قرآن و جایگاه شهادت و سید حسن نصرالله
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِيمِ
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ
شهادت سید مقاومت، نماد حیات متعالی انسانِ مقابل با استکبار را تبریک و باز تبریک عرض می¬کنم. به امید آن¬که متوجه عطایایی بشویم که در راستای چنین شهادت هایی پیش می آید، عطایایی که در مسیر توحید تاریخی به ظهور می¬آیند و به کمک آن عطایا می¬توانیم بیش از پیش فردای خود را با احساسی متعالی¬تر درک کنیم.
در این نشست عرایض بنده در باره آیاتی است که متذکر شکست اولیه¬ای است در جنگ اُحد پیش آمد و قرآن قصه خودِ ما را در امروزمان با ما در میان می¬گذارد. از آیات 137 سوره آل عمران شروع می¬کنیم، آیاتی که با تدبّر در آن¬ها رفقا با نگاهی دقیق متوجه خواهند شد ما باید چه نوع حضوری در چنین موقعیتی که اکنون در نزد خود هستیم، در این تاریخ باید داشته باشیم و سعی کنیم به کمک آن آیات، خود را ارزیابی کنیم.
بعد از آن¬که ظاهراً ما در جنگ احد شکست خوردیم و بعضی از مؤمنینی که همراه پیامبر خدا«صلوات¬الله¬علیه¬وآله» وارد جنگ با کفار شدند تعجب کردند که چگونه جبهه حق شکست می¬خورد؛ حضرت حق آیه نازل کرد که: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»(آل عمران/ 137) شما را چه شده است، چرا به حضور تاریخی جبهه¬های حق در مقابل باطل در گذشته نگاه نمی¬کنید؟ «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ» قبل از شما هم سنت¬هایی بوده است و خداوند در تاریخ، سنت¬های خاصی دارد. «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» بروید با نگاه تاریخی- جغرافیایی پرونده زمین را بنگرید. «فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» پس ملاحظه کنید عاقبت کار انکارکنندگانِ حقیقت به کجا کشیده شد؟ در حالی¬که در گذشته هم به ظاهر لشکر ابوسفیان¬ها و یزیدها پیروز شدند. ولی اگر به نهایت کار آن¬ها بنگرید با صحنه¬های دیگری روبه¬رو می¬شوید که حکایت از نابودی آن¬ها در تاریخ دارد. زیرا مقابل حقیقت ایستاده¬اند. آری! «فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ».
خداوند در ادامه آیه فوق با ما گفتگوهایی دارد و بصیرت تاریخیِ خوبی را با ما در میان می¬گذارد، زیرا هنگامی که پدیده¬های تاریخی را با نظر به جایگاه تاریخی نگاه کنیم، نسبت به حرکات توحیدی، متوجه آینده¬ای متعالی و پایدار می¬شویم که در مقابل جبهه توحیدی، در افق آینده گشوده می¬شود. در همین رابطه در ادامه می-فرماید: «هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»(138) بالاخره این نور قرآن است که مشخص می¬کند ما در کجای تاریخ ایستاده¬ایم. می¬فرماید: «هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ» این قرآن برای مردم روشن-کننده حق از باطل است «وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» و برای اهل تقوا هدایت و موعظه می¬باشد. می¬فرماید برای مردم عادی اگر در ندای فطرت خود حاضر باشند و خود را فریب ندهند؛ قرآن به خوبی روشن می¬کند که جبهه حق کدام است و جبهه باطل کدام. و همان قرآن برای متقین هدایت است و حقایق را در افق پیش رو نمایان می¬سازد و مدّ نظر می¬آورد. یعنی آن افق¬های دور را نسبت به حضوری که با شهادت پیش آمده، نشان می¬دهد و علاوه بر هدایت، «وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» موعظه¬ای است برای اهل تقوا که آن ایمانی است بعد از ایمانی، در این موقعیتی که با شهادت شهید سید حسن نصرالله روبه¬رو هستیم، بیشتر چنین ایمانی را می¬توان حسّ کرد، گویا ایمانی در جان ما بوده است و متوجه آن نبودیم. می¬فرماید ظاهراً دشمن شما کاری کرده است و شما تصور می¬کنید که اتفاق مهمی افتاده است. قرآن می¬فرماید: اگر عمیق¬تر و وسیع¬تر صحنه را تحلیل کنید، قرآن به عنوان «بَيَانٌ لِلنَّاسِ» برای همه بشریت بیانی دارد فرهنگ¬ساز و هدایت و موعظه¬ای برای متقین.
