باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در تاریخ فلسفه نتوان به این شکلها یک نوع تقابل را دنبال کنیم. جناب صدرالمتألهین موضوع حدوث و قدم را به شکلی دقیقتر به این صورت مطرح میکند؛ وقتى براساس برهان حركت جوهرى مشخص شد كه زمان، بُعدى از عالم مادّه است و خارج از عالم مادّه، زمان معنى ندارد، نتيجه مى گيريم كه با خلق عالم مادّه، زمان به وجود مى آيد، يعنى همين كه جهان مادّه هست، زمان هست؛ نه اينكه اوّل زمان بوده و بعداً جهان مادّه در آن زمان به وجود آمده؛ پس اينطور نيست كه عالم مادّه در يكى از مراحل زمان به وجود آمده باشد و يا عالم مادّه از اوّل، همين كه زمان بوده، در كنار آن زمان به وجود آمده و تصور كنيم عالم مادّه يا «حادث زمانى» باشد و در زمان حادث شده باشد و يا «قديم زمانى» باشد، و از ابتداى زمان به وجود آمده باشد. زيرا زمان، موجود مستقلّى نيست كه جهان، در آن و يا همراه آن به وجود آمده باشد، بلكه طبق حركت جوهرى «جهان مادّه» هر لحظه به وجود مى آيد و «زمان» هم پيرو آن، لحظه به لحظه موجود مى شود. پس مى توان گفت: جهان مادّه هر لحظه حادث است و زمانِ مخصوص به آن نيز هر لحظه حادث است. پس كلّ عالم مادّه در بى زمان و بى مكان ايجاد شده است، يعنى همانطورىكه عالم مادّه در زمانى ايجاد نشده، بلكه همراهِ به وجود آمدن خود، زمان خود را هم به وجود آورده است، همانطور كه در مكانى ايجاد نشده، بلكه خودش همان مكان است، و همين كه به وجود آمد، مكان و زمان معنى پيدا كرد. موفق باشید