متن پرسش
سلام علیکم: زیارت قبول استاد عزیزم. چند تا شبه و سوال دارم از اینکه با این سوالات وقت شریفتان را می گیرم پوزش می طلبم.
۱. رابطه خداوند با مخلوق یک رابطه تجلیست حالا ممکنه خداوند در جایی یا موردی یا بصورت کلی رابطه اش را با مخلوق قطع کند؟
۲. بر اساس سوال یک اگر رابطه قطع شود آن موجود می شود ممکن الوجود و جایگاهش در علم خداست حالا با این فرض آیا ممکنه مجدد خداوند به آن بود بدهد تا بوجود بیاید؟
۳. بر اساس سوال دوم ممکنه در علم خداوند ممکن الوجودی حذف شود و اصلا بودی به آن ندهد؟
۴. این مثالی که عرض می کنم شاید مثال خوبی نباشد عذر تقصیرم رو بپذیرید بهتر از این نتونستم منظورم را برسونم در ذهنی صندلی شکل می دهم (شکل دلخواه حتی نوع فانتزی) رابطه صندلی در ذهنم میشه ممکن الوجود بعد با ابزارها به آن هویت خارجی می دهم و آن را در بیرون از ذهن می سازم سوالم نحوه خلقت و ایجاد خدا نیست منظورم اینه که در ابتدای امر من اراده کردم که در ذهنم صندلی ایجاد کنم پس این ممکن الوجودی که در عالم هست در علم خدا با اراده خداوند ابتدا شکل گرفت و بعد این ممکن الوجود که ذاتش محدود است را خداوند وجود داده اگر خداوند اراده نمی کرد چنین ممکن الوجودی هم در علم خدا هم وجود نداشت این مثال را برای عرض منظورم مطرح می کنم که خداوند زردالو با نوع خلقتی را که در عالم می بینیم را در ابتدای امر با علم و آگاهی خویش اراده کرده بعد خداوند به آن وجود داده آیا این نگاه و تعریف و برداشتم از فرمایشات شما صحیح است؟
۵. بر اساس نگاه ۴ (توضیحش برای رساندن منظورم سخته) پس باید بگویم این خلقتی که می بینیم ممکن الوجودیش را هم از خدا دارد آب ابتدا با اراده خدا در علمش ایجاد شده حضرت حق خواسته آبی را بیافریند آن را در علمش ایجاد کرده بعد خلق کرده به آن وجود داده درسته که آب خیلی چیز ها و خیلی از کمالات را ندارد که آب شده ولی این حاصل همان اراده اولیه خداست در علمش اگر اینطور است چرا می گوییم آب خواسته که آب شود یا درخت خواسته اش در علم خداوند این بوده که درخت شود و بقیه موارد؟ خداوند آنچه را که خلق می کند همه ممکن الوجودند ولی اراده خداست بر اینکه موجودی انسان شود یا گیاه و حیوان و...
۶. باز هم پوزش می طلبم بابت چنین سوالات و شبهاتی ولی چون به نتیجه نرسیدم مجبورم مطرح کنم. خداوند تجلی اولیه اش خلیفه الله است که شامل ۱۴ معصوم می شود که منکر آن نیستیم که شدت وجودی آنها از بقیه مخلوقات بیشتر است. شما برای فهم و درک تجلی مثال نور را مطرح می کنید نور وقتی به آن نزدیک هستیم شدت بیشتری دارد تا وقتی که از آن فاصله داریم شما می فرمایید درخت شدت وجودی کمتری دارد خیلی چیزها و کمالات را ندارد شده درخت. آیا با تصور آن نور بگوییم در انتهای آن تجلیست که شدت وجودی کمتری دارد یا بگوییم خیر درخت از شدت وجود مناسب ممکن الوجودی خودش برخوردار هست که بنظر خودم قسمت دوم جمله ام صحیح تر است؟
۷. بر اساس همه سوالات بالا پس آیا درست است بگویم خداوند در ابتدا در علمش اهل البیت را با آن خلقتی که در دنیا قراره باشند را ایجاد کرده بعد به آنها وجود داده و چنین ظرفیتی را برای آنها اراده کرده ولی برای یکی مثل من در حد آنها چنین چیزی را اراده نکرده ولی ظرفیت پذیرش آنها را در من ایجاد کرده؟ و در کنار چنین موضوعی اختیار و اراده دارم و مسولیت افعالم به عهده خودم هست.
۸. شما در مصباح الهدایه می فرمایید مقام هو یک مقام هویت غیبی است به هیچ اسم و صفتی نظر ندارد اسما و صفات مقام الله هستند اگر این عبارت درست باشد که قطعا هست پس چطور تجلی می کند و می شود الله که جامع همه کمالات است؟
استاد عزیز تر از جانم من این موضوعات در مرور مجدد اعتقاداتم درک نکردم در حالی که بار اول اصلا مشکلی نداشتم و به راحتی می پذیرفتم و در پایان لطفا این سوال را هم پاسخ دهید.
۹. چطور می توانم از استاد عرفان بهره بگیرم؟ اگر صلاح بدانید راجع به این موضوع و علت پرسش این سوال ان شاءلله توضیح خواهم داد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب دادن به تکتک سؤالات مشکلی را حل نمیکند. باید متوجهی امکان ذاتی موجودات ممکنالوجود بشوید که امکانِ آنها از خودِ آنها است و حضرت ربّالعالمین علم به امکان آنها دارد و بر اساس فیضبخشیِ حضرت حق، به امکان آنها «وجود» میدهد و از این جهت گفته میشود علم خداوند علم به واقعیت است. از طرفی در مورد ائمه «علیهمالسلام» باید وجه انسانی آنها را از وجه نور عظمتشان جدا کرد. وجه انسانی آنها با فطرت الهیشان مثل همهی انسانها، امکان خلیفة اللهی دارند و وجه نور عظمت آنها جهت هدایت بقیهی انسانها است. آری! حضرت احدیت بر اساس زمینههای پذیرش تجلیات الهی به صورت اسماء، متجلی میشود که مقام جامعیت اسماء را حضرت «اللّه» میگویند. موفق باشید