در ادامه در آیه 139 می¬فرماید: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» با توجه به آینده¬ای که در دل همین تنگناها در پیش است به گفته علامه طباطبایی در اقامه دین و مقابله با دشمنان اسلام، نه ضعف و سستی به خود راه بدهید و نه حزن و اندوه. «حزن» یعنی غمی که انسان¬ها با توجه به ضعف¬ها و مشکلاتی که پیش آمده، احساس می¬کنند. ممکن است انسان برای عزیزی که شهید می¬شود غمگین گردد، به اعتبار آن¬که تعیُن و ظاهر دنیایی¬ او را از دست داده است. در حالی¬که حضور او به عنوان شهید در صحنه است، کافی است ما در این رابطه به کمک نور قرآن فکر کنیم و تذکراتی که بعد از شکست جنگ اُحد پیش آمد که فرمود سنت¬هایی همیشه قبل از شما در صحنه عالم جاری بوده است. «فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»، بنگرید عاقبت و نهایت کار منکران حقیقت به کجا کشید. با توجه به این امر می¬فرماید: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» اصلاً جای سستی و کوتاهی نیست و رهبر معظم انقلاب با نظر به شهادت سید مقاومت متذکر می¬شوند که ما بیش از دیروز در مقابل با استکبار و صهیونیسم به صحنه می¬آییم. جنس حرکت توحیدیِ انقلاب اسلامی چنین است. با تذکر به « وَلَا تَحْزَنُوا» به گفته علامه طباطبایی خداوند می¬¬خواهد از مسلمانان دلجویی بکند که «¬ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» و شما در موقعیت بسی عظیمی هستید، مواظب باشید و به خود آیید، زیرا راهی را گشوده¬اید که بسی برتر از آن است که در مقابل این نوع ضربه¬هایی که از دشمن خوردید، ضعف و سستی به خود راه دهید. ¬«وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» یعنی ضعفی در میان نیست « إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» اگر واقعاً به راهی که با پیامبر خدا در مقابل¬تان گشوده شده است مؤمن باشید. و وقتی به درون و جان خود نظر می¬کنید به رحمت و برکت و وسعت پروردگارتان ایمان دارید. پس بدانید در دل ضربه¬های بزرگ، عظمت¬های توحیدی با تمام بزرگی و شدتش به ظهور می¬آید زیرا در مسیر حرکت توحیدی، هر اندازه فاجعه بزرگ و بزرگ¬تر باشد، عظمت بیشتری از حقیقت ظهور می¬کند.
بعد از طرح آیات فوق در ادامه در آیه 140 سوره آل¬عمران جمع¬بندیِ دقیقی برای فهم جایگاه تاریخی همه صحنه¬های حق در مقابل با باطل با ما در میان می¬گذارد و می¬فرماید: «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ، وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ، وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» در هر جنگی هر دو طرف ضربه می¬زنند و ضربه می¬خورند. بنا نیست وقتی جنگی در مقابل کفر شروع می¬شود فقط شما غالب باشید. به گفته علامه طباطبایی در این صورت دیگر امتحانی برای مؤمنین پیش نمی¬آید. امتحان یعنی در مسیر توحید، هم ضربه بخوریم و هم ضربه بزنیم زیرا قاعده آن است که «وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ» یعنی راز این نوع ضربه¬ها آن است که روزگار دنیا در بین طبقات و مردمان در گردش باشد و این یکی از نکات بسیار مهم در فلسفه تاریخ است که امروزه بدان پرداخته می¬شود و می¬توان با بشر جدید آن را در میان گذاشت که چرا خداوند می¬فرماید سنت ما این است که روزگار و بهره¬مندی از دنیا در بین مردم در گردش باشد و به گفته علامه طباطبایی پیروزی جبهه توحید به این معنا نیست که دشمن بعضاً سلطه نداشته باشد، ولی پیروزی ندارد و باید بین پیروزی و سلطه، تفکیک کرد. با اسلحه¬ها و رسانه¬ها می¬توان به ظاهر، سلطه پیدا کرد ولی پیروزی نه، زیرا در سلطه بر انسان¬ها روان آن¬ها با سلطه¬گر همراه نیست و همین امر موجب بی-آیندگی¬اش می¬شود، هرچند با سختی تمام بتواند مدتی سلطه خود را حفظ کند. به گفته رهبر معظم انقلاب و بقیه متفکران؛ مردم عادی و زن و کودک را کشتن، پیروزی نمی¬آورد و این عین بی¬آیندگی است. در دیداری که به مناسبت دفاع مقدس با فعّالان دفاع مقدس داشتند فرمودند اسرائیل به این دلیل شکست خورده است که مردم را به قتل می¬رساند و نام این حرکت پیروزی نخواهد بود.