متن پرسش
با سلام
1-اینکه باید مخلوقاتی باشند تا خدا را به ظهور برسانند به معنای نیاز خدا به مخلوقات به حساب نمی آید؟ 2-و آیا انسان در تمام عوالم وجود حاضر است و یا اینکه با اختیار خود می تواند در عوالم بالاتر حاضر شود؟ 3- چرا با وجود نظریه وحدت شخصی ملاصدرا شما برای تبیین برخی از مسایل از تشکیک وجود استفاده میکنید؟ رابطه این دو نظریه دقیقا چیست؟ و آیا نظریه وحدت شخصی نواقصی دارد که نمیگذارد از تشکیک وجود دست کشید؟4- آیا مخلوقات همان ظهور اسماءالهی هستند یا چیزی هستند که اسماء الهی توسط آنها ظاهر میشود و دراینصورت رابطه وجودی آنها با خداوند چگونه در نظریه وحدت شخصی تبیین میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این نیاز به حساب نمیآید این عبارت است از ظهور کمالات حضرت حق. در حالیکه حضرت حق آن کمالات را دارا است و با ظهور آن چیزی بر خداوند افزوده نمیشود 2- از نظر تکوینی نفس ناطقهی انسان در تمام عوالم حاضر است ولی از نظر تشریع و ارادهی فردی هرکس باید خودش با رفع موانع، خود را در عالمی مناسبِ اراده و انتخابش حاضر گرداند 3- در نظر به تشکیک وجود ما متوجه نسبتهای مختلفی هستیم که اعیان ثابتهی اشیاء با همدیگر دارند و خداوند مطابق عین ثابتهی هر موجود بر آن تجلی میکند ولی در وحدت شخصیِ وجود نظر به حضرت حق داریم و اینکه در همهجا حضرت حق است که در صحنه است و از این جهت این دو قابل جمعاند، چون در تجلی حق در عین ثابتهی اشیاء نیز حق در صحنه است 4- همانطور که در بحث عین ثابتهی اشیاء روشن شده «امکان»، ذاتی اشیاء است به همان معنایی که ابنسینا میفرماید: «ما جَعلاللّه المشمشة، مشمشة بل اَوجَدها» خداوند زردآلو را زردآلو نکرد بلکه ایجاد کرد. پس حضرت حق ممکنات را که امکان، ذاتی خودشان است وجود میدهد و از این جهت هر ممکنالوجودی مظهری از اسماء الهی است و در ذات خود هیچ وجودی ندارند. موفق باشید