متن پرسش
این طور که بنده فهمیدم در زمان یونان باستان و بعد از ارسطو، عقل مدرن و ابزاری از عقل قدسی جدا میشه. سوالم اینه که چطور عقل میتونه تحت تسلط وحی قرار بگیره. بنده در ذهنم این طور شکل گرفته که عقل ذاتا منقطع از وحی هست ولی به صورت پسینی (نه پیشینی) میشه با وحی محدود و هدایتش کرد و.... نه این که عقل تحت ولایت و تسلط وحی دربیاد. اصن اگه شرع و وحی بر عقل حکومت و ولایت داشته باشه که دور به وجود میاد. چون که ما دین رو با عقل اثبات می کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای امر دین، با عقلِ ما با ما سخن میگوید و عقل متوجهی جایگاه متعالی وَحی میشود و میفهمد که اشارات وَحی، بالاتر از مفاهیم عقل است و لذا تا آخر، نظر به اشارات وحی دارد، بدون آنکه بخواهد همهی ابعاد وحی را در سیطرهی خود قرار دهد – این یک نوع، بیادبیِ عقل است نسبت به وحی - علاوه بر این وقتی دین الهی بر اساس قلب در جان انسان شکل گرفت، انسان منوّر به عقلی میشود که با اشارات قلب جلو میرود که این همان، عقلِ قدسی نبوی است که قرآن در آیهی 46 سورهی حج بدان اشاره دارد آنجا که میفرماید: «قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا» قلبهایی که بدان تعقل میکنند. موفق باشید