(1) ممکن است در بعضی از ایام سلطه¬ای داشته باشند، ولی این قصه زندگی نیست، زیرا «وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ» ولی راز این نوع ضربه¬ها که بعضاً به جبهه توحید وارد می¬شود این است که «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ، وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» به گفته علامه طباطبایی این برای آشکارشدن ایمان در مؤمنین است بعد از نهان بودن آن تا بعضی از شما را الگو بگیرد. ممکن است سؤال کنید مگر خدا از ایمان مؤمنین خبر ندارد؟ آری! خبر دارد ولی « وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا» به این معنا است تا ایمان مؤمنین آشکار شود و الگوها و نماد دینداری معلوم گردد مانند حضرت امیرالمؤمنین«علیه¬السلام» در جنگ احد که مانند کوه در مقابل دشمن و در کنار پیامبر خدا و دفاع از آن حضرت ایستادند در حالی¬که عده¬ای فرار کردند. قرآن می¬فرماید ما این¬طور برنامه-ریزی کردیم تا این¬که اولاً: ایمان مؤمنین آشکار شود و ثانیاً: « وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ،» شهدا در این¬جا به معنای نماد و الگو می¬باشد. یعنی امیرالمؤمنین¬های دفاع مقدس را خداوند معلوم کند. آن¬هایی که در شکست¬ها و پیروزی¬ها و ضربه-خوردن¬ها و ضربه زدن¬ها شخصیت¬شان معلوم می¬گردد. شایسته است روی این آیات کمی تأمّل و تدبّر شود که بالاخره چه کسانی روحیه خود را در مشکلات نمی¬بازند؟ ملاحظه کرده¬اید چگونه بعضی از روشنفکران غرب¬زده ما تا آن¬جا ترسیده¬اند که پیشنهاد صلح با اسرائیل را به میان می¬آورند، در حالی¬که برای سرداران و مردان انقلاب اسلامی هر اندازه میدان مقابل با دشمنان انقلاب و حقیقت سخت¬تر و تنگ¬تر شود، بیشتر امیدوار می-گردند که چگونه عظمت اسلام در همین میدان¬ها به ظهور می¬آید. ملاحظه دارید که در ادامه آیه فوق می¬فرماید: «¬ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» به آن معنا که خداوند چنین افرادی را که به حقیقت پشت کرده-اند و مقابل جبهه توحید ایستاده¬اند، دوست ندارد و هیچ کمکی به آن¬ها نمی¬کند، هرچند ممکن است در بعضی از مراحل، موقتاً سلطه¬ای پیدا کنند و این به جهت آن است که ما بیشتر به خود آییم. ولی بدانید مدیریت الهی در همه ابعاد در صحنه است و در این راستا «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» خداوند نظری و محبّتی به ظالمین که مقابل جبهه توحیدی ایستاده¬اند، ندارد.
در ادامه راز این شهادت ها و سختی ها این طور بیان م یفرماید: «وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ»(141) به گفته علامه طباطبایی؛ تا به تدریج و ذرّه ذرّه آلودگی¬ها و کفر از قلب مؤمنین پاک بشود و قلب آن¬ها بیش از پیش نورانی و ایمانی گردد. آری! مرد جنگ و مرد مبارز در جبهه توحید باید تا مرز خلوص حاج قاسم سلیمانی جلو برود(2). زیرا خداوند اراده کرده است تمام حق در مقابل تمام باطل و ظلمات به صحنه آید. تمام حق با حاضرشدن مؤمنین در ایمان و معارف ناب توحیدی به صحنه می¬آید و در آن راستا باطل محو می¬شود و لذا فرمود: « وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ». «محق» به معنی آرام¬آرام از بین رفتن است، به همان معنایی که گفته می¬شود ماه در مُحاق می¬رود، یعنی آرام¬آرام از حالتِ بدر و روشنی کامل به سوی هلال و باریک¬شدن و محو شدن جلو می¬رود. قرآن می¬فرماید: «وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ» یعنی کفر را آرام-آرام از بین می¬برد. و رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد 1403 فرمودند اسرائیل همچون یخ در حال ذوب¬شدن است. و این صادق¬ترین سخنی است که از سر بصیرتِ تاریخی به میان آمد.
