متن پرسش
سلام عیلکم و رحمت الله و برکاته...
استاد چندسوال بسیار بزرگ در ذهنم دارم و آن این است که :
1)دقیقا منظوراز قلب چیست ؟(مثلا امام خمینی می کوید قبولی نماز وابسته به اقبال قلب است .یا در جای دیگر مطرح می شود در نماز باید حضور قلب داشت یا در جای دیگر می گویندقلب مومن عرش خداست یا میگویند ایمان یک چیز قلبی است و همچنین من در میان سخنان جنابعالی لغت قلب رازیاد می شنوم و من هر چه در دانسته و تجربیاتخود به دنبال لغت قلب می گردم جز همین قلب گوشتی نمی یابم )
2)منظور از عقل چیست؟(مثلا آیا عقل همان وسیله ای است که ما با آن تصمیم گیری میکنیم یا
3)رابطه ی میان عقل قلب چگونه است ؟
4)چگونه یا با چه روشی می توان عقل وقلب را در جهات الهی تربیت کرد؟
5)وهم در درجه اول چیست و باعقل و قلب چهرابطه ایی دارد ؟
(وبالاخره سوال آخر!)6) چرادر مباحث دینی اینقدر..! به قلب و عقل و وهم پرداخته می شود مگر این عوامل کارایی بخصوصیذر جهت سیر الی الله دارند؟
(فقط از استاد عزیز خو اهشمندم که پاسخ های خود را در قالب مثال (یا به همراه مثال) بیان کنند زیرا من اینگونه بهترمی فهمم!
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی
شما حتما دوست داشتن را میفهمید، آن وجهی از شما که دوست داشتن را میفهمد، قلب است. همین وجه میتواند با انصراف از محبوبهای دروغین در نماز خود به خدا توجه کند. عقل قدرت فهم کلیات در انسان است، مثل این که شما میفهمید بتول و رضا و حسن و فاطمه انساناند. عقل میتوان کلیات عالم معنی را بفهمد و قلب را متوجه آن کلیات کند تا قلب با آنها مأنوس شود. معنی وَهم را در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال کنید. تنها آنچه در عقل و قلب هست در ابدیت برای ما میماند و لذا دین بر روی این دو گوهر تأکید میکند. موفق باشید