متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم:
حضوری فعال در عرصه های اجتماعی در انقلاب اسلامی برای رسیدن به نهایت قرب الهی که محور تفکر جنابعالی است، تا اندازه ی آن را درک کردم، اما میخوام این مسئله را از یک زاویه ببینید و نظر مبارک رابفرمایید. ازاین زاویه که سلوک فردی در قیاس با سلوک اجتماعی بسیار مشکل و چالش برانگیز است، چرا که در سلوک فردی، تفکر و تصمیم شما فردمحور است و اساسا به حضور اجتماعی خود درحد یک صله رحم و خدمت جزئی به مردم می بینید، اما در سلوک اجتماعی چالش مهم اینجاست که وقتی بنا دارید، در عرصه های اجتماعی حضوری فعال داشته باشید، ناخوداگاه با توهمات و تعلقاتی هم چون «شهرت طلبی»، «قدرت طلبی»، «ریاست طلبی» و «فخرفروشی» در روح و روان انسان ظهور می کند، در واقع فعالیت خالصانه فرد را مخدوش می کند. بنظرم خالی از لطف نیست که یادداشتی پیرامون این مقوله بنویسید، و بفرمایید که مواجه با چنین احوالاتی چگونه است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی مبنی بر اینکه «انسان به انسان، انسان میشود» شده است. در هر حال آنچه سلوک را حقیقی میکند، حضور فعّال در اجتماع است با این هدف که خدا را در مناسبات خود حاضر کنیم. پیامبر ما «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «لا رهبانیة فی الاسلام» رهبانیت ما جهاد با استکبار است که مانع حضور خدا در مناسبات انسانی است. فرارکردن از کفر، راهِ چاره نیست باید کفر را فراری دهیم چیزی که با انقلاب اسلامی محقق شد و جناب آقای دکتر سعداللّه زارعی در شمارهی اخیر روزنامهی کیهان در روز شنبه ۶ بهمنماه تحت عنوان «اخراج آمریکا از دایره قدرت» متذکر آن شدند. موفق باشید