متن پرسش
با سلام و خدا قوت:
چند وقتى است سوالى ذهن مرا درگير كرده.
به عنوان يك دختر وقتى به جامعه خود نگاه مي كنم، و سعى در بررسي حضور زنان كشورم در عرصه هاى اجتماعى و به خصوص سياسي دارم (چه در سطح كلان كشور و چه در جوامع كوچك تر مانند دانشگاه) شاهد حضور و تاثيرگذاري اندك و شايد كمرنگى از آنان هستم. حس مي كنم ذهن و فكر زنان كشورم آنچنان كه بايد، معطوف به اين مسائل نيست و شايد حتى مجالى براى فكر كردن به اين موارد را هم به خود نمي دهند و دغدغه ها و مسائل زندگيشان، پر است از آنچه نبايد. اما مسئله اى كه در اينجا بيشتر برايم مطرح است، علت وجود چنين واقعيتى است؟ آيا زنان در ذات خود پذيراى چنين مسائل و مباحثى نيستند يا شرايط تاريخى و ساختارى و عاملى بيرونى باعث به وجود آمدن چنين شرايطى شده؟ يا علت ديگرى كه از آن غافل هستم. ممنون ميشم مرا راهنمايي كنيد. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زنان در بعضی موارد نشان دادهاند که تواناییهای فوقالعادهی علمی و حتی سیاسیِ چشمگیری دارند، ولی با همان صفای عاطفی که در آنها نهفته است. و شاید به جهت شأن آنها در امور عاطفی است که نمیخواهند در امور اجتماعی و سیاسی مردانه وارد شوند، زیرا راههای بی سر و صدا برای نقشآفرینی میشناسند که خود را به آن امور مشغول میدارند. این جامعه است که باید به چنان بصیرتی برسد که متوجه نقش نرم زنان در امورات باشند و زنان نیز نباید با ملاکهای ژورنالیستی و بر روی آنتنبودن خود را ارزیابی کنند. موفق باشید