در ادامه، در آیه 142 می¬فرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ»، مگر قرار بوده شماها بدون امتحان به بهشت بروید؟ آیا حساب کرده¬اید وارد بهشت می¬شوید بدون آن¬که ایمان مجاهدان شما آشکار گردد و معلوم نشود اهل صبر و مقاومت چه کسانی¬اند؟ آری! مدعیان دینداری که اهل مقاومت و صبر و پایداری در مقابل دشمنان اسلام و حقیقت نیستند، گمان نکنند مسیرشان مسیر ورود به بهشت است زیرا میدان، میدان مقابله با دشمن حقیقت است که با امتحان¬های سخت و با جداشدن مرزهای حق از باطل معلوم می¬شود چه کسی اهل ایمان است و چه کسی تنها ادعا می¬کند. فرمود: «وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ»، صابر یعنی اهل مقاومت و استقامت و به همین جهت اگر با شهادت سید حسن نصرالله عزیز عزاداریم، ولی غم¬زده نیستیم، راه صابران، راه عجیبی است. در این راه شهید می¬دهیم ولی پایدار می¬مانیم و می¬دانیم شهیدشدن برای ما به معنای فعّال¬ترشدن است در صحنه مقابل با ظلم. مقاومت و صبر برای ما مانند همان طنابی است که وارد چاه شد و حضرت یوسف«علیه¬السلام» را از آن چاه نجات داد.(3)
ما در دل انقلاب اسلامی عظمت شهادت¬ها را تجربه کردیم و در ادامه همین آیات در سوره آل عمران می¬رسیم به آیات 169 و 170 که آیات مشهوری است. آن¬جا که می¬فرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا، بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»؛ «وَلَا تَحْسَبَنَّ» یعنی در فهم جایگاه¬¬هایی که در راه خدا شهید می¬شوند با قواعد دنیایی محاسبه نکنید تا گمان کنید آن¬ها مرده¬اند « بَلْ أَحْيَاءٌ» بلکه آن¬ها زنده¬اند و از بهره¬هایی که نزد پروردگارشان می¬باشد، بهره¬ می¬برند. اگر فردی تصادف کرد و رحلت نمود، روح او به برزخ می¬رود. آیا شهدا نیز وقتی شهید شدند مانند آن فرد به برزخ می¬روند؟ این¬ معنای اَحیایی که آیه فوق متذکر است، نمی¬باشد. شهدا در همین صحنه¬هایی که شما در تاریخ خودتان حاضرید، در صحنه حاضر می-باشند. آری! هرکسی از دنیا رفت به همان معنای «اَمْوَاتًا» به برزخ می¬رود. در حالی¬که قرآن می-فرماید شهدا زنده¬اند و در نسبت خاصی که با پروردگارشان پیدا می¬کنند از بهره¬های خاصی برخوردار می¬گردند. یعنی سید حسن نصرالله، به گفته رهبر معظم انقلاب که ذیل همین آیه نکاتی دارند، از این به بعد دستش بازتر و نطقش رساتر است. مقام معظم رهبری فرمودند: نطق شهدا بعد از شهیدشدن باز می¬شود و با مردم حرف¬ها دارند، صدای¬شان تازه بعد از رفتن بلندتر می¬گردد.(4) با این نگاه باید به آینده جهان نگاه کردد، با توجه به این امر شهادت، برای بیشتر حاضرشدن شهید در صحنه است. قرآن در ادامه می¬فرماید: «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»(170) یعنی با رسم شهادت جهانی گسترده¬تر در مقابل شهید گشوده می¬شود و می¬یابد که چه آینده¬ای در همان مسیری که شهید شد، در پیشِ رو است. ما با تأمّل در این آیات امروز و فردای خودمان را می¬یابیم و آن¬ را بهتر احساس می¬کنیم. واژه «یستبشرون» حکایت بشارتی است که پیش می-آید یعنی وقتی شهادت برای انسان پیش می¬آید جهانی در مقابلش گشوده می¬شود که احساس حضور بیشتر در همین جهان برایش آشکار می¬گردد و این ربطی به حضور برزخی او ندارد، نوعی بهره¬مندشدن است در همین تاریخ. و لذا شروع می¬کند به سخن-گفتن و بشارت¬دادن، به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب فرمودند نطق¬شان باز می¬شود. «وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» بشارت می¬دهند به آن¬هایی که هنوز به شهدا ملحق نشده¬اند. یعنی به کسانی که اظهار می¬دارند راه سید حسن نصرالله راهِ آن¬ها نیز هست. حال، سید حسن نصرالله¬ها که شهید شده¬اند دارند می¬گویند: «أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» نه جای نگرانی نسبت به آینده است و نه جای غم و حزن نسبت به گذشته. «خوف» یعنی نگرانی نسبت به آینده و این¬که گمان کنیم حال که اسرائیل فرمانده¬ها را شهید کرده و رسانه¬های جهان استکباری هم به نفع اسرائیل تبلیغ می¬کند پس نکند کار به نفع آن¬ها تمام شود در حالی¬که خداوند سخن شهدا را به رفقای¬شان متذکر می¬شود که «أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ» نگران آینده نباشند «وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» و غم کوتاهی¬های گذشته را نیز را نخورند به گمان آن¬که کوتاهی¬های آن¬ها منجر به این شهادت¬ها شده است. مثلاً در جریان¬های اخیر بگوییم چرا ما زودتر متوجه برنامه¬هایی که اتفاق افتاد، نشدیم! آیات فوق به ما متذکر می-شود که اساساً قضیه و تقدیر چیز دیگری است و نباید ملامتی به خود راه دهید و نسبت به آینده ناامید شوید.
