انقلاب اسلامی؛ طلوعی تاریخی در 22 بهمن سال 57
باسمه تعالی
1- آری! انقلاب اسلامی در جایگاهی و تاریخی شکل گرفت که همه مردم در آن تاریخ حاضر بودند و همه نسبت به آیندهای بزرگ که حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» مدّ نظرها آوردند، میاندیشیدند. در آن حالت خود را یافتیم و در جایی قرار گرفتیم که باید قرار میگرفتیم، با نظر به آیندهای پیش رو، و آنهایی که جایگاه تاریخی انقلاب را درک کردهاند همچنان متوجه آینده پیش رو هستند و به تعبیر رهبر معظم انقلاب«حفظهاللهتعالی» به قلّهها نظر دارند.
2- راستی را! آن شرایط چه شرایطی بود که توانستیم به جایگاه انسان فکر کنیم؟ زیرا ما خودمان برای خودمان مسئله شده بودیم و از خود بیگانگی تا مغز استخوانهایمان فرو رفته بود و بنده به عنوان یکی از جوانان آن دوران میخواهم عرض کنم؛ هرکس، آری! هرکس از ما با خویشتن و ذات خود بیگانه شده بود و به نیاز ژرفی میاندیشیدیم که همان عینیتبخشیدن به حقیقت انسانی خود بود، حقیقتی فراتر از سطح آگاهیهای روزمرّه.
3- در دیروزمان از خود میپرسیدیم «ما کیستیم؟» و برای چه زنده هستیم؟ - آیا جز این است که وقتی انسان زندگی را گم کند، این سؤال برایش پیش میآید؟- هر کدام از ما چون رُباطی بودیم که بدون هر معنایی باید در برنامهای از پیش تعیینشده قرار میگرفتیم، بدون هیچ آیندهای که معلوم کند ما حقیقتاً موجودات زندهای هستیم که میتوانیم با ابتکارات خود به آیندهمان معنا بدهیم و حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه»، معنای «بودن» و «نبودن» را به ما چشاند. آری! با هستِ او بود که ما معنای هستی خود را فهمیدیم.
4- آیا انقلاب اسلامی به عنوان جبهه مقابل سیاهترین و ظلمانیترین جبهه استکبار و با نظر به انسانی که در دل این تاریخ در حال تولد است، انسانی مانند حاج قاسم سلیمانی، همان آخرین حلقه از زنجیر تحول تاریخی نیست که باید در آن حاضر شد؟ و چنانچه انقلاب اسلامی را پاس نداریم، بیمعنایی و پوچی، آهستهآهسته و پیوسته به سراغمان میآید، هرچند در ایران زندگی کنیم.
5- به طور قطع جبهه مقابل انقلاب اسلامی نشان داد گرفتار غیر انسانیترین افکار و اعمال شده و معلوم شد انسانِ گرفتار جهان استکباری به وضعیتی گسسته و پارهپارهشده تنزل یافته و همچنان در همین مسیر در حال سقوط است. در حالیکه به گفته رهبر معظم انقلاب اگر ما هم مشکلاتی داریم ولی حرکت، حرکتِ مستمرِ به سمت قلّه است و اینجا است که نباید ضعفها را بزرگ کرد و از حضور تاریخیِ خود که با انقلاب پیش آمده، غفلت نمود.
6- جستجوی آرمانهای انقلاب اسلامی را مانند هر رخداد تاریخی، بیشتر باید در عرصههایی دنبال کرد که عرصه جریانهای مشهور و ظاهری وقایع نیست بلکه بحث، در برگشت بشریت است به جهانی که خداوند در آن به حاشیه نرفته است، تا بشریت گرفتار بیمعنایی شود و اینجا است که باید در بستر خودآگاهی نسبت به موقعیت تاریخی خود، به آیندهای بیندیشیم که با عبور از بحرانهای زندگیِ غربزدگیمان، به سامان خود برگردیم و در نتیجه زندگیِ دنیایی ما با رابطه متقابلی که با حقیقت پیدا میکند، گرفتار انواع آرزوهای وَهمی و رمانتیک و فانتزی که چیزی جز احساس ناکامی و پوچی را به همراه دارد، نباشد.
