متن پرسش
سلام استاد
یا توجه به سوال شماره 12502 که در جواب فرمودید: «در مباحث معرفت النفس روشن میشود که انسان میتواند نفس ناطقهی خود را به شکل حضوری و مجرد از هر گونه ابعاد مادی و کمیّتپذیر احساس کند و این نشان از آن دارد که شخصیت حقیقی هر انسانی بالاتر از شبکههای کمیّتپذیر است بهخصوص که انسان میتواند بُعد و عدد را احساس کند و اگر بالاتر از بُعد و عدد نبود، هرگز نمیتوانست بُعد و عدد را احساس کند.»
آیا ایندست نظریه ها نوعی سوبژکتیویته و نومینالیسم است؟ چرا برخی از دانشمندان غربی به دنبال این توهمات می روند و حقیقت به این واضحی را نمی بینند؟ آیا واقعا نمی فهمند یا خود را به نفهمی زده اند؟ چه نفعی می برند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میگویید. بشر گرفتار فرهنگ مدرنیته از خودْ نیز غافل میشود و آنچنان جدّی موضوع را دنبال نمیکند که معلوم شود تجرد نفس را نمیفهمد یا عزمِ فهمیدنش را ندارد و لذا در بدترین تصمیمات گرفتار است چون گوهر قدسی خود را فراموش کرده است. موفق باشید