در آیه بعدی می¬فرماید: «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ»(171) شهدا بشارت می¬دهند به نعمت ولایت حق بر باطل و برکاتی که در پیش است و این¬که خداوند هرگز اجر مؤمنین را بی¬نتیجه و ضایع نمی¬کند و در همین رابطه در راه توحید تا رسیدن «بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ» کار جلو می¬رود و بنا به فرمایش علامه طباطبایی هر وقت نعمت به صورت مطلق در آیات بیاید به معنای «ولایت» است. یک موقع می¬فرماید نعمت صبر، یا نعمت رزق؛ اما اگر نعمت را به تنهایی آورد یعنی ولایت و حاکمیت جهان از آنِ جریانی است که بر توحید تأکید دارد و در این مسیر تا مرز شهادت پیش می¬رود و مطمئناً با توجه به نکته¬ای که در آیه مذکور هست؛ جهان به نفع ایرانی که حزب الله یکی از نمادهای آن است در حال تغییر می-باشد. فرمود: «بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ»، «فضل» یعنی اموری که بالاتر از آنی است که مدّ نظر بوده و پیش¬بینی می¬شده. «وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» در این¬که در ادامه می¬فرماید خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمی¬کند؛ باید فکر کرد. آیا با توجه به این نکته می¬توان گفت که اجر سید حسن نصرالله و یا حاج قاسم سلیمانی که نابودی اسرائیل است؛ ضایع می¬شود؟ می¬فرماید اجر مؤمنین را ضایع نمی¬کند، کدام مؤمنین در این¬جا مدّ نظرند؟ جز آن مؤمنینی ¬که پای جبهه مقابله با صهیونیسم برای نابودی رژیم اسرائیل؛ ایستاده¬اند، اجرشان ضایع نمی-شود؟ یعنی آنچه آن¬ها به دنبال آن بودند را خداوند به آن¬ها می¬دهد؟ شما که در میدان مبارزه با استکبار حاضر شده¬اید چه چیزی جز نابودی استکبار را دنبال می¬کنید؟ آیا وقتی آمریکا به گفته خودشان در حال افول است، شما طلیعه به دست¬آوردن اجر خود را احساس نمی¬کنید؟
البته معلوم است که بین انقلاب و شورش و اعتراض فرق است. یک وقت آمریکا و شوروی بر سر ابرقدرتی با هم درگیر می¬شوند، که درگیری دو قدرت است، ولی یک وقت انقلاب می¬کنیم به طوری که قلب¬های یک ملت به سوی هدفی متعالی سوق پیدا می¬¬کند. ملاحظه کردید در رابطه با انقلاب اسلامی کدام روستا و شهر و کدام روستایی و شهری نبود که در کنار حضرت امام«رضوان¬الله¬تعالی¬علیه» برای تحقق انقلاب اسلامی حاضر نشود و برای ادامه آن تلاش نکند؟ از مادر بزرگ 90 ساله بنده بگیرید تا جوانان و حتی نوجوانان که همه هر کدام به نحوی در انقلاب حاضر شدند و به آینده¬ای که عبور از نظام شاهنشاهی بود فکر ¬کردند. حتی زمانی که حضرت امام در دوران دفاع مقدس فرمودند هرکس بخواهد به ثواب حضور در جبهه نایل شود ولی نمی¬¬تواند از نظر جسمی وارد جنگ شود، می¬تواند خرج یک روز جبهه را بدهد و آقای محسن رضایی به عنوان مسئول سپاه خرج یک روز جبهه را مشخص نمودند و مادر بزرگ بنده با پولی که از دسترنج خود به دست می¬آوردند، آن پول را پرداختند. این یعنی در انقلاب اسلامی همه روح¬ها به نحوی برای حضور در آینده¬ای متعالی حاضر بودند. وقتی انقلاب به معنای واقعی آن واقع شود ملاحظه خواهید کرد آینده¬ای بزرگ¬تر از آنچه تصور می-کردید پیش می¬آید.
در جنگ اُحد به یک معنا ما شکست خوردیم و دشمن از ما حدود 70 شهید گرفت و به طرف مکه برگشت. ابوسفیان و لشکرش در میانه راه به این فکر افتادند که برگردند و کارِ مسلمانان را یکسره کنند. عده¬ای از منافقین خبر تصمیم لشکر ابوسفیان را به مسلمانان رساندند به امید آن¬که مسلمانان مضطرب شوند و دست و پای خود را گُم کنند و از اطراف پیامبر خدا پراکنده شوند و آن حضرت را تنها بگذارند. پیامبر خدا برای مقابل با آن جریان دستور دادند فقط آن¬هایی که به نحوی از جنگ زخم برداشته¬اند و زخمی شده¬اند به سوی دشمن برای مقابله با آن حرکت کنند و آن¬ها به دستور پیامبر«صلوات¬الله¬علیه¬وآله» برای تعقیب ابوسفیان و لشکرش راه افتادند، همین¬که ابوسفیان متوجه شد برعکسِ تصور او لشکر اسلام تا این اندازه اهل مقاومت است، از حمله دوباره منصرف شد و به مکه برگشت و خداوند این آیه را نازل فرمود که: «الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ»(172) آن¬هایی که امر خدا و رسول خدا را اجابت کردند بعد از آن¬که زخمی شده بودند «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ» برای آن¬هایی که نیکی کردند و تقوا پیشه نمودند اجر عظیمی در میان است اجری که به جهت عظمت آن قابل توصیف نیست و این یعنی در مسیر توحید در دل شکست، پیروزی عظیمی وجود دارد. آیه بعد در رابطه با تبیین آن موضوع می¬فرماید: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»(173) این اجر عظیم شامل آن¬هایی است که چون منافقین خبر دادند لشکر ابوسفیان