متن پرسش
استاد گرانقدر سلام علیکم:
در خطبه اول نهج البلاغه امام علی علیهالسلام میفرمایند:
«كائِنٌ لا عَنْ حَدَث، مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَم، مَعَ كُلِّ شَىْء لا بِمُقارَنَة،»
«ازلى است و چیزى بر او پیشى نجسته، و نیستى بر هستى اش مقدم نبوده، با هر چیزى است ولى منهاى پیوستگى با آن»، «وَ غَيْـرُ كُلِّ شَـىْء لاَ بِمُزايَلَة»
«و غیر هر چیزى است امّا بدون دورى از آن»
حال سوال بنده این است که قسمت «مَعَ كُلِّ شَىْء لا بِمُقارَنَة، وَ غَيْـرُ كُلِّ شَـىْء لاَ بِمُزايَلَة» از کلام امام علی علیه السلام که با وحدت وجود منافات دارد، چگونه توسط حکمت متعالیه توجیه می شود؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همهی تلاش معتقدین «وحدت وجود» برای آن است که سخن حضرت مولا «علیهالسلام» درست فهمیده شود. بدین معنا که حضرت حق همهجا و با همهچیز هست، نه آنکه حضرت حق، آن چیز باشد، بلکه همهی مخلوقات، مظاهرِ حقاند به همان معنایی که حضرت مولیالموحدین«علیهالسلام» میفرمایند: «ما رأیتُ شیئً إلاّ و رایت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید