متن پرسش
در سؤال (3722) از شما پرسیدم که: «چرا تربیت عرفای عصر حاضر، به ارادة حضرت امام است نه به ارادة اساتید عرفانشان؟»، با توجه به پاسخ شما به آن سؤال، فهمیدنِ پاسخ آن سؤال، منوط شد به فهمیدنِ معنای «زندگی کردن با انقلاب اسلامی». در سؤال (3973) از شما پرسیدم که: «معنای این عبارت چیست؟» و خودم دو احتمال در تفسیر این عبارت نوشتم، و شما پاسخی فرمودید که راهگشای حقیر نشد و نفهمیدم بالاخره کدامیک از آن دو تفسیر صحیح است! آنگاه در سؤال(4090) مجدداً این سؤال را مطرح کردم و نتایج هر یک از دو تفسیر را خودم تحلیل کرده تالیفاسدهای هر یک را نوشتم. و شما در پاسخ ظاهراً فرمودید که پاسخ این سؤال در جزوة «طلبة عصر انقلاب» مشخص میشود.
اما من حتی با خواندن جزوة «طلبة عصر انقلاب» هم متوجه نشدم: بالاخره «با انقلاب اسلامی زندگیکردن» به چه معنی است؟ شما در آن جزوه میفرمایید که نباید نسبت به انقلاب اسلامی بیتفاوت باشیم. این، قبول است، و عرض کردم که هیچکس منکرِ این مدعا نیست. محل نزاع (همانطور که در قسمت سومِ سؤال(3722) مطرح شد)، این است که: «چرا تربیت عرفای این عصر، به ارادة حضرت امام است؟»
بالاخره «زندگیکردن با انقلاب اسلامی» اگر به معنای خدمت مستقیم به انقلاب باشد مثل کارمندان سپاه و وزارت اطلاعات، این طریقْ تنها طریق سلوک نیست و حداکثر ثابت میشود که کسانی که در این طریق قراربگیرند به ارادة حضرت امام سلوک میکنند، اما ثابت نمیشود که دیگران هم به ارادة ایشان سلوک میکنند. و اگر به این معناست که کسی نباید نسبت به انقلاب بیتفاوت باشد ولو خدماتش از طریق چند واسطه و یا حتی چند نسل در خدمت انقلاب قراربگیرد و یا خدمت کمی به انقلاب داشتهباشد مثل شرکت در راهپیماییها و یا انتخابات، پس اولاً زندگیکردن با انقلاب اسلامی، اصلاً طریق سلوک نیست؛ بلکه جزء کوچکی از لوازم سلوک است و وظیفهای است از هزاران وظیفهای که باید سالک داشتهباشد، ثانیاً دیگر ثابت نمیشود که هر کسی سلوک کرد، تمام فیوضات معنویای که به او میرسد، به واسطة حضرت امام بودهاست.
ببخشید، من نتوانستم از بین آن جزوة مفصل جوابم را بگیرم، لطف کنید در چند جمله بفرمایید: «زندگیکردن با انقلاب اسلامی» به چه معناست؟ اگر مطمئن هستید پاسخ این سؤال در آن جزوه هست، بفرمایید تا بار دیگر هم آن را با نظر به این سؤال بخوانم. البته مسلّم است که به نظر شما این جمله، حکایت از یک فضا و یک روحیهای دارد که قرارگرفتن در آن فضا، کار یک عمر است و حاصل عمل به شریعت است. اما همانطور که دینِ حضوری را میتوان در جملات حصولیْ تئوریزه کرد، شما هم لطف بفرمایید چند جملة صریح، در پاسخ به آن سؤالم بفرمایید که: بالاخره من هم بتوانم متوجه بشوم: «زندگیکردن با انقلاب اسلامی یعنی چه؟» تا آنگاه از این فرمایش شما استفاده کنیم برای حلکردنِ پاسخ آن سؤال که: «چرا سلوک همه حتی عرفای حاضر، به ارادة حضرت امام است؟».
البته شاید هم بتوان این سؤال (که چرا سلوک همه حتی عرفا به ارادة حضرت امام است؟) را از طریق دیگری (همان استدلالِ شش مقدمهای) ثابت کرد. ولی میخواهم ببینم: حال که این همه روی این سؤال وقت گذاشتهایم، آیا از طریق این فرمایشات شما هم به نتیجهای میرسیم؟ یا تنها طریقی که فعلاً برای اثبات مدعای شما هست، تنها همان استدلالِ ششمقدمهای است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تأکید بنده آن است که با انقلاب اسلامی و حضور حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» فضایی در عالم ایجاد شده که اگر کسی بخواهد به واقع سلوک الی الله در این زمان داشته باشد باید در ذیل چنین فضایی قرار گیرد مثل وقتی که اسلام وارد عالم بشری شد، آنچنان عالم تغییر کرد که حتی جنّیان از همدیگر میپرسیدند: «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً» نمیدانیم چه خبر شده که وقتی به آسمان میرویم تا بهرههایی از خبرهای غیبی بگیریم، آسمان را پر از نگهبانانی مییابیم که با شهابهای خود ما را طرد میکنند.(سورهی جن، آیهی 8). این یعنی شرایط عالم تغییر کرده. همین حالت در راستای اسلام با انقلاب اسلامی در عالم ظهور کرده و اگر کسی بتواند وارد این فضا بشود امکان سلوک الی الله به معنای واقعی برایش ممکن میشود. با توجه به اینکه سلوک الی الله یک نوع تغییر ساحت است تا انسان از «علم به عین و از گوش به آغوش» برسد و اینکه گفت: «تا خون نکنی دیده و دل پنجه سال..... از قال تو را ره ننماید به حال» . وقتی بحث ارادهی همهگیر حضرت امام خمینی را مطرح میکنیم منظورمان آن ارادهای است که منشاء این انقلاب شده و سالک الی الله باید متوجه چنین ارادهای باشد تا امکان سلوک در این دوران برایش به صورت حقیقی فراهم شود. موفق باشید