آماده شده که مجدداً حمله کند، پس بترسید و خود را از میدان مهلکه خارج نمایید؛ « فَزَادَهُمْ إِيمَانًا» در مواجهه با چنین خبرِ به ظاهر خطرناک، نه¬تنها خود را نباختند، بلکه به صورت معجزه¬آسایی تازه ایمان¬شان زیاد و زیادتر شد، به جهت این¬که به خوبی فهمیده بودند باید در شرایط سخت، عظمت اسلام را به نمایش گذاشت و لذا «وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ». این جمله را در اوج خطر و در عین آن¬که بدن¬شان در آن جنگ زخم¬ها برداشته بود، بر زبان راندند که ما را مدد الهی کافی است و او برای ما بهترین وکیل و سرپرست خواهد بود و نتیجه آن شد که خداوند در قرآن می¬¬فرماید: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ»(174) علامه طباطبایی در این رابطه می¬فرمایند در نتیجه امتیاز خاصی نصیب آن¬ها شد که آن نعمت الهی و فضلی بود آسیب¬ناپذیر، زیرا در مسیر الهی و با انگیزه طلب رضایت خداوند قدم برداشتند، خدایی که دارای فضل عظیمی است و هرکس در مسیر او قدم بردارد، مفتخر به آن امتیاز خاص و آن فضل عظیم خواهد شد. این یعنی پایمردی در جبهه مقاومت. یعنی پیام فوق¬العاده مقام معظم رهبری که می¬فرمایند: «امروز هم لبنان به حول و قوه الهی دشمن متجاوز و خبیث را پشیمان خواهد کرد». برای این¬که روح فرزندان مقاومت، روح امیدواری به رحمت الهی است و در نتیجه بنا به وعده الهی و «وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» از اموری بهره¬مند می¬شوند که آسیب¬ناپذیر و شکست¬ناپذیر است. جمهوری اسلامی نیز با همین روحیه¬ای که تا آخر ایستاده است شکست¬ناپذیر خواهد بود و انشاءالله این روحیه برای کل جهان اسلام در مقابل استکبار پیش خواهد آمد. علت این¬که چنین روحیه¬ای به فضل الهی برای جبهه مقاومت پیش آمده و نمونه آن را در سید مقاومت یافتید؛ « وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ» بود و این¬¬که به دنبال رضایت خداوند بودند، حتی می¬توان گفت تا آن حدّ به دنبال رضایت خداوند بودند که پیروزی بر دشمن برای¬شان مسئله اصلی نبود زیرا «وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ» خداوندی که آنان برای رضایت او در صحنه آمده بودند دارای فضل عظیمی است و انسان را در جهانی حاضر می¬کند که تصور آن را هم نمی-توان کرد. امری که بحمدلله می¬توانیم در این مرحله از تاریخ انقلاب اسلامی ملاحظه کنید که خداوند زمینه برخورد مستقیم ایران را با رژیم صهیونی فراهم کرد.
با توجه به آیات فوق حیف است که ما در این تاریخ باشیم و همه عزم ما در راستای دنبال¬کردن رضوان الهی در مقابله با اسرائیل و آمریکا نباشد. حزب الله به این دلیل احساس شکست نمی¬کند که جوانان آن می¬دانند این راه، راه دنبال¬کردن نتیجه رضوان الهی است و نتیجه آن حتماً فضل عظیم الهی می¬باشد. بی¬حساب نیست که رهبر معظم انقلاب در «جمعه نصر» در تاریخ 13/7/1403 می-فرمایند:
«مقاومت در غزّه چشم دنیا را خیره کرد؛ به اسلام عزّت بخشید. در غزّه، اسلام در برابر همهی شرارت و پلیدی سینه سپر کرده است. هیچ انسان آزادهای نیست که بر این ایستادگی درود، و بر دشمن سفّاک و خونآشامش لعنت نفرستد.» و در ملاقات با شهید اسماعیل هنیه نیز فرمودند: «امروز بلندترین پرچم اسلام در دستان مردم غزه است.»
قرآن در ادامه متذکر می¬شود: «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(175) آن منافقین و جاسوسان و مشرکین، لشکر شیطانند و شیطان یاران و دوستداران خود را می¬ترساند و شما اگر به واقع مؤمن هستید از من ترس و ابا داشته باشید. می-گویند اسرائیل گفته کار حزب الله تمام شده؛ آیه می¬فرماید ای فرزندان اسلام شما سادگی نکنید و ذرّه¬ای خوف به خود راه ندهید، این آدم¬های خودفروخته هستند که می¬گویند شکست خوردیم و تمام شد، و با توجه به این نکته خداوند می-فرماید: «وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ، إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا، يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ، وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»(176) از این¬که عده¬ای تحت تأثیر آن سخنان قرار می¬گیرند «وَلَا يَحْزُنْكَ» شما را محزون نکند، آن¬ها با عبور و جداشدن از مسیری که شما گشوده¬اید، هیچ آسیبی نمی¬توانند به شما بزنند «يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ، وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» خداوند بنا دارد آن آدم¬های سطحی و بُزدل و حتی شیخ¬مسلک را که بویی از شجاعت و مبارزه نبرده¬اند، از بهره¬های¬ آخرت محروم کند و برای آن¬ها که نسبت به چنین جبهه¬ای که جبهه مقابله با ظلم و کفر است، بی¬تفاوتند؛ عذاب عظیمی است.
