متن پرسش
استاد عزیز سلام: شما در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم نظرتان این است که تفکر و فلسفه دکارت باعث شروع مدرنیته به معنای حقیقی آن شده که در آن کتاب واقعا گرانمایه در مورد آن بحث شده، حال سوال من این است که چه خصوصیتی در تفکر دکارت هست که نتیجه آن مدرنیته هست؟ آیا چون دکارت در تفکر خود با توجه به اینکه به جوهر سه گانه یقینی که نفس و خدا و جهان خارج یا همان اجسام هست رسیده اما در این تفکر جایی برای عالم دینی و انبیا و عالم مجردات و خدای غیر فلسفی که در مورد مشخصه آن خدا در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم هم جنابعالی صحبت کرده اید، نیست، می فرمایید تفکر دکارت باعث مدرنیته که با اسلام و طبیعت در تعارض است شده؟ لطفاً بنده را روشن کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. دکارت منشأ سوبژهشدنِ عالَم شد از آن جهت که گفت من فکر میکنم پس هستم. یعنی بودن انسان را محدود به فکرکردن نمود و عملاً انسان را از اگزیستانسِ خود محروم کرد. موفق باشید