتاب فایل های DOCوPDF آنرا دانلود نمایید.
[1] - به تفسیر حمد معظم له رجوع شود.
[2] - وقتی انسان کلِّ «بودنِ» خود را تا آنجا که برایش ممکن است احساس کند، آنچه آینده است را که در اصل، «امکانِ» بودنِ اوست که به سوی او میآید و با گشودگی نسبت به آن، آن را احساس میکند و آنچه پیش روی اوست را نیز در خود دارد و در عین آنکه در «حال» قرار دارد، «گذشته» و «آینده» نیز در نزد اوست.