آیه فوق مربوط به کسانی است که انتقاد می-کنند مبارزه با آمریکا و صهیونیست چه فایده¬ای برای ما دارد و از ترس شکست، خود را باخته¬اند. حرف و سخن روشنفکران غرب¬زده این است که اسلام توان مقابله با کفر را در این زمانه ندارد. لذا پیشنهاد می¬کنند با اسرائیل صلح کنید. در حالی¬که قرآن می¬فرماید خداوند اراده کرده این افراد که در واقع باطن خود را با این سخنان ظاهر می¬کنند، از بهره¬¬های ابدی محروم کند و گرفتار عذاب عظیمی خواهند شد زیرا نسبت به جبهه حق در مقابل باطل یا بی¬تفاوت بوده¬اند و یا به سوی آن¬ها متمایل شدند و قضیه از این قرار است که «إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»(177) آنانی که به جای ایمان، کفر را انتخاب کرده¬اند هیچ آسیبی به مسیری که خداوند گشوده، نمی¬رسانند و برای آنان عذاب دردناکی هست.
حال در ادامه میفرماید: «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» این¬که خداوند به کفار فرصت می دهد گمان نکنند آن فرصت به نفع آنان است «إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» حقیقت آن است که آن فرصت زمینهای است تا بر گناهانشان افزوده شود و شخصیت پنهانی آنها بیشتر ظاهر گردد و برای آنها عذابی خوار کننده در پیش است. «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ»(179) زنهار كه از وضع حاضر خود خوشحال نباشند، كه وضع موجودشان املا و مهلت خدايى است كه كارشان را به استدراج و تأخير مىكشاند و باعث بيشترشدن گناهشان مىگردد: كه دنبال آن عذابی خوارکننده و مهينى است، عذابى كه جز خوارى با آن نيست و همه اين¬ها به مقتضاى سنت تكميل شخصیت زشت آن¬ها است. «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ ...» خداوند حاضر نبوده و نيست كه مؤمنان را بر اين حال كه شمائيد بگذارد، مگر آن¬كه پليد را از پاك جدا کند، سپس وجهه گفتار را به سوى مؤمنين نموده و بيان مىكند كه سنت ابتلا در آنان هم جارى است، تا آنها نيز به كمال خاص خود برسند، و در نتيجه «مؤمن خالص» از «مؤمن غير خالص» و «خبيث» از «طيب» جدا و متمايز گردد. به همین جهت انشالله ملاحظه خواهید کرد در این صحنه¬ها هر چه دشمن سخت¬تر وارد بشود، همت-های بزرگ آشکارتر می¬شوند و حضور عمیق¬تری در آینده با انقلاب پیش می¬آید، حضوری که تصور آن را هم نمی¬توان کرد. نتانیاهو در سفری که به کالیفرنیا داشت در سخنرانی¬اش مکرر نام ایران را به عنوان کشوری تروریستی مطرح کرد و اعضای پارلمان او را تشویق می کردند و این حکایت از آن دارد که ایران حضور عمیق¬تری در آینده دارا میباشد و جبهه استکبار نسبت به آن حساس شده و هر آن¬کس که روح آزادگی را در خود رشد داده است به حضور تاریخی ایران میپیوندند. حضور تاریخی ایران یعنی، سخنی که آن مرد الهی فرمود که آمریکا شیطان بزرگ است.
آری! در پی شهادت حاج قاسم، آغاز سید حسن نصرالله است با مقاومتی عمیقتر نسبت به استکبار، استکباری که با دستان رژیم صهیونیستی در جنایت بیسابقه خود مشخص کرد که راهی به سوی آینده ندارد، به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی خود بعد از شهادت سید حسن نصرالله فرمودند:
«طوفان الاقصی و مقاومت یکساله غزّه و لبنان، رژیم غاصب را به جایی رساند که مهمترین دغدغهاش، حفظ موجودیّت خود است؛ یعنی همان دغدغهای که این رژیم در سال¬های اوّل ولادت نحسش داشت. این بدین معنی است که مجاهدت مردان مبارز فلسطین و لبنان توانسته است رژیم صهیونی را هفتاد سال به عقب برگرداند.»
در پی شهادت حاج قاسم سلیمانی که در جای خود آغازی بود برای ادامه راه، حال با شهادت سید حسن نصرالله با آغازی دیگر روبرو هستیم، آغازی با مقاومتی عمیقتر نسبت به استکبار و جنایتهای بیسابقه آن. مسلماً با شهادت سید حسن نصرالله شخصیتی که وجدانهای بیدار جوانان را به سوی مقاومت جلب نمود و آغازی که با انقلاب اسلامی پیش آمد معنای عمیق¬تری پیدا می¬کند، تا انقلاب اسلامی راهی باشد برای هر کسی که معنای آزادی را در ابعاد گوناگون دنبال می¬کند و آن انقلاب هرچه مؤثرتر راه خود را ادامه دهد، به همان معنایی که سید حسن نصرالله نماد آن شد به عنوان یک مکتب.
