متن پرسش
باسلام
در قبل از مدرنیته سیستم ها بسیار کم و داری ساختار ساده بودند اما با پیدایش مدرنیته با سیر صعودی شاهد تکثر شدید سیستمها و پیچیدگی ساختار آن هستیم با رشد سیستم و پیچیدگی ساختار آن مدیریتی نوین پدید امده
حال سوال این است که :
1- علت رشد سیستمها و پیچیدپی آن در تمدن غرب چه بوده این وضعیت نتیجه کدام یک از ویژگیهای تمدن غرب است؟
2- باتوجه به آنکه عمده تمرکز این سیستمها انسان است . وضعیت مطروح نتیجه بسط کدام یک از مبانی مدرنیته است ؟
3- اگر برای کنترل بیشتر این اتفاق افتاده مدرنیته ازاین کنترل چه نتیجه ای می خواهد بگیرد ؟
4- آیا این تفکر که هدف از تکثر سیستم و پیچیدگی ساختار آن صرفا برای کنترل بیشتر جامعه انسانی است تحلیل سهل انگارنه نیست ؟
5- تفکر اومانیستی چه نسبتی با وضعیت مذکور دارد ؟
6- در تکنولوژی ما شاهد هستیم که بگونه ای که انسان موجودیت خود را بسط داده است آیا این نبت را هم می توان در وضعیت سیستم وساختار نیز دید ؟
7- محتوا و یا روح حاکم بر مدیریت این سیستمها با مدیریت قبل از مدرنیته بنظر شما متفاوت نیست ؟
قبل موضوع را بصورت اجمالی طرح کرده بودم که جواب قانع کننده نبود لذا سوال را مبسوط تر خدمتتان ارسال کرده امید که بصورت مبسوط جواب بگیرم
متن پاسخ
باسمهتعالی: سلامعلیکم: 1- این همان روح نزدیکی به شجرهی ممنوعه است که صورت مثالی عالم کثرت میباشد. حتی حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» میفرمایند: «العلم نقطة کثّرها الجاهلون» علم یک نقطه بود، جاهلان تکثیرش کردند 2- همینطور است. هرچند به عنوان اَکل میته گریزی از آن نباشد 3- نمیدانم چه فکری می کند. 4- همینطور است، هرچه بیشتر تلاش کند بیشتر کار را خراب میکند 5- انسان را از ارتباط با عالم بیکرانهی وحدت جدا کردند و گرفتار کثرت نمودند، اومانیسم یعنی همین. 6- انسان در تکنولوژی توهمات خود را بسط داده و سیستمها ظهور همان توهّمات است 7- همینطور است. عرایضی در کتاب «مدرنیته و توهّم» داشتهام اگر مبتنی بر آن عرایض سؤال بفرمایید راحتتر نتیجه میگیرید. موفق باشید