مرگ روشنگر. بسیاری از عارفان معاصر «توجه به مرگ» و «تفکر دربارۀ مرگ» را آغاز راهیابی به سلوک میدانند. «مرگ» حقیقتی است حتمی، ناگهانی و همهشمول و تفکر دربارۀ آن، موجب طرح سؤالات بنیادین میشود. انسان دورۀ قاجار برای وصول به عالم معنا چارهای جز «تحت سرپرستی استاد قرارگرفتن» و تبعیت از دستورات او نداشت. اما با ظهور انقلاب اسلامی، چارچوبهای عرفانی هم دچار تحول معنایی شد. «ولایت فقیه» جای «استاد» را گرفت و «جهاد برای تحقق منویات رهبر» جای «ذکر و ورد» نشست* و «شهادت» نقطۀ پایانی وصول به حق در چنین دستگاهی است. انسان انقلاب اسلامی به دنبال چنین پایانی است. حضور مردم در تشییع شهدا هم تجدید عهد و یادآوری «چنین مرگی» است. مرگی که با حماسه و ایثار درهمآمیخته و «ترس از مرگ» را کنار زده است. مرگی که بر اثر مواجهه با تاریکی محض و کفر خالص رخ میدهد و موجب روشنگری هرچه بیشتر نفوسِ عمومی میشود. مرگی که همچون شهابسنگی نورانی صحنۀ تاریک جهان امروز را لحظاتی روشن میکند و لرزه بر پایههای سترگ کاخِ درون آدمی میاندازد. در نظر مردم «شهید» نقطۀ آرمانی نوعی از زندگی دنیایی است که در آن، آدمی خود را بازیچۀ دنیا نکرده است و به آخرت (بهعنوان مهمترین بخش از حیات آدمی) توجهی ویژه داشته است. در این دستگاه عرفانی تحقق هرچه بیشتر اسلام و به قول بنیانگذار آن «اهتزاز پرچم لا إله إلا الله» مهمترین «خیری» است که افراد برای رسیدن به آن رقابت میکنند. وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (آیۀ ۱۴۸ سورۀ مبارکۀ بقره) این تازه شروع ماجراست. غایت عرفانِ انقلاب اسلامی ظهور جامعهای از «انسانهای قرآنی» است. پینوشت: * این به معنای منسوخشدن اذکار نیست بلکه اذکار محور چنین عرفانی نیست. ** منظور از «انسان قرآنی» جلوهگری قرآن در وجود انسان است. ۲۷ مهر ۱۴۰۳
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه کورچشمند آنانی که متوجه چنین امری در آخرین دوران بشر نیستند که به گفته جنابعالی مواجهه نور محض با ظلمات محض است، و آن کسی که در چنین شرایطی این جبهه را مدیریت میکند شهید است تا معلوم شود انسانهایی در این آخرین دوران به میدان آمدهاند که به گفته شهید یحیی سنوار: «مذاکره در کار نیست؛ یا پیروز میشویم یا کربلا رخ میدهد»، به همان معنای مدیریت صحنه، حتی تا مرز شهادت. و این یعنی آغازی که جبهه کفر به تعبیر رهبر معظم انقلاب همچون یخ در حال ذوبشدن است زیرا برای اثبات خود مجبور است جنایت را به هر بهانهای به اوج برساند در حالیکه جهان هستی ظرفیت قبول چنان جنایاتی را ندارد و از این جهت میتوان در پیشانی جبهه صهیونیست جنایتکار بر خلاف تصوری که دارد، نابودی آن را ملاحظه کرد. بیچاره گمان میکند با هرچه عمیقترکردنِ جنایت، پایههای بقای خود را محکم میکند، غافل از اینکه در مقابل او فرهنگی است که شهادت را به جای خواری و خفت و ترس به میان آورده. و این راز نابودی استکبار در جلوه جنایات اسرائیل است. موفق باشید