همان¬طور که شهید اهل قلم شهید مرتضی آوینی فرمود:
«اگر شهید نباشد، خورشید طلوع نمیکند و زمستان سپری نمیشود. اگر شهید نباشد، چشمههای اشک میخشکد، قلبها سنگ میشود و دیگر نمیشکند و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها میگیرد و امید صبح و انتظار بهار در سراب یأس گم میشود. اگر شهید نباشد، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش میگردد و شیطان جاودانه کره زمین را تسخیر میکند...»
حال با توجه به آنچه عرض شد به نظر می آید چند نکته را به قرار زیر می¬توان مدّ نظر قرار داد و به آن نکات اندیشید:
1- انقلاب اسلامی در اساس، حاصل یافتِ حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» می¬باشد به حکم آیه: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن»(الرّحمن/29)، آیه¬ای که متفکر و سالک زمانه را به سوی خود میخواند و در گوش او نجوایی میکند و خود را یعنی زمانه را به او مینمایاند.
2- انسان در مقابل شهدا مانند این است که با جلوهای از سرّ نامتناهی خود روبهروست زیرا وقتی در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر شویم در واقع از یک طرف در نزد سیمای باطنی خود و از طرف دیگر در سنت¬های پنهان جهان حاضر شده¬ایم.
3- حقیقت با ظهوری که در تاریخ دارد، در کشاکش میان انکشاف و احتجاب تحقق پیدا میکند و ما در هر مرحله از انقلاب با جلوه¬ای از حقیقت روبه¬رو می¬شویم و در مرحله¬ای دیگر با جلوه¬ای دیگر.
4- تاریخ در تمام ابعادش و به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن» همواره با شدن و صیرورت و فعلیت و حرکت همراه است. هر تاریخی تا آنجا جلو می رود که «افق»ش قبلاً دیده شده است. در این رابطه جامعهای که افقی بالاتر از زندگی مادی نمیبیند، هرگز به بالاتر از آن نمیرسد و شهادت ها همواره در افق حضور خود به آینده¬ای بعد از آینده¬ای نظر دارد که موجب بسط آن جامعه و انسان¬های حاضر در آن جامعه و آن تاریخ خواهد شد.
5- این یک امر مسلم و تجربه شده است که هر تاریخی در آغاز ظهورش، امکان¬هایی را مشخص و معین می¬کند و افق¬هایی را می¬گشاید که آن امکان-ها به تدریج روشن¬تر می¬شوند و امیدواری به آینده که رهبر معظم انقلاب«حفظه الله» مدّ نظر دارند از همین نوع است. و ما نه تنها آن افق را در مرحله امروزین انقلاب اسلامی در شهادت حاج قاسم سلیمانی تجربه کردیم، در اکنونِ تاریخی خود به خوبی حضور در آن افق و در آن آینده را در شهادت سید حسن نصرالله احساس نمودیم و در خطبه «جمعه نصر» مقام معظم رهبری گویا در آن آینده حاضر و حاضرتر شدیم زیرا اساساً تأسیس در تاریخ، زمانی اتفاق میافتد که متفکر و سالک، افقِ آن تاریخ را دیده باشد و به تعامل با آن بپردازد.
پرودگارا! به حقیقت نورانیت شهدایی همچون سید حسن نصرالله، طلب تعالی بیشتر در این تاریخ را برای هرچه وسیع¬ترشدن همانند وسعت شهدایی مانند حاج قاسم و سید حسن نصرالله، به ما عطا بفرما.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
-------------------------------------------------------------------
1- به بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 2/7/1403 رجوع شود.
2- مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در مورد شهید حاج قاسم سلیمانی میفرمایند: «میدانید که مردم قدر پدر شما را دانستند و این ناشی از «اخلاص» است؛ این «اخلاص» است. اگر «اخلاص» نباشد، این جور دلهای مردم متوجّه نمیشود؛ دلها دست خدا است؛ اینکه دلها این جور همه متوجّه میشوند، نشاندهنده این است که یک «اخلاص» بزرگی در آن مرد وجود داشت.»
3- جناب مولوی در رابطه با صبر و مقاومت و پایداری و نتیجه آن می¬فرماید: یوسف حسنی و این عالم چو چاه ** وین رسن صبر است بر امر اله. یوسفا آمد رسن در زن دو دست ** از رسن غافل مشو بیگه شده ست. حمد لله کین رسن آویختند ** فضل و رحمت را بهم آمیختند. تا ببینی عالم جان جدید ** عالم بس آشکارِ ناپدید.
4- به بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 21/7/1398 رجوع شود.