متن پرسش
سلام.حضرت استاد با توجه به این که در علم ژنتیک نطفه ای را پرورش می دهند وتبدیل به انسان می کنند خیلی ها به این عقیده نزدیک شده اند که پس حقیقتی به نام حیات وجود نداردکه از جانب خدا در جنین دمیده می شود ومیگویند وقتی می توانیم تمام سازوکار جنین وتبدیل آن به نوزاد را توجیه علمی وتجربی کنیم چه دلیلی است که به خرافه وغیرماده وعالم غیب اعتقاد داشته باشیم .می گویند این نطفه همان مواد مغذی می باشد که درطبیعت به صورت پراکنده ودر زن ومرد به صورت ترکیبی وجود دارد واز طرفی سیر تکاملی طبیعت گاهی اقتضای گیاه گاهی حیوان وگاهی انسان می کند واین چرخه با مرگ هرکدام ادامه دارد وتبدیل به مواد اولیه طبیعت می شوند وبعد باز ازخاک شروع می شود بعد گیاه بعد حیوان ودرانتها انسان شکل می گیرد. واز طرفی مسئله بغرنج تر میشود که غرب ادعا می کند که در مسیر تکامل تکنولوژی هوش مصنوعی انسان هایی را خلق می کند که تمامی احساسات بشری را دارا باشد واین از انجا سرچشمه می گیرد که تمام حقیقت وکارآمدی وکنترل بدن را مربوط به مغز می دانند ومی خواهند با شبیه سازی آن نشان دهند که انسان هم یک پدیده ای است که اقتضای طبیعت آن را به وجود آورده ومانند تنه ی درختی که اقتضای طبیعت آن را به وجود آورده وامروزه بشر می تواند نسخه ی غیر طبیعی واز یک مسیر آزمایشگاهی شبیه تنه ی درخت وچوب را بسازد انسان را هم می تواند از یک مسیر ازمایشگاهی وبا دور زدن طبیعت بسازد.به نظرم مباحث معرفت النفس و دارای روح بودن بشر در قرونی که صحبت از هوش مصنوعی وعلم ژنتیک نبود خیلی راحت وبا فطرت پاک همه قبول می کردند غیر معاند!اما امروزه این گونه نیست قشر وسیعی از دانشجویان کشورخودمان براین باورند که اصل آنان مغز آنان است وروح خرافه ای باقی مانده از زمان نادانی بشر که هرچه را نمیدانست وعلتش را نمدانست آن را به عالمی غیر ماده وغیب مربوط می کرد .حضرت استاد به نظرم دیگر داستان پی نوکیو را برای سرگرمی نگاه نمی کنند بلکه به عنوان ارمانی دیرین که بشر به آن می اندیشید وامروزه به آن رسیده می بینند بشری که بتواند مثل خود را بسازد!
به نظرم غرب وعلم غربی با هدایت شیاطین نوک پیکان خود را به سمت انکار عالم غیب گرفته است ومیداند با این کار میتواند تمامی آن چه را مدنظر دارد به یک باره بدست آورد شایسته است بزرگان واندیشمندان معتقد در این زمینه خیلی تلاش کنند وبه نوعی نگذارند غرب در این میراث واصلی ترین میراث عالم دینی که غیب و ماورای ماده باشد تشکیک کند.
ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال وقتی انسان به خود آید و متوجه شود ماوراء این بدن، خودی را احساس میکند که همهی احساسات را به آن خود نسبت میدهد مجبور است وارد این اندیشه شود که وجهی از او در صحنه است که غیر از تن اوست، همانی که تن را با همهی مکانیسماش احساس میکند، هرطور هم که توجیه کند باز با خودش طوری روبهرو است که به خودش علم دارد و همیشه با خودش میباشد چه بدن داشته باشد و چه بدن نداشته باشد، حال با چنین خودی که بیبدن هم خودش است چگونه بهسر ببرد؟ با خاطری مغشوش از عالم کثرت یا با خاطری یگانه با علم وحدت؟ شریعت آمده است تا انسان بتواند با خدا بهسر ببرد که عین وحدانیت است چه بدن داشته باشد و چه نه. مگر بنا است کسی که خود را به خوابی زده است را هم بیدار کنیم؟ موفق باشید