7- در جهان مدرن هراس مقدس و خوف اِجلال که راه انسان را به سوی حقیقت میگشاید، از میان رفته و جای آن را شادیها و سرگرمیهای پوچ گرفته، تا آنجایی که زندگی آن چیزی شده که انسان همواره با آن سرگرمیها میخواهد از خود فرار کند و درمان این مصیبت چیزی نیست جز حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی بهوجود آمده و انسان با حضور در این تاریخ میتواند معنای خود را درک کند و در خود روح بزرگی را احساس نماید که با آن روح و روحیه بنا دارد خود را در این زمانه در احیای افقی معنوی حاضر کند. اینجا است که نوعی نیاز به تعالی و درک عمیقتر از خود در انسان سر بر میآورد، راهی که با حضور در انقلاب اسلامی برای حاج قاسم و حاج قاسمها پیش آمد. زیرا آنها فهمیدند شرایطی پیش آمده که میتوانند از «خود» فرا روند. شرایطی که برای بشر غربی و غربزدگان فراهم نیست و به همین جهت احساس پوچی و روزمرّگی میکنند.
8- انسان از آن هنگام که «خود» را در جهان جدید، مطلق در نظر گرفت و از آن هنگام که «خود» را از هرگونه ارتباط با مراتب عالیترِ خود در تاریخی قدسی، رها ساخت، جز با ویرانکردن خود روبهرو نشد و هر آن کس این خطر را درک کند معنای انقلاب اسلامی و حضور در تاریخی که ذیل اراده خداوند قرار میگیرد را میفهمد. تاریخی که اراده او همراه با اراده الهی میشود، تا بدون نفیِ حضور خود، خود را به وسعت حضور اراده الهی در عالم احساس کند و این است معنای حضور نهایی، یعنی حضور انسانِ آخرالزمانی که با انقلاب اسلامی در حال طلوع است و شواهد طلوع چنین انسانهایی به چشم میخورد.
9- روزگار ما، روزگاری است پر تلاطم، برای نوعی اندیشهورزی که برای حضور در آن باید پنجرهای را به سوی آیندهای بگشاییم که شهدا آن آینده را نشان دادند، آیندهای که میتواند به بشرِ این زمانه، هم جهان و هم زندگی و هم خودِ او را به او نشان دهد، آیندهای که نه دیروز است و نه فردا، ولی میتواند مانند هر پنجرهای، نوری را و هوایی را از دوردستها به سوی داخل خانه وجودِ این بشر بیاورد، تا او زمان و مکان خود را روشن کند و خود را بهتر تشخیص دهد که چه اندازه گسترده و گشوده است. این است راز آیندهداریِ انقلاب اسلامی و حضور انسانی که زندگیِ زمینی خود را از آسمان معنویت منقطع نکرده است.
10- در دورههای مختلف تاریخ، عهد ازلیِ انسان فراموش میشود و انبیای الهی در راستای تجدید آن عهد، متذکر غفلت انسانها از آن عهد ازلی میشوند و از زبان خدا به انسانها میفرمایند: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ»(یس/آیات 60 و 61) ای فرزندان آدم! مگر با من عهد نکردید که شیطان را نپرستید او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید و این است آن راهی که شما را به مقصد میرساند؟
با توجه به این امر، انسانها در هر تاریخی مطابق آن تاریخ میتوانند عهد ازلی خود را که همان حضور در اکنونِ بیکرانه آنها است، تجدید کنند و نیوشای وجود خود باشند، وجودی که از طرفی عین عهد با حضرت محبوب است و از طرف دیگر عین ربط با او است. تجدید عهد ازلی امروزین ما حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است که در 22 بهمن سال 57 طلوع کرد و ما را متوجه آیندهای کرد که این تاریخ و این طلوع در پیش دارد.
11- راستی را! چه گوهری در متن انقلاب اسلامی نهفته است که اهل نظر و صاحبان حکمت با نظر به آن گوهر، سختیهایی که با حضور در انقلاب اسلامی پیش میآید، برایشان قابل تحمل میشود؟ آیا آن گوهر، همان معیّت و همراهیِ خداوند با جان آنها نیست که فرمود: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»(بقره/155) ملاحظه میفرمایید که در آخر آیه میفرماید: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» و در آخر آیه قبل فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» یعنی در دل این نوع سختیها که در درون تاریخ توحیدی نهفته است چنانچه مقاومت پیشه کنید با حضوری روبهرو خواهید شد که آن حضور، با معیّت خداوند برایتان پیش میآید و این بالاترین نوع بودن است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته