متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده و آرزوی توفیق:
برخی اساتید تاریخ و یا مباحث انسان شناسی اینجانب، معتقدند در بررسی روندهای تاریخی باید بی طرف بود و رویکرد فقهی و دینی که بدنبال طرفداری از جبهه حق در طول تاریخ هست، در فلسفه تاریخ درست تدبر نکرده و گرنه مورخ باید خودش رو کاملا بیرون بکشه و مثلا در بررسی حتی پدیده ای مثل انقلاب اسلامی، در نظر گرفتن افق تمدنی را دیدگاه موافقین انقلاب میداند و سعی می کند بر اساس روشهای سایر انقلابها بر فرض حتی انقلاب های مذهبی اون رو بررسی کنند و اعتقاد دارند روح تاریخ در بیطرفی و نگاه کردن از بیرون صحنه است و به تعبیری کاملا نمی توان در تشخیص جبهه حق مطمئن بود و از آن طرفداری کرد و گفت این حادثه متمایز و مستحکم است مثل انقلاب خودمان. در مقابل ما در بینش قرآنی، سیر دیگری از تاریخ و زمان شناسی رو داریم که در این قائل بودن به اختیار افراد، روبروی نسبی بودن حقیقت ایستاده و میاد رودرویی جبهه انبیاء و اولیاء با جبهه طواغیت رو میگه و اینکه جریان هدایتگری انبیاء در راستای تذکر عهد الهی بشر با واجب الوجود و عالم قدس است. و در عین حال در حدیثی از امام سجاد (ع) داریم، افراد خنثی مقابل حق و باطل، خوک صفت هستند.
آیا واقعاً روح تاریخ شناسی، با نسبیت گرایی و بی تفاوتی رقم خورده؟ در این صورت حتی ما در تحلیل حوادث سیره ائمه یا انقلاب هم باید بگیم این نظر دوستان و موافقین اونهاست و از جهت تاریخ شناسی ما کاملا نمیتونیم به اون متکی باشیم و بگیم مسیر انبیاء، تداومش انقلاب اسلامی است و زمینه ساز سعادت بشره و حقیقت راه انبیاء هم همچنین نسبی هست و نه مطلق؟ با تشکر و عذر خواهی از اینکه وقت شریفتون رو گرفتم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحثِ پدیدارشناسی که بحمداللّه امروزه به رشد خوبی رسیده است، بحث میشود که باید مجال داد تا پدیده، خود را با همهی هویتش از جمله روحِ تاریخیاش بنمایاند. آیا میتوان در نظر به انقلاب اسلامی روح دینی آن را نادیده گرفت و مدعی شد به عنوان یک استاد تاریخ پدیده را شناختهایم؟ موفق باشید